پاسخ اجمالی:
بدترین اثر گناه که در آیات و روایات به آن اشاره شده، تاریکی قلب انسان و از میان رفتن نورعلم و حس تشخیص است. از نظر اصول روان شناسى نیز، ثابت شده که اعمال آدمى همواره بازتابى در روح او دارد.
پاسخ تفصیلی:
در بسیارى از آیات قرآن با صراحت روى این حقیقت تأکید شده که گناه در تاریک ساختن دل مؤثر است.
در یک جا مى فرماید«کَذلِکَ یَطْبَعُ اللّهُ عَلى کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّر جَبّار»؛ (این گونه خداوند بر قلب هر متکبر طغیانگرى مهر مى نهد). (1)
و در جاى دیگر، درباره گروهى از شگنهکاران لجوج و عنود مى فرماید: «خَتَمَ اللّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ»؛ (خداوند بر دل هاى آنها مهر نهاده و همچنین بر گوش هاى آنها و بر چشم هایشان پرده اى فرو افتاده و براى آنها عذاب بزرگى است). (2)
و در آیه 46 سوره «حج» مى خوانیم«فَإِنَّها لاتَعْمَى الاْ َبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ»؛ (چشم هاى ظاهر نابینا نمى شود، بلکه دل هائى که در سینه ها جاى دارد نابینا مى گردد).
آرى، بدترین اثر گناه و ادامه آن، تاریک ساختن قلب و از میان بردن نور علم و حس تشخیص است، گناهان از اعضاء و جوارح سرازیر قلب مى شوند و قلب را به یک باتلاق متعفن و گندیده مبدل مى سازند، اینجاست که انسان راه و چاه را تشخیص نمى دهد و مرتکب اشتباهات عجیبى مى شود که همه را حیران مى کند.
با دست خود، تیشه به ریشه سعادت خویش مى زند و سرمایه خوشبختى خویش را به باد فنا مى دهد.
در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم«کَثْرَةُ الذُّنُوبِ مَفْسَدَةٌ لِلْقَلْبِ»؛ (گناهان زیاد قلب انسان را فاسد مى کند). (3)
و در حدیث دیگرى از همان حضرت مى خوانیم:
«إِنَّ الْعَبْدَ إِذا أَذْنَبَ ذَنْباً نَکَتَتْ فِى قَلْبِهِ نُکْتَةً سَوْداءَ، فِإِنْ تابَ وَ نَزَعَ وَ اسْتَغْفَرَ صَقَلَ قَلْبُهُ وَ إِنْ عادَ زادَتْ حَتّى تَعْلُو قَلْبَهُ، فَذلِکَ الرَّیْنُ الَّذِى ذَکَرَ اللّهُ فِى الْقُرْآنِ کَلاّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ»
؛ (هنگامى که بنده گناه کند، نکته سیاهى در قلب او پیدا مى شود، اگر توبه کند، از گناه دست بردارد و استغفار نماید، قلب او صیقل مى یابد، و اگر باز هم به گناه برگردد سیاهى افزون مى شود، تا تمام قلبش را فرا مى گیرد، این همان زنگارى است که در آیه«کَلاّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُون» به آن اشاره شده). (4)
همین معنى از امام باقر(علیه السلام) در «اصول کافى» با مختصر تفاوتى نقل شده است. (5)
و نیز، در همان کتاب از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) چنین نقل شده:
«تَذاکَرُوا وَ تَلاقَوْا وَ تَحَدَّثُوا فَإِنَّ الْحَدِیثَ جِلاءٌ لِلْقُلُوبِ إِنَّ الْقُلُوبَ لَتَرِینُ کَما یَرِینُ السَّیْفُ وَ جَلائُهُ الْحَدِیثُ»
؛ (مذاکره کنید و یکدیگر را ملاقات نمائید و احادیث [پیشوایان دین] را نقل نمائید، که حدیث مایه جلاى دل ها است، دل ها زنگار مى گیرد همان گونه که شمشیر زنگار مى گیرد و صیقل آن حدیث است». (6)
از نظر اصول روان شناسى نیز، این معنى ثابت شده که اعمال آدمى همواره بازتابى در روح او دارد و تدریجاً روح را به شکل خود در مى آورد، حتى در تفکر و اندیشه و قضاوت او مؤثر است.
این نکته نیز، قابل توجه است که: انسان با ادامه گناه، لحظه به لحظه، در تاریکى روحى بیشترى فرو مى رود و به جائى مى رسد که گناهانش در نظرش حسنات جلوه مى کند و گاه به گناهش افتخار مى نماید و در این مرحله، راه هاى بازگشت به روى او بسته مى شود، و تمام پل ها پشت سرش ویران مى گردد و این خطرناک ترین حالتى است که ممکن است براى یک انسان پیش آید. (7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.