پاسخ اجمالی:
بر اساس آیات قرآن، عیسی(ع) خود را بنده ی خداوند می دانست؛ مردم را از پرستش خود باز می داشت و به پرستش خداوند ترغیب می کرد. مثل: 1- سوره مریم، آیه 30: «قالَ إِنِّی عَبْدُ اللّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیّاً»؛ ([ناگهان عیسى زبان به سخن گشود و] گفت: «من بنده خدایم؛ او کتاب آسمانى به من داده؛ و مرا پیامبر قرار داده است). 2- سوره زخرف، آیه 64: «إِنَّ اللّهَ هُوَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ»؛ (به یقین خداوند پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را بپرستید). و آیات دیگر.
پاسخ تفصیلی:
بسیاری از آیات قرآن به این واقعیت اشاره می کند که عیسی(علیه السلام) خود را بنده ی خداوند می دانست، بر نفی الوهیت خود پای می فشرد و مردم را از پرستش خود باز می داشت و به پرستش خداوند ترغیب می کرد.
«قالَ إِنِّی عَبْدُ اللّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیّاً»(1)؛ ((ناگهان عیسى زبان به سخن گشود و) گفت: «من بنده خدایم؛ او کتاب آسمانى به من داده؛ و مرا پیامبر قرار داده است).
«إِنَّ اللّهَ هُوَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ»(2)؛ (به یقین خداوند پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را بپرستید).
«وَ قالَ الْمَسیحُ یا بَنی إِسْرائیلَ اعْبُدُوا اللّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النّارُ وَ ما لِلظّالِمینَ مِنْ أَنْصار»(3)؛ (مسیح گفت: «اى بنى اسرائیل! خداوند یگانه را، که پروردگار من و شماست، پرستش کنید؛ زیرا هر کس همتایى براى خدا قرار دهد، خداوند بهشت را بر او حرام کرده؛ و جایگاه او دوزخ است؛ و براى ستمکاران، هیچ یار و یاورى نیست»).
«ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاّ ما أَمَرْتَنی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهیداً ما دُمْتُ فیهِمْ فَلَمّا تَوَفَّیْتَنی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقیبَ عَلَیْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى کُلِّ شَیْء شَهیدٌ»(4)؛ (من، جز آنچه مرا به آن فرمان دادى، چیزى به آنها نگفتم؛ (به آنها گفتم:) خداوندى را بپرستید که پروردگار من و پروردگار شماست. و تا زمانى که در میان آنها بودم، گواه بر (اعمال) آنها بودم؛ ولى هنگامى که مرا از میانشان برگرفتى، تو خود مراقب آنها بودى؛ و تو بر هر چیز، گواهى).
شاید بتوان از این آیه دریافت که زمزمه های الوهیت مسیح(علیه السلام) در زمان رسالت وی شنیده شده و عیسی(علیه السلام) خود به مقابله با آن پرداخته است. حدیثی از امام صادق(علیه السلام) هم بر این واقعیت گواه است: «به خدا قسم اگر عیسی(علیه السلام) در مقابل آنچه که نصارا درباره ی وی گفتند ساکت نشسته بود، بر خداوند سزاوار بود که بینایی و شنوایی او را بگیرد».(5)
چنین حقیقتی را انجیل برنابا به گونه ای رساتر بازگفته است. بنابر توضیح برنابا، اعتقاد به الوهیت مسیح(علیه السلام) در افکار یونانی و رومی که سربازان روم به فلسطین آورده بودند بیشتر مشاهده می شد:
«پس همین که او را شناختند بنا کردند به فریاد زدن: مرحبا به تو ای خدای ما و بنا کردند به سجده نمودن به او چنانچه به خدا سجده می کنند. پس یسوع آهی کشیده فرمود: از من دور شوید ای دیوانگان زیرا که من می ترسم از اینکه زمین دهان باز کند و مرا با شما برای کلام ممقوت شما فرو ببرد. از این رو مردم ترسیدند و مشغول گریه شدند. آن وقت یسوع دست بلند نموده اشاره به سکوت کرد و فرمود: به درستی که شما هر آینه گمراه شدید گمراهی بزرگی ای اسرائیلیان. چه شما مرا خدای خود خواندید و حال آن که من انسانی هستم و همانا من می ترسم که از این رو خدا به شهر مقدس وبای سختی فرو آورده آن را تسلیم کند برای بندگی نمودن به اجانب. بر شیطانی که شما را به این اغوا نمود هزار لعنت باد و چون یسوع آه این بفرمود به هر دو دست خود لطمه به روی خود زد. پس در عقب آن گریه ی سختی به ظهور رسید به اندازه ای که کسی نشیند آنچه را یسوع فرمود ... پس والی و هیرودیس گفتند: ای آقا همانا محال است که بشری بکند آنچه را که تو می کنی، پس از این رو نمی فهمیم آنچه را که تو می گویی. یسوع در جواب فرمود: همانا آنچه را می گویی راست است. به درستی که خدا بر صلاح انسان عمل می نماید چنانچه شیطان بر شر عمل می کند، زیرا که انسان بمنزله ی دکان است که به رضای خود در آن درآید مشغول می شود و در آن می فروشد و لکن تو ای والی و تو ای پادشاه به من بگوئید چون شما از شریعت ما بیگانه هستید این را می گویید؛ زیرا که اگر شما عهد و میثاق خدای ما را خوانده بودید هر آینه دیده بودید که موسی(علیه السلام) دریا را به عصای خود خون گردانید و غبار را کِیک (کَک) و نَم را تندباد و روشنی را تاریکی گردنید. غوک ها و موش ها را بر مصر فرستاد. پس زمین را پوشانیدند و فرزندان نخستین را کشت و دریا را شکافت و در آن فرعون را غرق نمود و من هیچیک از اینها را نکرده ام و همه معترفند به اینکه موسی(علیه السلام) اکنون مردی است که مرده. یسوع آفتاب را متوقف کرد و اردن را شکافت و این دو از آنهایی است که تا کنون نکرده ام و همه اعتراف دارند به اینکه یسوع اکنون مردی است مرده و ایلیا آتش را از آسمان آشکارا فرود آورد و باران را نازل کرد و این دو از اسباب هایی است که نکرده ام و همه اعتراف دارند که همانا ایلیا بشر است».(6)، (7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.