پاسخ اجمالی:
شق القمر معجزه ای است که در زمان حضرت رسول(ص) به وقوع پیوسته و این معنا علاوه بر تأییدهایی که از سخن مفسرین و گفته های صحابه دارد، با این قرائن نیز قابل تایید است: 1- از این حادثه که در سوره قمر آمده با فعل ماضی و گذشته یاد شده است. 2- روی گردانی و نسبت دادن سحر به حضرت رسول که در قرآن در بازگویی این حادثه ذکر شده است. 3- تکذیب این حادثه از سوی مشرکین. 4- روایات زیادی که درباره وقوع این حادثه وارد شده است و تعداد آنها به حد تواتر و شهرت رسیده است.
پاسخ تفصیلی:
يكى از معجزه هاى پيامبر(صلى الله عليه وآله) داستان شقّ القمر است كه در سوره قمر آيات 1 تا 3 آمده است؛ مى فرمايد: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ ـ وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ ـ وَكَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ وَكُلُّ أَمْر مُسْتَقِرٌّ»؛ (قيامت نزديك شد و ماه از هم شكافت! ـ و هرگاه نشانه و معجزه اى را ببينند روى برمى گردانند و مى گويند: "اين سحرى هميشگى است" ـ آنها [آيات خدا را] تكذيب كردند و از هواى نفسشان پيروى نمودند؛ و هر امرى سرانجامى دارد [و حق عاقبت آشكار خواهد شد]).
در اين كه آيا منظور از شكافته شدن ماه به عنوان يك معجزه در اين جهان رخ داده است ؟يا اشاره به شكافته شدن ماه در آينده و در پايان جهان به عنوان يكى از نشانه هاى آغاز آخرت مى باشد؟ مشهور و معروف ميان مسلمانان همان احتمال اول است وبه گفته فخررازى: «تمام مفسران بر اين عقيده اند كه ماه (به عنوان يك معجزه) از هم شكافته شد و روايات، دليل بر وقوع اين حادثه است و در كتاب صحاح خبر مشهورى كه جمعى از صحابه نقل كرده اند در اين زمينه ديده مى شود.»(1)
مرحوم طبرسى نيز در مجمع البيان حديث انشقاق قمر را از گروه عظيمى از صحابه پيامبر و گروهى از مفسران نقل مى كند و تنها مخالف در اين مسأله را سه نفر (عثمان بن عطاء، از پدرش و همچنين حسن و بلخى) مى شمرد و سپس مى گويد: «گفتار آنها صحيح و قابل قبول نيست زيرا مسلمانان اجماع و اتفاق بر اين مسأله دارند؛ بنابراين اعتنايى به قول مخالف نمى شود و مشهور بودن آن در ميان صحابه مانع از قول برخلاف مى شود.»(2)
جمعى از مفسران ديگر نيز عباراتى شبيه آنچه از طبرسى و رازى نقل كرديم ذكر كرده اند.
علاوه بر اينها در خود اين آيات قرائن روشنى بر اين معنا وجود دارد از جمله:
1. جمله: «وَانْشَقَّ الْقَمَرُ» به صورت فعل ماضى ذكر شده است كه دليل بر وقوع چنين كارى است و اما اين كه فعل ماضى به معناى مضارع باشد گر چه در مواردى از قرآن مجيد آمده است؛ ولى چون يك استعمال مجازى است نياز به قرينه دارد و در اينجا قرينه اى در كار نيست.
2. آيه دوم كه مى فرمايد: «وَ اِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ» بهترين گواه اين معنا است. زيرا مشاهده آيه و اعراض كردن از آن و نسبت سحر به پيامبر دادن همه اينها نشان مى دهد كه معجزه اى در كار بوده است .
3. جمله: (وَ كَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا اَهْواءَهُمْ) كه در آيه سوم بود خبر از تكذيب آنها نسبت به پيامبر اسلام، حتى بعد از مشاهده اين معجزه مى دهد و اگر اعجازى در كار نبوده اين تعبيرها به هيچ وجه درست نبود.
4. افزون بر اينها روايات زيادى در منابع حديث اسلامى، درباره وقوع اين اعجاز نقل شده كه در حد شهرت و تواتر است و جمعى از مفسران از جمله طبرسى، فخررازى و سيد قطب و برسويى در روح البيان تواتر اخبار شق القمر را پذيرفته اند؛ و هرگز نمى توان با پاره اى از اين وسوسه ها و استبعادها دست از آيات و روايات برداشت.
تنها چيزى كه در اينجا ممكن است به عنوان قرينه اى بر وقوع اين حادثه در آينده ذكر شود قرار گرفتن نزديكى قيامت در كنار شق القمر است كه مى فرمايد: (اِقْتَرَبَتِ السّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ). به خصوص اين كه هر دو به صورت فعل ماضى ذكر شده است.
ولى همان گونه كه جمعى از مفسران گفته اند: نزديك شدن قيامت با ظهور پيامبر اسلام حاصل شد. چرا كه در حديث معروفى مى خوانيم: «بُعِثْتُ اَنَا وَالسّاعَةُ كَهاتَيْنَ»؛ «مبعوث شدن من و قيامت همچون اين دو دست» اشاره به انگشت مباركش كرد كه در كنار هم قرار گرفته بود.(3)
لذا در آغاز سوره انبياء مى خوانيم: «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَة مُعْرِضُونَ»؛ «حساب مردم به آنان نزديك شده، در حالى كه در غفلت اند و روى گردانند!» و در آيه 63 سوره احزاب مى خوانيم: «قُلْ اِنَّما عِلْمُها عِنْدَاللهِ وَ ما يُدْريكَ لَعَلَّ السّاعَةَ تَكُونُ قَريباً»؛ هنگامى كه از پيامبر سؤال كردند قيامت كى خواهد آمد؟ خداوند فرمود: (بگو: علم آن تنها نزد خدا است؛ و چه مى دانى شايد قيامت نزديك باشد).
مطابق روايت مشهور، مشركان نزد پيامبر خدا آمدند و گفتند: «اگر راست مى گويى و تو پيامبر هستى ماه را براى ما دو پاره كن.» فرمود: «اگر اين كار را بكنم ايمان مى آوريد؟» گفتند: «آرى» ـ و آن شب چهاردهم ماه بود ـ پيامبر از پيشگاه خداوند تقاضا كرد آنچه را خواسته بودند به او بدهد ناگهان ماه به دو پاره تقسيم شد و رسول الله آنها را يك يك صدا مى زد و مى فرمود: «ببينيد!»(4) و چيزى نگذشت كه دو قطعه ماه به فرمان خدا به هم پيوستند و دوباره به صورت اول برگشتند.
حذيفه؛ صحابى مشهور داستان شقّ القمر را در حضور جمعى در مسجد مدائن نقل كرد و هيچ كس بر او ايراد نگرفت با اين كه آنها عصر پيامبر را درك كرده بودند (و اين نشان مى دهد كه اين مسأله در ميان آنها مسلّم بوده است).(5)، (6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.