پاسخ اجمالی:
در مسأله «علم خداوند به موجودات، قبل از ایجاد آنها» اشکال شده که علم خداوند، حضوری است و علم حضورى در مورد اشیایى که هنوز به وجود نیامده معنا ندارد. پاسخ اینکه: خداوند همیشه به ذات پاک خود که علّت همه اشیاست آگاه است و این علم به ذات خویش، یک علم اجمالى به همه حوادث و موجودات عالم قبل و بعد از ایجاد است. ضمن اینکه دیروز و امروز و فردا، در مورد علم و آگاهى ما متصور است، چرا که وجود ما محدود است، لکن خداوندى که ذاتش نامحدود است، زمان برایش مفهوم ندارد.
پاسخ تفصیلی:
یکى از پیچیده ترین مسائل فلسفى و اعتقادى، مسأله «علم خداوند به موجودات، قبل از ایجاد آنها» است، که امام علی(ع) در خطبه اول نهج البلاغه این گونه به آن اشاره می کند: (از همه آنها [اشیا] پیش از آن که آنها را بیافریند آگاه بود و به تمام حدود و پایان آنها احاطه داشت و از جمیع لوازم و تمام جوانب آنها باخبر بود)؛ «عالِماً بِها قَبْلَ ابْتِدائِها، مُحیطاً بِحُدُودِها وَ انْتِهائِها، عارِفاً بِقَرائِنِها (1) وَ أحْنائِها (2)»، (3) از یکسو مى دانیم خداوند از حوادث آینده آگاه است و در آیات قرآن نیز مکرّر به آن اشاره شده و در عبارت فوق نیز آمده است.
از سوى دیگر علم خداوند به اصطلاح «علم حصولى» نیست یعنى نقش و صورت ذهنى اشیا در ذات او منعکس نمى شود; چرا که او مانند مخلوقات «ذهن» ندارد و علمش از طریق انعکاسِ صورتِ موجودات نیست بلکه علم او «علم حضورى» است، یعنى وجود مخلوقات نزد او حاضر است و مى دانیم علم حضورى در مورد اشیایى که هنوز به وجود نیامده معنا ندارد; حتّى این اشکال درباره موجوداتى که در گذشته محو و نابود گشته اند نیز قابل طرح است; اگر ما از آنها آگاه هستیم به خاطر صورتهاى ذهنى و خاطره هایى است که در درون جان ما از آنها نقش بسته، امّا کسى که ذهن و خاطره و نقش درونى ندارد و ذات پاکش محلّ حوادث نیست، چگونه مى تواند از آنها آگاه و باخبر باشد؟!
به عنوان مثال: صورت فرعون و یارانش متلاشى شده است و تاریخ آنها نیز گذشته، ما تنها مى توانیم تصویرى از آنها در ذهنمان حاضر کنیم امّا خداوند که علمش این گونه نیست چگونه به آنها آگاهى دارد؟
آیا مى توان گفت او نسبت به گذشته آگاه نیست؟ یا از آینده خبر ندارد؟ هرگز! پس اگر آگاه است چگونه آگاهى دارد؟
این مسأله پیچیده، فلاسفه و علماى کلام را سخت به تکاپو افکنده و پاسخهاى متعدّدى براى آن اندیشیده اند که ما در این بحث مى توانیم اشاره هاى گذرایى به آن داشته باشیم:
1ـ خداوند همیشه به ذات پاک خود که علّت همه اشیاست آگاه بوده و هست و به تعبیرى دیگر ذات او نزد ذاتش، برترین حضور را دارد و این علم به ذات خویش یک علم اجمالى به همه حوادث و موجودات عالم قبل از ایجاد و بعد از ایجاد است.
توضیح این که اگر ما به علّت اشیا دقیقاً آگاهى داشته باشیم، این آگاهى موجب آگاهى به نتیجه و معلول آنها نیز خواهد بود. چرا که هر علّتى تمام کمالات معلول و بالاتر از آن را دارد و از آن جا که خداوند علّت همه اشیاست و به ذات خویش آگاهى دارد و به همه اشیا نیز آگاه است و این در واقع یک نوع کشف تفصیلى است، نسبت به همه آنها از طریق علم اجمالى.
این سخن را مى توان به گونه دیگرى توضیح داد و گفت: حوادث گذشته هرگز به طور کامل نابود نشده و آثارش در دل حوادث امروز وجود دارد. همچنین حوادث آینده از حوادث امروز جدا نیست و دقیقاً با آن مربوط است و از آن سرچشمه مى گیرد. به این ترتیب گذشته و حال و آینده، یک مجموعه زنجیره اى از علّت و معلول را به وجود مى آورد که آگاهى بر هر یک از حلقه هاى آن، به معناى آگاهى از حلقه هاى قبل و بعد است.
به عنوان مثال اگر ما دقیقاً وضع هواى تمام کره زمین و عواملى را که سبب پیدایش هواى فعلى است بدانیم و از تمام جزئیّات و رابطه علّت و معلولهاى آن آگاه باشیم، مى توانیم دقیقاً از وضع هوا در هزاران سال قبل یا بعد آگاه شویم.
چرا که پرونده گذشته و آینده در حال موجود است. امروز به طور دقیق بازتابى از دیروز، و فردا بازتابى از امروز است و آگاهى کامل بر تمام جزئیّات امروز، به معناى آگاهى کامل بر حوادث گذشته و آینده است. حال اگر به این حقیقت توجّه کنیم که خداوند سرچشمه اصلى همه حوادث دیروز و امروز و فرداست و او به ذات پاک خویش علم دارد، باید بپذیریم که نسبت به حوادث آینده و گذشته و امروز نیز آگاه است. البتّه هر موجودى هر اثرى دارد، به اذن و فرمان اوست، ولى سنّت او بر این جارى شده که آثار و خواصّى به موجودات بدهد و هرگاه بخواهد از آنها بازستاند. (4)
2ـ راه دیگرى که براى پاسخ به این سؤال گفته مى شود این است که دیروز و امروز و فردا، در مورد علم و آگاهى ما تصوّر مى شود چرا که ما وجود محدودى هستیم، ولى درباره خداوندى که ذاتش نامحدود است، امروز و دیروز و فردا مفهوم ندارد، بلکه همه اشیا و حوادث در ظرف خود، با تمام خصوصیّات و جزئیّات نزد او حاضرند.
این سخن باریک و دقیق را مى توان با ذکر مثالى روشن ساخت:
فرض کنید کسى در اتاقکى زندانى است که فقط روزنه کوچکى به خارج دارد. در حالى که یک قطار شتر از مقابل این روزنه مى گذرد او نخست ناظر سر و گردن یک شتر و سپس کوهان و بعد پاها و دم اوست و همچنین سایر شترهایى که در این قطارند.
این کوچک بودن روزنه دید، سبب مى شود که او براى خود گذشته و آینده و ماضى و مستقبل درست کند امّا براى کسى که بیرون این اتاقک است و بر پشت بام، در فضاى باز ایستاده، به تمام بیابان نگاه مى کند، مطلب طور دیگرى است او همه قطار شتران را یکجا مى بیند که در حال حرکتند. (5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.