پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در فرازی از خطبه اول نهج البلاغه سخن از اخلاص به میان آورده و می فرماید: «کمال توحید خداوند اخلاص براى اوست». اخلاص از ماده«خلوص» به معناى خالص کردن و تصفیه نمودن و از غیر، پاک کردن است. از سویی منظور از اخلاص در این جا خالص ساختن اعتقاد نسبت به پروردگار است، یعنى او را از هر نظر یگانه و یکتا، بى نظیر و بى شبیه دانسته و پاک و منزّه شمردن از اجزاى ترکیبى است. سپس امام(ع) در ادامه، کمال اخلاص را نفی صفات مخلوقی از خداوند می داند.
پاسخ تفصیلی:
امام علی(علیه السلام) در فرازی از خطبه اول نهج البلاغه سخن از اخلاص به میان آورده می فرماید: (و کمال توحید خداوند اخلاص براى اوست)؛ «وَکَمالُ تَوْحیدِهِ الاِخْلاصُ لَهُ».
اخلاص از ماده خلوص به معناى خالص کردن و تصفیه نمودن و از غیر، پاک کردن است.
منظور از اخلاص در این جا خالص ساختن اعتقاد نسبت به پروردگار است، یعنى او را از هر نظر یگانه و یکتا، بى نظیر و بى شبیه دانستن و از اجزاى ترکیبى پاک و منزّه شمردن.
در جمله بعدی ، خود امام(علیه السلام) به این معنا اشاره فرموده و با تعبیر زیبایى آن را توضیح داده است، مى فرماید: (کمال اخلاص براى او، نفى صفات ممکنات از اوست)؛ «وَ کَمالُ الاِخْلاصِ لَهُ نَفىُ الصِّفاتِ عَنْهُ».
به تعبیر دیگر، در مرحله قبل، سخن از اخلاص به طور اجمال بود و در این جا که اخلاص به مرحله کمال مى رسد، جنبه تفصیلى پیدا مى کند و دقیقاً روشن مى شود که براى اخلاص در توحید باید هر گونه صفاتى را که مخلوق دارد از او نفى کرد، خواه این صفت، داشتن اجزاى ترکیبى باشد یا غیر آن. چه این که مى دانیم تمام ممکنات حتّى عقول و نفوس مجرّده نیز در واقع مرکّبند (حداقل ترکیبى از وجود و ماهیّت) حتّى مجرّدات، یعنى موجودات مافوق مادّه نیز از این ترکیب برکنار نیستند و امّا موجودات مادّى، همه داراى اجزاى خارجى مى باشند، ولى ذات پاک خداوند نه اجزاى خارجى دارد و نه اجزاى عقلى، نه در خارج قابل تجزیه است و نه در فهم و درک ما، و کسى که به این حقیقت توجّه نکند توحید خالص را نیافته است و از این جا روشن مى شود، این که امام(علیه السلام) مى فرماید: کمال توحید خداوند نفى صفات از اوست، نه به معناى نفى صفات کمالیه است، چرا که تمام صفات کمال اعمّ از علم و قدرت و حیات و غیر آن همه از آن اوست، بلکه منظور صفاتى است که ما همیشه به آنها خو گرفته ایم و آنها را شناخته ایم یعنى صفات مخلوقات که همه جا آمیخته به نقص است. مخلوقات داراى علم و قدرتند امّا علم و قدرتى ناقص و محدود و آمیخته با جهل و ضعف و ناتوانى، در حالى که ذات پاک خداوند از چنین علم و قدرتى منزّه است.
شاهد گویاى این سخن گفتارى است که خود امام(علیه السلام) در ذیل این خطبه درباره فرشتگان دارد، مى فرماید: «لا یَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بِالتَّصْویرِ وَ لا یُجْرُونَ عَلَیْهِ صِفاتِ الْمَصْنُوعینَ»؛ (آنها هرگز پروردگار خود را با قوّه وهم تصویر نمى کنند و صفات مخلوقات را براى او قائل نمى شوند).
اضافه بر این، صفات مخلوقات همیشه از ذات آنها جداست، یا به تعبیر دیگر صفاتى است زاید بر ذات. انسان چیزى است و علم و قدرت او چیز دیگر و به این ترتیب وجود او مرکّب از این دو است، در حالى که صفات خدا عین ذات اوست و هیچ گونه ترکیبى در آن جا راه ندارد.
در حقیقت بزرگ ترین خطر در مسیر توحید و خداشناسى، افتادن در وادى «قیاس» است یعنى مقایسه صفات خدا با صفات مخلوقات که آمیخته به انواع نقص ها و کاستى هاست و یا اعتقاد به وجود صفات زاید بر ذات است، آن گونه که اشاعره (گروهى از مسلمانان) به آن گرفتار شده اند. (1)، (2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.