پاسخ اجمالی:
قيام امام حسين(ع) نه تنها آيين پيامبر بزرگ اسلام(ص) را نجات داد، بلكه از محو اهداف رسالت ساير انبيا نيز جلوگيرى كرد. چرا كه رسول خدا(ص) كامل كننده رسالت پيامبران گذشته و خاتم رسولان و دين او خاتم اديان بود. اين آيين، در عصر حكومت معاويه و به ويژه در سلطنت يزيد مورد تهديد قرار گرفت و بيم آن مى رفت كه ثمرات تلاش هاى انبيا و به ويژه پيامبر اسلام(ص) به فراموشى سپرده شود. در چنين شرايطى شهادت امام حسين(ع) به احياى آيين خدا كمك كرد و درخت توحيد و نبوّت را طراوت و سرسبزى تازه اى بخشيد.
پاسخ تفصیلی:
دستگاه خلافت اموى تصوّر مى كرد با كشتن امام حسين(عليه السلام) و يارانش ـ آن هم در نهايت قساوت و بى رحمى ـ و اسارت زنان و كودكانش به هدف خويش رسيده و نتيجه مطلوب را به دست آورده است. به گمان خويش، هم توانسته است دشمن شماره يك خود را از سر راه بردارد و هم از ديگران زهر چشمى بگيرد، تا هيچ كس بناى مخالفت با حكومت او را در سر نپروراند.
يزيديان كه پس از حادثه عاشورا از پيروزى خيالى خود! سرمست و مغرور بودند، سخنانى بر زبان جارى ساختند و رفتارهايى از خود بروز دادند كه به افشاى ماهيّت و نيّات شوم آنان كمك كرد. آنان كه گمان داشتند با كشتن امام حسين(عليه السلام) و اسارت خانواده او، به پيروزى بزرگى نايل شده اند و آخرين نقطه مقاومت را در خاندان پيامبر در هم كوبيدند، براى آن كه پيروزى خيالىِ خود را به رخ همگان بكشانند و مستى و سرور خود را تكميل كنند، به اقدامات نابخردانه و جاهلانه اى دست زدند كه شادمانى زودگذر آنان را به مصيبت و ماتم دائمى تبديل كرد.
آذين بندى شهرهايى چون كوفه و دمشق، برپا كردن مجالس سرور و شادى، توأم با رقص و شراب و پايكوبى، به زنجير بستن نوادگان پيامبر(صلى الله عليه وآله) و گرداندن آنان در ميان مردم در هيئت اسيران جنگى، تازيانه زدن به اطفال بى گناه، بر سر نيزه كردن سرهاى شهيدان سرفراز كربلا و زدن چوب خيزران بر لب و دندان امام و... از جمله كارهايى بود كه به منظور تحقير اسيران و زهر چشم گرفتن از ديگران، از بنى اميّه بروز كرد. ولى تمام اين اعمال تيرِ خلاصى بود بر قلب پليد دستگاه اموى، به گونه اى كه شادمانى زودگذر آنان تبديل به كابوس وحشتناكى شد و لحظه اى آنان را رها نساخت. در واقع بنى اميّه هنوز طعم پيروزى را مضمضه نكرده بودند كه تلخى آن را در سراسر وجود پلشت و پليد خود احساس كردند.
آنان در حالى كه سرمست از باده پيروزى خيالى بودند، تصريح كردند كه انتقام خود را از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و اسلام گرفته اند و تصوّر مى كردند به اهداف خويش كه بازگشت به عصر جاهليّت بود، نزديك شده اند، ولى در واقع همه اين تلاش ها، تيشه اى بود كه بر ريشه ناپاك دستگاه اموى وارد مى شد!
شهادت امام حسين(عليه السلام) و ياران پاكبازش، به احياى مكتب محمّدى(صلى الله عليه وآله) كمك كرد و خون پاك اباعبدالله(عليه السلام) درخت اسلام را آبيارى نمود و به رشد و بالندگى امّت اسلامى و بيدارى مسلمانان انجاميد.
