پاسخ اجمالی:
«محدث نورى» به استناد رواياتى كه در «كافى» شريف آمده است و از ديدگاه او ـ به دلالت ضمنى و نه اصلى ـ دال بر تحريف است، به مرحوم «ثقةالاسلام كلينى» نسبت مىدهد كه او قايل به تحريف قرآن است. در پاسخ بايد گفت: اكثر رواياتى كه او بدان اشاره كرده، رواياتى است كه مرحوم كلينى بىآنكه صحت آنها را پذيرفته باشد آورده است؛ مرحوم علامه مجلسى نيز ـ در شرح كافى ـ به ضعف سند بسيارى از آنها تصريح نموده است. ازضعف سند آنها كه بگذريم، آنها نه دلالتى بر تحريف دارند نه اشارتى؛ بلكه هريك معانى ديگرى دارند؛ و چيزى كه ـ در مجموع ـ از دلالت آنها قابل استفاده است اين است كه علم به جميع قرآن ـ اعماز ظاهر و باطن آن ـ نزد امامان اهلبيت(ع) است؛ زيرا اينان اهلبيتى هستند كه قرآن در ميان آنان نازل شده است، و «اهل خانه از آنچه در آن است بهتر باخبرند».
پاسخ تفصیلی:
نسبتى ناروا به مرحوم «كلينى»
«محدث نورى» به استناد رواياتى كه در «كافى» شريف آمده است و از ديدگاه او ـ به دلالت ضمنى و نه اصلى ـ دال بر تحريف است، به مرحوم «ثقةالاسلام كلينى» نسبت مىدهد كه او قايل به تحريف قرآن است. نورى مىگويد: «اين رأى ـ يعنى قول به تحريف ـ مذهب كلينى است. چنان كه جماعتى ديگر نيز به استناد روايات صريح بسيارى كه در اين راستا در كتاب الحجه كافى، به ويژه در باب «النكت و النتف من التنزيل» و نيز در روضه كافى آورده ـ بىآنكه در رد يا تأويل آن سخنى بگويد ـ به او نسبت اعتقاد به تحريف قرآن دادهاند؛ همانگونه كه شارح وافيه درباره بابى كه كلينى در بيان اين نكته كه «جامع تمامى قرآن تنها ائمه(علیهم السلام) مىباشند» استظهار نموده است. زيرا چنين مىنمايد كه او عنوان باب را از مضمونى كه مايه رضايت اوست برمىگزيند».(1)
در پاسخ بايد گفت: اكثر رواياتى كه او بدان اشاره كرده، رواياتى است كه مرحوم كلينى بىآنكه صحت آنها را پذيرفته باشد آورده است؛ مرحوم علامه مجلسى نيز ـ در شرح كافى ـ به ضعف سند بسيارى از آنها تصريح نموده است. ازضعف سند آنها كه بگذريم، آنها نه دلالتى بر تحريف دارند نه اشارتى؛ بلكه هريك معانى ديگرى دارند كه بطور مبسوط درباره آنها بحث خواهيمكرد. دراينجا فقط اهم رواياتى را كه دستاويز امثال محدث نورى شده است مىآوريم تا حكم موارد ديگر، از راه مقايسه با اين بخش دانسته شود و معلوم گردد كه چگونه ظاهر عبارات ـبىآنكه در پيرامون آن به انديشه بنشينند و حقيقت مطلب را دريابند ـ اينان را فريفته است. اينك روايات ياد شده را بهعنوان بهترين شاهد از نظر مىگذرانيم:
در كافى جايى براى شبهه نيست
