پاسخ اجمالی:
برخی اشاعره معتقدند: معصوم موجودی مثل ملائکه است که گاهی به صورت بشر درمی آید و شهوت و غضب و... در او راه ندارد. و ابن ابی الحدید گفته: معصوم دارای خاصیتی است که مقتضی امتناع گناه برای اوست. اما این عقاید درباره معصوم صحیح نیست؛ زیرا معصوم بعنوان الگوی جامعه در جنبه های عملی دین باید از جنس مردم عادی با همه صفات نفسانی باشد تا با مبارزه با رذائل، راه کمال را به مردم نشان دهد. بسیاری از آیات قرآن نیز به صراحت معصوم را فردی مثل بقیه مردم معرفی کرده که تنها دارای برخی کمالات و قابلیت هاست.
پاسخ تفصیلی:
گفته شده: معصوم از سنخ بشر نیست، بلکه موجود دیگرى به صورت بشرى است; همانند ملائکه که گاهى به صورت بشر در مى آیند.
از همین رو، احکام بشرى; از قبیل: شهوت، غضب و دیگر صفات رذیله در آنان وجود ندارد. این قول به برخى متکلمان اشاعره نسبت داده شده است.
ابن ابى الحدید مى گوید: «معصوم کسى است که در نفس یا بدنش یا هر دو، خاصیتى است که مقتضى امتناع اقدام او بر معاصى است.»(1)
این احتمال نیز از جهاتى اشکال دارد:
1 ـ شخص معصوم ـ پیامبر یا امام ـ باید در میان مردم الگو باشد; همان گونه که خداوند مى فرماید: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»(2) در حقیقت الگو جنبه عملى دین است که در شخص معصوم پیاده شده است; تا مردم به او اقتدا کرده و از این طریق به کمال و سعادت خود برسند. همان طور که مى دانیم الگوى بشر باید از جنس خودش باشد; تا با وجود تمام غرایز و صفات نفسانى بشر، با آن ها مبارزه کرده و راه سعادت را دنبال کند و در این راه براى دیگران الگو باشد.
از همین رو مى بینیم که قرآن در هیچ موردى، ملائکه را الگوى بشر قرار نداده و مردم را به اقتداى آنان دعوت نکرده است، بلکه تمام دعوت قرآن بر اقتدا و تأسى به انبیا و صالحان متمرکز شده است.
2 ـ این احتمال، مخالف با آیات قرآن است; زیرا قرآن به صراحت بر این حقیقت تأکید دارد که معصوم همانند بقیه مردم است و تنها داراى کمالات و فضایل و قابلیت هایى است که خداوند متعال آنان را با این اوصاف به سوى خلق فرستاده است. در اینجا به برخى از آیات اشاره مى کنیم:
الف) «قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ»(3)؛ (فرستادگانشان به آنان گفتند: ما بشرى همانند شماییم.)
ب) «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى إِلَیَّ»(4)؛ (بگو اى پیامبر! من بشرى همانند شمایم که بر من وحى مى شود.)
ج) «وَما کانَ لِبَشَر أَنْ یُکَلِّمَهُ اللهُ إِلاّ وَحْیاً...»(5)؛ (بر هیچ بشرى نیست که خداوند با او سخن گوید مگر از طریق وحى... .)
د) «وَما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ إِلاّ رِجالا نُوحِی إِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ * وَما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا یَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَما کانُوا خالِدِینَ»(6)؛ (و ما پیش از تو، جز مردانى که به آنان وحى مى کردیم، نفرستادیم (همه انسان بودند و از جنس بشر)، اگر نمى دانید از آگاهان بپرسید. آنان را پیکرهایى که غذا نخورند قرار ندادیم و عمر جاویدان هم نداشتند.) (7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.