پاسخ اجمالی:
فطرت گاهی به معناى عقل فطرى است كه بدون نياز به استاد با يك استدلال روشن به مقصود مى رسد؛ همان گونه كه انسان وقتى حكم مى كند كل بزرگتر از جزء است با يك استدلال روشن عقلى به آن رسيده. گاهی هم به معنی وجدان است و انسان حقايقّى را بدون هيچ گونه نياز به استدلال ـ نه استدلال پيچيده و نه استدلال روشن ـ درمى يابد، و به وضوح به آن مى رسد. مثلا هنگامى كه يك شاخه گل جالب و خوشبو را مى بيند اعتراف به زيبايى آن مى كند. درك فطرى درباره خداشناسى نيز از همين قبيل است.
پاسخ تفصیلی:
آنچه از تعبيرات دانشمندان در بحث فطرى بودن خداشناسى به دست مى آيد اين است كه آنها دو راه مختلف را پيموده اند: بعضى فطرت را در اينجا به معناى استدلال روشن عقلى گرفته اند كه هر انسانى بعد از رسيدن به كمال عقل با مشاهده نظام جهان هستى و گوشه هايى از اسرار آفرينش فوراً به اين حقيقت منتقل مى شود كه محال است اين نظام بديع و اسرار شگرف آن، زائيده مبدعى فاقد عقل و شعور باشد.
بنابراين فطرت به معناى عقل فطرى است كه بدون نياز به استاد و معلم با يك استدلال روشن به مقصود مى رسد؛ همان گونه كه انسان وقتى حكم مى كند كل بزرگتر از جزء است با يك استدلال روشن عقلى به آن رسيده، همچنين اگر مى گويد: دو شىء مساوى با يك شىء، هر دو با هم مساويند.
لذا در مباحث منطقى در بحث بديهيات مى بينيم كه علماى منطق آن را به شش قسم تقسيم كرده اند: اوليّات، يا مشاهدات، تجربيات، متواترات، حدسيات و فطريات، و در معناى فطريات گفته اند كه عقل به مجرد تصوّر، آن را تصدّيق نمى كند؛ بلكه نياز به حد وسطى دارد كه همواره در ذهن حاضر است.
ولى فطرت مفهوم ديگرى نيز دارد كه در مباحث مورد نظر صحيح تر و مناسب تر است و آن اين كه انسان حقايقّى را بدون هيچ گونه نياز به استدلال ـ نه استدلال پيچيده و نه استدلال روشن ـ در مى يابد، و به وضوح به آن مى رسد و آن را پذيرا مى شود. مثلا هنگامى كه يك شاخه گل جالب و خوشبو را مى بيند اعتراف به زيبايى آن مى كند، و در اين ادراك هيچ نيازى به استدلال نمى بيند. مى گويد: پيدا است كه زيبا است، و نيازى به دليل ندارد.
درك فطرى درباره خداشناسى نيز از همين قبيل است، انسان هنگامى كه به اعماق جانش نگاه مى كند، نور حق را مى بيند، و ندايى با گوش دل مى شنود؛ ندايى كه او را به سوى مبدأ علم و قدرت بى نظيرى در جهان هستى دعوت مى كند، مبدئى كه كمال مطلق و مطلق كمال است، و در اين درك وجدانى درست همانند زيبايى گل خود را نيازمند به دليلى نمى بيند.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.