پاسخ اجمالی:
از آنجا که نسبت دادن عمل منافى عفت به کسى، این مجازات را دارد که اگر آن را اثبات نکند، باید هشتاد تازیانه بخورد؛ یکی از انصار درباره این حکم در زمانی که مرد فاسقی با همسر او در حال عمل خلافی باشد، سؤال کرد که غیرت اجازه سکوت نمی دهد و بدون شاهد اگر شکایت کند حد قذف درباره او اجرا می شود؛ آیات 6 ـ 10 سوره «نور» نازل شد و راه حل دقیقی را بیان کرد.
پاسخ تفصیلی:
در آیات (6 ـ 10) سوره «نور» می خوانیم: «وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ شُهَداءُ إِلاّ أَنْفُسُهُمْ فَشَهادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهادات بِاللّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصّادِقِینَ * وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَیْهِ إِنْ کانَ مِنَ الْکاذِبِینَ * وَ یَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهادات بِاللّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْکاذِبِینَ * وَ الْخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللّهِ عَلَیْها إِنْ کانَ مِنَ الصّادِقِینَ * وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللّهَ تَوّابٌ حَکِیمٌ»؛ (و کسانى که همسران خود را (به عمل منافى عفت) متهم مى کنند، و گواهانى جز خودشان ندارند، هر یک از آنها باید چهار مرتبه به نام خدا شهادت دهد که از راستگویان است. * و در پنجمین بار بگوید که لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگویان باشد. * آن زن نیز مى تواند کیفر (زنا) را از خود دور کند، به این طریق که چهار بار خدا را به شهادت طلبد که آن مرد (در این نسبتى که به او مى دهد) از دروغگویان است. * و بار پنجم بگوید که غضب خدا بر او باد اگر آن مرد از راستگویان باشد. * و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال شما نبود و این که او توبه پذیر و حکیم است (بسیارى از شما گرفتار مجازات مى شدید)).
شأن نزول:
در شأن نزول این آیات از «ابن عباس» چنین نقل شده: «سعد بن عباده» (بزرگ انصار) خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) در حضور جمعى از اصحاب چنین عرض کرد:
«اى پیامبر خدا! هر گاه نسبت دادن عمل منافى عفت به کسى، این مجازات دارد که اگر آن را اثبات نکند، باید هشتاد تازیانه بخورد، پس من اگر وارد خانه خودم شدم و با چشم خود دیدم مرد فاسقى با همسر من در حال عمل خلافى است چه باید کنم؟
اگر بگذارم تا چهار نفر شاهد بیایند و ببینند و شهادت دهند او کار خود را کرده و فرار نموده است.
و اگر بخواهم او را به قتل برسانم کسى از من بدون شاهد نمى پذیرد و به عنوان قاتل قصاص مى شوم.
و اگر بیایم و آنچه را دیدم به عنوان شکایت بگویم هشتاد تازیانه بر پشت من زده خواهد شد»!.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) گویا از این سخن احساس یک نوع اعتراض به این حکم الهى کرد، رو به سوى جمعیت انصار نموده به زبان گله فرمود:
آیا آنچه را که بزرگ شما گفت نشنیدید؟
آنها در مقام عذر خواهى بر آمده، عرض کردند: اى رسول خدا! او را سرزنش نفرما، او مرد غیورى است و آنچه را مى گوید، به خاطر شدت غیرت او است.
«سعد بن عباده» به سخن در آمده، عرض کرد: اى رسول خدا! پدر و مادرم فدایت باد، به خدا سوگند مى دانم که این حکم الهى است و حق است، ولى با این حال از اصل این داستان در شگفتم (و نتوانستم این مشکل را در ذهن خود حل کنم) پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: حکم خدا همین است، او نیز عرض کرد: «صدق اللّه و رسوله».
و چیزى نگذشت که پسرعمویش به نام «هلال بن امیه» از در وارد شد، در حالى که مرد فاسقى را شب هنگام با همسر خود دیده بود، و براى طرح شکایت خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى آمد، او با صراحت گفت:
من با چشم خودم این موضوع را دیدم و با گوش خودم صداى آنها را شنیدم!.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) به قدرى ناراحت شد که آثار ناراحتى در چهره مبارکش نمایان گشت.
«هلال» عرض کرد: من آثار ناراحتى را در چهره شما مى بینم، ولى به خدا قسم من راست مى گویم، دروغ در کارم نیست، من امیدوارم که خدا خودش این مشکل را بگشاید.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) تصمیم گرفت: «حدّ قذف» را درباره «هلال» اجرا کند؛ چرا که او شاهدى بر ادعاى خود نداشت.
در این هنگام «انصار» به یکدیگر مى گفتند، دیدید همان داستان «سعد بن عباده» تحقق یافت، آیا به راستى پیامبر(صلى الله علیه وآله) «هلال» را تازیانه خواهد زد و شهادت او را مردود مى شمرد؟!.
در این موقع وحى بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شد، و آثار آن در چهره او نمایان گشت، همگى خاموش شدند، تا ببینند چه پیام تازه اى از سوى خدا آمده است.
«آیات فوق نازل شد» و راه حل دقیقى به مسلمانان ارائه داد.(1)، (2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.