پاسخ اجمالی:
اولا: با توجّه دقیق به آیه 179 اعراف درمی یابم که هدف اصلی و اوّلیّه آفریننده انسان، جهنّم بردن او نیست، بلکه اقتضای خصوصیات، سبک زندگی، اختیار و عمل بعضی از انسانها جهنّمی شدن آنهاست. وضع انسانهایی که در این آیه آمده (انسانهایی که فکر نمی کنند و گوش و چشم خود را بسته اند و در نتیجه هیچ بهره ای از هدایت نمی گیرند)، به چوب های بی ارزشی می ماند که جز سوزانده شدن هیچ سرنوشت دیگری ندارند. سوزانده شدن چوبهای بی خاصیّت تابع خصوصیّات آنهاست نه اراده اوّلیّه صاحب چوبها. در لغت نیز معنای اصلي «ذَرَأْ» بسط و منتشر كردن چيزی پس از آفرينش آن است؛ يعنی اين مرحله در جايگاهی بعد از مرتبه آفرينش قرار دارد.
ثانیا: اینکه طبق آیات قرآن و واقعیت موجود در انسانها، تنها عده کمی به مراتب بالای کمال می رسند به این معنی نیست که دیگران به هیچ مرتبه ای از کمال نرسیده اند و نیز اینطور نیست که اکثر انسان ها جهنّمی شوند؛ بلکه فقط آنها که با علم به بطلان یک عقیده از آن پیروی کنند چنین سرنوشتی خواهند داشت. خیلی از انسان ها بخاطر محیطی که در آن زندگی می کنند و تحت تاثیر تبلیغات سوء قرار می گیرند، مستضعف فکری به شمار می روند و جهل و نادانی آنها ناشی از عناد و دشمنی با حقّ نیست؛ و در نهایت اهل نجات خواهند بود.
ثالثا: منحصر شدن آفرینش خداوند به انسان های بهشتی به معنای پدید آمدن جبر است؛ زیرا ما از یک سو، اختیار انسان را به معنای امکان انتخاب بین اعمال شر یا خیر تعریف می کنیم، و از سوی دیگر باید انسان هایی را تصور کنیم که جز خوبی چیزی را انتخاب نکنند و الا محکوم به عدم می باشند. بدیهی است که در چنین وضعیتی، اختیار معنا نخواهد داشت و همگی آن ها مجبور به بهشت رفتن خواهند بود.
پاسخ تفصیلی:
بسیارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفریدیم!
با توجّه به ظاهر برخی از آیات قرآن از جمله آیه 179 سوره اعراف: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»؛ (یقینا بسیارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفریدیم)، بیشتر انسانها ـ از جمله کفار و منافقین و فرق انحرافی و گنهکاران، همگی ـ جهنّمی اند. همچنین در بسیاری از آیات می خوانیم که اکثر انسانها در جهل و گمراهی به سر می برند، تعبیراتی مثل: «أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ»(1)، «أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ»(2)، «أَكْثَرُهُمْ لا يَشْكُرُونَ»(3)، «قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ»(4) از این دسته آیات اند. این تعبیرات دلالت بر این دارد که اکثر انسانها به کمال مطلوب نمی رسند و جهنّمی هستند! سوالی که در اینجا مطرح می گردد اینست که: آیا چنین آفرینشی که منجر به جهنمی شدن اکثریت می شود با عدل الهی سازگار است؟!
پاسخ:
1) خداوند هیچ کس را جهنّمی یا برای جهنم خلق نمی کند:
با توجّه دقیق به آیه 179 اعراف درمی یابم که هدف آفریننده انسان، جهنّم بردن انسانها نیست، بلکه اقتضای خصوصیات، سبک زندگی، اختیار و عمل بعضی از انسانها جهنّمی شدن آنهاست؛ و به عبارتی انسانهای جهنّمی خود نامزد جهنّم می شوند. چنانکه در این آیه می خوانیم: (یقینا بسیارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفریدیم؛ آنها عقل هایى دارند که با آن نمی اندیشند؛ و چشمانى که با آن نمى بینند؛ و گوشهایى که با آن نمى شنوند؛ آنها همچون چهارپایانند؛ بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند [چون امکان هدایت دارند و بهره نمى گیرد])؛ «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ».
