پاسخ اجمالی:
شدت عذاب الهی در آیات و روایات ترسیم شده است. قرآن می فرماید: «در آن روز جهنم را حاضر کنند و در آن روز انسان متذکر مى شود، اما چه فایده که این تذکر براى او سودى ندارد». هم چنین در حدیثى از پیامبر(ص) مى خوانیم هنگام نزول این آیه چهره مبارکش دگرگون گشت، اصحاب به سراغ على(ع) رفتند و ماجرا را بیان کردند، على(ع) از ایشان پرسیدند چه حادثه اى روى داده؟ حضرت آیه را تلاوت کرده و فرمودند:هفتاد هزار فرشته آن را با هفتاد هزار مهار مى کشند و مى آورند! و آن در حال اگر آن را رها کنند، همه را آتش مى زند.
پاسخ تفصیلی:
پاسخ این سؤال در آیات 23 ـ 26 سوره «فجر» آمده، خداوند مى فرماید: (و در آن روز جهنم را حاضر کنند و در آن روز انسان متذکر مى شود، اما چه فایده که این تذکر براى او سودى ندارد؛ «وَ جِیءَ یَوْمَئِذ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذ یَتَذَکَّرُ الاِْنْسانُ وَ أَنّى لَهُ الذِّکْرى».
از این تعبیر استفاده مى شود: جهنم قابل حرکت دادن است، و آن را به مجرمان نزدیک مى کنند!، همان گونه که در مورد بهشت نیز در آیه 90 سوره «شعراء» مى خوانیم: «وأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِیْنَ»؛ (بهشت را به پرهیزکاران نزدیک مى سازند!)
گر چه بعضى میل دارند اینها را بر معنى مجازى حمل کنند و کنایه از ظهور بهشت و جهنم در برابر دیدگان نیکوکاران و بدکاران بگیرند، ولى دلیلى بر این خلاف ظاهر در دست نیست، بلکه بهتر است آن را به ظاهر خود رها سازیم؛ چرا که حقایق عالم قیامت دقیقاً بر ما روشن نیست و شرایط حاکم بر آنجا با اینجا تفاوت بسیار دارد و هیچ مانعى ندارد که در آن روز بهشت و دوزخ تغییر مکان دهند.
در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: وقتى آیه فوق «وَ جِیءَ یَوْمَئِذ بِجَهَنَّمَ» نازل شد، رنگ چهره مبارکش دگرگون گشت، این حالت بر اصحاب گران آمد، بعضى به سراغ على(علیه السلام) رفتند و ماجرا را بیان کردند، على(علیه السلام) آمد، میان دو شانه پیامبر(صلى الله علیه وآله) را بوسیده عرض کرد: «اى رسول خدا! پدرم و مادرم به فدایت باد، چه حادثه اى روى داده؟
فرمود: جبرئیل این آیه را بر من تلاوت کرد.
على(علیه السلام) مى گوید: عرض کردم: چگونه جهنم را مى آورند؟
فرمود: هفتاد هزار فرشته آن را با هفتاد هزار مهار مى کشند و مى آورند!
و آن در حال سرکشى است که اگر آن را رها کنند، همه را آتش مى زند، سپس من در برابر جهنم قرار مى گیرم و او مى گوید: اى محمّد! مرا با تو کارى نیست، خداوند گوشت تو را بر من حرام کرده، در آن روز هر کسى در فکر خویش است، ولى محمّد مى گوید: «رَبِّ أُمَّتِى! أُمَّتِى!»؛ (پروردگارا! امتم امتم!)»، (1)
آرى، هنگامى که انسان مجرم این صحنه ها را مى بیند، تکان مى خورد و بیدار مى شود، هاله اى از غم و اندوه وجودش را مى پوشاند، نگاهى به گذشته خویش مى کند و از اعمال خود سخت پشیمان مى شود اما این پشیمانى هیچ سودى ندارد.
انسان آرزو مى کند بازگردد و گذشته تاریک را جبران کند، اما درهاى بازگشت به کلى بسته است.
مى خواهد توبه کند، اما زمان توبه سپرى شده است.
مى خواهد اعمال صالحى به جا آورد تا اعمال سوئش را تلافى کند، اما پرونده اعمال در هم پیچیده شده، اینجاست که فریادش بلند مى شود مى گوید: (اى کاش اعمال صالحى براى زندگى فرستاده بودم!)؛ «یَقُولُ یا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیاتِی».
جالب توجه این که: نمى گوید: براى «زندگى آخرتم»، بلکه مى گوید براى «زندگیم» گوئى واژه «حیات» شایسته غیر زندگى آخرت نیست، و زندگى زودگذر آمیخته با انواع مصائب در دنیا زندگى محسوب نمى شود.
همان گونه که در آیه 64 «عنکبوت» مى خوانیم: «وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنیا إِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدّارَ الآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ»؛ (این حیات دنیا چیزى جز سرگرمى و بازى نیست، و حیات حقیقى حیات آخرت است اگر مى دانستند).
آرى، آنها که اموال یتیمان را به غارت بردند، لقمه اى در دهان گرسنگان نگذاشتند، اموال ارث را از این و آن به یغما گرفتند و محبت اموال دنیا تمام قلوبشان را تسخیر کرده بود، در آن روز آرزو مى کنند: اى کاش چیزى براى حیات آخرت که حیات حقیقى و جاویدان است از پیش فرستاده بودند، ولى این آرزوئى است بى نتیجه که هرگز به جائى نمى رسد.
سپس در دو جمله کوتاه، شدت عذاب الهى را در آن روز تشریح مى کند، مى فرماید: (در آن روز خداوند او را چنان مجازات مى نماید، که هیچ کس [دیگرى را] عذابى همانند عذاب او نمى کند)؛ «فَیَوْمَئِذ لایُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ».
آرى، این طغیانگرانى که به هنگام قدرت، بدترین جرائم و گناهان را مرتکب شدند، در آن روز چنان مجازات مى شوند که سابقه نداشته، همان گونه که نیکوکاران چنان پاداش هائى مى بینند که حتى از خیال کسى نگذشته است؛ چرا که او در جاى خود «أَرْحَمُ الرّاحِمِیْنَ» است و در جاى دیگر «أَشَدُّ الْمُعاقِبِیْنَ».
و نیز در آن روز (هیچ کس همچون خداوند کسى را به بند نمى کشد)؛ «وَ لایُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ».
نه بند و زنجیر او مانندى دارد، و نه مجازات و عذابش؛ چرا چنین نباشد در حالى که آنها نیز در این دنیا بندگان مظلوم خدا را تا آنجا که قدرت داشتند در بند کشیدند، و سخت ترین شکنجه ها را به آنها دادند. (2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.