پاسخ اجمالی:
بعد از ورود اندیشه افلوطین در اسماعیلیه، جهان بینى آنان بر این استوار شد که خداوند متعال برتر از هستى است و قابل شناخت نیست. از این خداى ناشناختنى به طریق ابداع و به صورت «لا من شى» عقل اول به وجود آمد. از عقل اول به صورت انبعاث، نفس کلى به وجود آمد که او هم کامل و تام بود. در انبعاثى دیگر از نفس کلى، هیولا به وجود آمد که همان طبیعت فلوطین است و از هیولا صورت پدیدار شد که هیولا و صورت جواهر عالم ظلمانى هستند.
پاسخ تفصیلی:
بر اساس اندیشه اسماعیلیانِ نخستین - یعنى قبل از ورود فکر نوافلاطونى به اسماعیلیه - خداوند یکتا پیش از زمان و مکان اراده کرد که جهان را بیافریند. خداوند فرمان «کن» را صادر کرد و اولین مخلوق به وجود آمد و به واسطه او بقیه مخلوقات به وجود آمدند. اولین موجود چون خود را تنها دید، اسیر غرور خویش شد. در آن هنگام شش موجود علوى - بدون آنکه او بخواهد - از وى به وجود آمد و به این علت بود که قادر مطلق مى خواست به او بیاموزد که همه کاره اوست و اولین آفریده باید همیشه تحت فرمان او عمل کند. بنابراین موجود اول به ستایش او پرداخت. در این هنگام خداوند که تنبّه صادر اول را دید، به او امر کرد که از نور خود یک وزیر براى خود بیافریند و این چنین دومین مخلوق به نام قدَرَ آفریده شد. این دو، جفت هم بوده و با عبارت «کونى - قدر» از آن یاد مى شود و آن هفت موجود علوى دقیقاً منطبق شد با تک تک حروف این زوج، زیرا حروف تشکیل دهنده کونى - قدر، هفت حرف است. این هفت موجود همان کروبیان قرآن هستند که کمک کار آن دو مخلوق اول مى باشند. این هفت حرف علوى صور نوعیّه نطقاء سبعه هستند و هر حرف نماینده یک پیامبر اولوالعزم است. قَدَر در مرحله دوم از سه حرف خود سه موجود علوى دیگر آفرید به نام هاى جَدّ و فتح و خیال که همان جبرئیل و میکائیل و اسرافیل، ملائکه مقرب خدایند. این سه موجود علوى واسط بین عالم بالا و پایین هستند. این تفکرات در برخى از کتب سجستانى با تفکر نوافلاطونى ممزوج شد و شاید وى مى خواست بین این دو دیدگاه آشتى برقرار سازد. بنابر نظر سجستانى صادر اول همان «کن» است که همان سابق یا عقل اول است. سابق همان قلم، قضا، کرسى و شمس قرآن است. به وسیله عقل اول، عقل ثانى یا لوح یا تالى به وجود آمد. عقل دوم همان لوح محفوظ، عرش، قَدَر و قمر قرآن است. بعد از این دو، سه موجود روحانى به نامهاى فتح و جد و خیال وجود دارند که به ناطقان و امامان یارى مى رسانند. جدّ همان بخت است که سعادت و شقاوت انسان ها در دست اوست. او همان جبرئیل است که هرگاه نفس پاکى را مورد توجه قرار دهد، آن نفس مربّى و راهنماى عصر خویش مى شود. هرگاه به قلبِ آن نفسِ پاک، انوار ملکوتى، ولى مبهم برسد و محتاج تفسیر باشد، خداوند آن نفس پاک را با فتح که همان میکائیل است تقویت مى کند و آن را به سعادت معنوى مى رساند و وقتى خیال که اسرافیل است به کمک آن نفس بیاید وصیت و امامت در نسل آن نفس پاک قرار خواهد گرفت. بعد از این پنج موجود عِلوى، هفت کروبى وجود دارند که از کونى - قدر که نام دیگر عقل و نفس (تالى و سابق) است به وجود آمده اند. این دوازده موجود علوى مدبران عالم پایین هستند. (1)
بعد از پذیرش و ورود اندیشه افلوطین در اسماعیلیه، جهان بینى آنان بر این استوار شد که خداوند متعال برتر از هستى است و قابل شناخت نیست. از این خداى ناشناختنى به طریق ابداع به صورت «لا من شى» عقل اول به وجود آمد. اسماعیلیان در اینجا مبحث عدم اراده خداوند و ناخواسته بودن ایجاد عقل اول در نوافلاطونیان را به خلق از عدم تغییر داده تا مخالف مبانى صریح اسلام نباشد. از عقل اول به صورت انبعاث (2) نفس کلى به وجود آمد که او هم کامل و تام بود. در انبعاثى دیگر از نفس کلى، هیولا به وجود آمد که همان طبیعت فلوطین است و از هیولا صورت پدیدار شد که هیولا و صورت جواهر عالم ظلمانى هستند. (3) این سلسله صدورى بسیار منطبق با نظریه فیض فلوطین است که در مواردى حک و اصلاح گردیده است. (4)
بعد از پذیرش و ورود اندیشه افلوطین در اسماعیلیه، جهان بینى آنان بر این استوار شد که خداوند متعال برتر از هستى است و قابل شناخت نیست. از این خداى ناشناختنى به طریق ابداع به صورت «لا من شى» عقل اول به وجود آمد. اسماعیلیان در اینجا مبحث عدم اراده خداوند و ناخواسته بودن ایجاد عقل اول در نوافلاطونیان را به خلق از عدم تغییر داده تا مخالف مبانى صریح اسلام نباشد. از عقل اول به صورت انبعاث (2) نفس کلى به وجود آمد که او هم کامل و تام بود. در انبعاثى دیگر از نفس کلى، هیولا به وجود آمد که همان طبیعت فلوطین است و از هیولا صورت پدیدار شد که هیولا و صورت جواهر عالم ظلمانى هستند. (3) این سلسله صدورى بسیار منطبق با نظریه فیض فلوطین است که در مواردى حک و اصلاح گردیده است. (4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.