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: پس از شهادت امام حسين(عليه السلام)هنگامى كه ابراهيم بن طلحه (در مدينه) با امام على بن الحسين(عليه السلام) روبرو شد (از روى طعنه) گفت: «يا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ مَنْ غَلَبَ؟»؛ (اى على بن الحسين در اين نبرد چه كسى پيروز شد؟!).
امام چهارم(عليه السلام) فرمود: «إِذا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ وَ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلاةِ فَأَذِّنْ وَ أَقِمْ»؛ (اگر مى خواهى بدانى پيروزى و غلبه با چه كسى بود، به هنگام فرا رسيدن وقت نماز اذان و اقامه بگو). (1)
امام(عليه السلام) با اين پاسخ به او فهماند كه هدف يزيد محو اسلام و نام رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بود، ولى همچنان طنين «لاَ إلهَ إِلاَّ اللهُ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ» بر مأذنه ها مى پيچد و مسلمانان در همه جا ـ حتى در شام و پايتخت سلطنت يزيد ـ به يگانگى خدا و رسالت محمد(صلى الله عليه وآله) گواهى مى دهند!
«موسيو ماربين آلمانى» مى گويد: «حسين با قربانى كردن عزيزترين افراد خود، با اثبات مظلوميّت و حقانيّت خود، به دنيا درس فداكارى و جانبازى آموخت و نام اسلام و اسلاميان را در تاريخ ثبت و در عالم بلندآوازه ساخت و اگر چنين حادثه اى پيش نيامده بود، قطعاً اسلام به حالت كنونى باقى نمى ماند و ممكن بود يكباره اسلام و اسلاميان محو و نابود گردند». (2)
حديث معروف نبوى(صلى الله عليه وآله) كه فرمود: «حُسَيْنُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْن»؛ (حسين از من است و من از حسينم) (3) محقّق گرديد، حسين از رسول خداست، چرا كه فرزند دختر او حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام) است؛ ولى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «من از حسينم» بدين معنا كه حسين(عليه السلام) آيين مرا احيا مى كند و از اين جهت خودم را از حسين مى دانم.
به صراحت مى توان گفت: قيام امام حسين(عليه السلام) نه تنها آيين پيامبر بزرگ اسلام(صلى الله عليه وآله) را نجات داد، بلكه از محو اهداف رسالت ساير انبيا نيز جلوگيرى كرد. چرا كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) كامل كننده رسالت پيامبران گذشته و خاتم رسولان و دين او خاتم اديان بود. گويا تلاش هاى همه انبياى گذشته مقدّمه اى بود براى ظهور پيامبر خاتم و سپردن پرچم هدايت بشرى به دست آن حضرت تا دامنه قيامت.
مى دانيم اين آيين كه خاتم اديان الهى بود، در عصر حكومت معاويه و يزيد مورد تهديد قرار گرفت، به ويژه در سلطنت يزيد؛ و بيم آن مى رفت كه ثمرات تلاش هاى انبيا و به ويژه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) به فراموشى سپرده شود. در چنين شرايطى شهادت امام حسين(عليه السلام) به احياى آيين خدا كمك كرد و درخت توحيد و نبوّت را طراوت و سرسبزى تازه اى بخشيد.
و شايد به همين دليل در «زيارت وارث» (4) نه تنها امام حسين(عليه السلام) وارث پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) بلكه وارث انبياى بزرگى همچون حضرت آدم(عليه السلام)، حضرت نوح(عليه السلام)، حضرت ابراهيم(عليه السلام)، حضرت موسى(عليه السلام) و حضرت عيسى(عليه السلام) ناميده شده است. گويا حسين(عليه السلام) همچون گلابى است كه از گل هاى متعدّد گلستان توحيد و نبوّت گرفته شده، بوى همه انبياى گذشته را دارد و وارث همه آنهاست. (5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.