پاسخ اجمالی:
«خلق» در اصل به معناى اندازه گيرى كردن مستقيم است؛ از آنجا كه آفرينش، نوعى اندازه گيرى در تمام جهات، را به همراه دارد، اين واژه به مسأله آفرينش و ابداع، اطلاق شده است. اين واژه همچنين در مورد ايجاد چيزى از چيز ديگر نيز به كار مى رود. بديهى است خلقت به معناى ابداع و ايجاد از عدم، مخصوص خداست. ولی معناى دوم درباره غير خدا نيز صادق است. اين واژه گاهى به معناى «دروغ» نيز آمده است. در مقائيس اللّغة براى «خلق» دو ريشه ذكر شده؛ يكى اندازه گيرى، و ديگرى صاف و نرم بودن.
پاسخ تفصیلی:
«خلق» در اصل به معناى اندازه گيرى كردن مستقيم است؛ و از آنجا كه ايجاد چيزى بدون سابقه و بدون اصل و مادّه، نوعى اندازه گيرى در تمام جهات، را همراه دارد، اين واژه به مسأله آفرينش و ابداع، اطلاق شده است.
اين واژه همچنين در مورد ايجاد چيزى از چيز ديگر نيز به كار مى رود؛ مانند: «خَلَقَ الاِْنسَانَ مِنْ نُطْفَة»؛ (انسان را از نطفه بى ارزشى آفريد).(1)
بديهى است خلقت به معناى ابداع و ايجاد بعد از عدم، تنها مخصوص خدا است؛ و لذا اين نوع خلقت از غير او نفى شده است. آنجا كه مى فرمايد: «أَفَمَنْ يَخْلُقُ كَمَنْ لاَّ يَخْلُقُ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ»؛ (آيا كسى كه مى آفريند و ابداع مى كند با كسى كه چنين نمى كند يكسان است؟ آيا متذكّر نمى شويد؟)(2)
ولى معناى دوم (ايجاد چيزى از چيز ديگر، و اندازه گيرى براى اين كار) درباره غير خدا نيز صادق است؛ و آيه «فَتَبَارَكَ اللهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ»؛ (پس بزرگ و پر بركت است خدايى كه بهترين آفرينندگان است!)(3) ناظر به همين معنا مى باشد.
اين واژه گاهى به معناى دروغ نيز آمده؛ شايد از اين نظر كه انسان به هنگام دروغ گفتن، چيزى را كه واقعيت ندارد در سخن خويش ايجاد مى كند.
در مقائيس اللّغة براى «خلق» دو ريشه ذكر شده؛ يكى اندازه گيرى، و ديگرى صاف و نرم بودن، و لذا يك سنگ صاف و نرم را صخره خلقاء مى گويند؛ و نيز از همين جا به اشياى كهنه كه با گذشت زمان صاف و نرم شده است واژه «خَلَق» (بر وزن شفق) اطلاق مى شود. ولى «اخلاق» كه به معناى صفات و سجاياى ثابت آدمى است از معناى اوّل يعنى اندازه گيرى گرفته شده است؛ چرا كه ابعاد و اندازه هاى شخصيت و روح انسان ها را معيّن مى كند.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.