مرحوم كلينى در «كتاب الحجه» از اصول كافى بابى را تحت عنوان «إنه لم يجمع القرآن كلّه إلّا الأئمة(عليهمالسلام) و إنّهم يعلمون علمه كلّه»(2) باز نموده است. مقصود ايشان از «جمع القرآن كله» همان است كه در عبارت بعدى با آوردن واو عطف ـ كه در اينجا نقش عطف تفسيرى دارد ـ بيان داشته. يعنى: علم كامل آن نزد آنان بوده است. دليل بر اين مدعا روايات ششگانهاى است كه درضمن اين باب آورده است. از اين دسته، روايات دوم، سوم، چهارم و پنجم دچار ضعف سند است. درباره صحت روايات نخست نيز اختلاف است. مىماند روايت ششم كه آن هم حسنه است و در اعتبار مانند حديث صحيح مىباشد؛ همانگونه كه مجلسى در شرح آنها آورده است.(3)
حديث اول چنين است: «هركس ادعا كند قرآن را همانگونه كه فرو فرستاده شده، جامع بوده است دروغگوست؛ چون جامع و حافظ قرآن، مطابق با آنچه خداوند نازل نموده، تنها علىبنابىطالب و ديگر امامان(عليهمالسلام) مىباشند». مقصود از عبارت «جَمَعَ القرآن كما أُنْزِل» اشاره به مصحف على(علیه السلام) است؛ زيرا ـ همانگونه كه در كتاب «التمهيد» به تفصيل بيان كردهايم(4) آن حضرت، تمامى قرآن را برحسب ترتيب نزول و با ذكر تفسير و تأويل آن در مصحف خود گرد آورده بود. اين مصحف در دست ائمهاطهار(علیهم السلام) دستبهدست گشته است و همانگونه كه كلینى گفته است اگر يافت مىشد، دانش بسيارى در آن مشاهده مىگرديد. به هر تقدير، كيفيت جمع قرآن در مصحف حضرت امير(علیه السلام) ارتباطى با مسأله كاستى يا فزونى قرآن ندارد. بقيه احاديث از اين قرار است:
حديث دوم: «احدى را توان آن نيست كه ادعا نمايد تمامى قرآن ـ اعماز ظاهر و باطن آن ـ نزد او موجود است مگر اوصيا».
حديث سوم: «تفسير تمام قرآن و احكام آن، به ما (اهلبيت(علیهم السلام)) ارزانى شده است».
حديث چهارم: «من قرآن را از آغاز تا انجام مىدانم؛ چنانكه گويا همه آن ميان كف دست من گرد آمده است».
حديث پنجم: «بهخدا سوگند، علم تمامى قرآن نزد ماست».
حديث ششم: در ذيل تفسير آيه شريفه «وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»(5) مىفرمايد: «مقصود خداوند از (كسانى) كه علم همه كتاب نزد ايشان گرد آمده است ماييم».
اين تمامى رواياتى است كه مرحوم كلينى ذيل عنوان مزبور آورده است و چيزى كه ـ در مجموع ـ از دلالت آنها قابل استفاده است اين است كه علم به جميع قرآن ـ اعماز ظاهر و باطن آن ـ نزد امامان اهلبيت(علیهم السلام) است؛ زيرا اينان اهلبيتى هستند كه قرآن در ميان آنان نازل شده است، و «اهل خانه از آنچه در آن است بهتر باخبرند». اگر پيامبراكرم(صلی الله علیه واله وسلم) شهر علم است، ائمهاطهار(علیهم السلام) درهاى آن شهرند كه هر گمشدهاى را به هدف مطلوب رهنمون مىباشند.
آنچه گفته شد مجموع احاديثى است كه مرحوم كلينى - كه از جايگاههاى بايسته فرمايشات ائمه(علیهم السلام) آگاه است - آنها را با آگاهى به محتواى آنها آورده است. با بررسى مفاد اين روايات، معلوم شد كه مقصود كلينى از انتخاب عنوان مذكور چه بوده و چقدر با توجه به محتوا مناسب و گوياست. بنابراين جفاست كه نيانديشيده و با وارونه ساختن چهره حقيقت، به محدثى بزرگ همچون كلينى نسبت تحريف داده شود.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.