وضع انسانهایی که در آیه فوق آمده (انسانهایی که برای درک حق فکر نمی کنند و گوش و چشم خود را برای آن بسته اند و در نتیجه هیچ بهره ای از هدایت نمی گیرند)، به چوب های بی ارزشی می ماند که جز سوزانده شدن هیچ سرنوشت دیگری ندارند. چه بسا نجّارى بگوید: قسمت زیادى از این چوب هائى را که فراهم ساخته ام براى تهیه درهاى زیبا است و قسمت زیاد دیگرى براى سوزاندن و افروختن آتش، چوب هائى که صاف و محکم و سالمند در قسمت اول مصرف مى کنم و چوب هاى ناصاف و بد قواره و سست و تکه پاره را در قسمت دوم. در حقیقت هدف اصلى او ساختن در و پیکر و ابزار خوب است و تمام کوشش و تلاش او در همین راه مصرف مى شود، ولى هنگامى که ببیند چوبى به درد این کار نمى خورد ناچار آن را براى سوزاندن کنار مى گذارد، این هدف تبعى است نه اصلى. تفاوت چوب ها با یکدیگر اختیارى نیست ولى تفاوت انسان ها بستگى به اعمال خودشان دارد و در اختیار خود آنها است و بهترین گواه براى این سخن صفاتى است که براى گروه جهنمیان در آیات قرآن مى خوانیم که نشان مى دهد اعمال خودشان سرچشمه این گروه بندى مى باشد.(5)
در لغت نیز معنای اصلي «ذَرَأْ» بسط و منتشر كردن چيزی پس از آفرينش آن است؛ يعني اين مرحله در جايگاهي بعد از مرتبه خلقت و آفرينش قرار دارد.(6) در واقع خداوند متعال در آيات ديگر كه هدف اصلي خلقت را بيان می كند از كلمه «خلق» استفاده كرده اما در اين آيه كه هدف تبعی و ثانوی را می خواهد بيان كند به جای كلمه «خلق» كلمه «ذرأ» را استعمال كرده تا اين تفاوت آشكار شود.
در حقیقت انسان برای عبودیت و کمال خلق شده است؛ چنانکه در آیه 56 سوره ذاریات می خوانیم: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون»؛ (من جن و انس را نيافريدم جز براى اينكه عبادتم كنند). اگر خداوند بندگان را خلق کرده و به عبوديت خويش دعوت مى كند براى اين نيست كه «سودى» كند بلكه مى خواهد بر آنها «جودى» كند و به کمال مطلوب برسند.(7) در آيه 3 سوره دهر نیز آمده است: «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»؛ (ما راه را به انسان نشان داديم خواه شكرگزارى كند يا كفران). این انسان است که از اختیاراتی که به او داده شده درست استفاده نمی کند و از مسیر کمال فاصله می گیرد. کمال انسانى هم چيزى نيست كه بتوان آن را به «اجبار» آفريد، بلكه راه طولانى و درازى است كه انسانها بايد با پاى خود آن را طى كنند، و با اراده و تصميم و افعال اختيارى خويش، طرح آن را بريزند.(8) اگر در این مسیر برخی با سوء اختیارشان راه دیگری را طی می کنند و عذاب اخروی را برای خود رقم می زنند باز هم خودشان مقصرند؛ چرا که سرچشمه اصلى كيفرها و مجازاتها در عالم رستاخيز و پس از مرگ، آثار و نتايج گناه در روح و جسم آدمى و همچنين تجسم آنهاست که از روی اختیار مرتکب شده اند.(9)
2) اکثر انسان ها جهنّمی نمی شوند:
اینکه طبق آیات قرآن و واقعیت موجود در انسانها تنها عده کمی به مراتب بالای کمال می رسند به این معنی نیست که دیگران به هیچ مرتبه ای از کمال نرسیده اند. آنچه در آیه 179 سوره اعراف آمده اشاره به این نکته دارد که افراد کمی به درجات بالای کمال می رسند، امّا اینطور نیست که اکثر انسان ها جهنّمی شوند؛ بلکه فقط آنها که با علم به بطلان یک عقیده از آن پیروی کنند چنین سرنوشتی خواهند داشت. خیلی از انسان ها بخاطر محیطی که در آن زندگی می کنند و تحت تاثیر تبلیغات سوء قرار می گیرند، مستضعف فکری به شمار می روند و جهل و نادانی آنها ناشی از عناد و دشمنی با حقّ نیست؛ و در نهایت اهل نجات خواهند بود. در روایتی سلیم بن قیس از امام علی(علیه السلام) درباره کسانی که توقّف کرده و اهل عناد نیستند و نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) نیز دشمنی ندارند، سوال کرد و حضرت در پاسخ فرمودند: «فَأَمَّا مَنْ وَحَّدَ اللَّهَ وَ آمَنَ بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ لَمْ يَعْرِفْ وَلَايَتَنَا وَ لَا ضَلَالَةَ عَدُوِّنَا وَ لَمْ يَنْصِبْ شَيْئاً وَ لَمْ يُحِلَّ وَ لَمْ يُحَرِّمْ ... فَهَذَا نَاجٍ»(10)؛ (امّا كسى كه خدا را به يگانگى قبول دارد و به پيامبر(ص) ايمان آورده ولى نسبت به ولايت ما و گمراهى دشمن ما شناخت ندارد و عداوتى هم در دل ندارد، و چيزى را حلال يا حرام نكرده است، ... چنين شخصى نجات يافته است). طبق این حدیث کسی که کینه ای نسبت به اهل بیت(ع) در دل ندارد و از روی عناد با حق حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال نمی کند نجات خواهد یافت.
ضمن اینکه در مورد بسیاری از گناهکاران و غافلان بطور قطعی نمی توان قضاوت کرد که جهنمی هستند، و جز خداوند کسی از سرنوشت آنان اطلاعی ندارد؛ زیرا این اشخاص كارهاي نيكی نیز انجام مي دهند و كمتر انساني است كه كفر، عناد و مخالفت او با دستورات خدا، همه ي وجود او را فرا گرفته باشد. بنابراین گناهکاران نیز می توانند با توبه و استغفار یا شفاعت، مشمول رحمت الهي گردند. و اگر در برخی آیات مثل آیه 179 سوره اعراف که بیان شد و آيه 13 سوره سجده که آمده است: «لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ»، منظور از آن وعده جهنّم براى پيروان شياطين است که اگر بخواهند از شیاطین تبعیت کنند، دوزخ این ظرفیت را دارد که همه آنها را در خود جای دهد؛ هرچند که تمام جنّ و انس در این زمره باشند. اما در اینجا حکم قطعی نشده است که دوزخ از جنّ و انس پر خواهد شد، بلکه دوزخ فقط جایگاه ابدی کافران خواهد بود.(11)
در آیه 30 سوره «ق» نیز اگر می خوانیم: (به خاطر بياوريد روزى را كه به جهنّم مى گوئيم: آيا پر شده اى؟ و او مى گويد: آيا افزون بر اين هم وجود دارد؟)؛ «يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ»، به این معنی نیست که اکثر انسانها جهنّمی خواهند شد. زیرا همین تعبیر را برای بهشت نیز می توان تصوّر کرد که: آیا هنوز افرادی هستند که ظرفیت بخشش الهی و رفتن به بهشت را داشته باشند؟ و اصولا طبيعت هر چيزى اين است كه هم سنخ خود را دائما جستجو كند و هرگز سير نمى شود، نه بهشت از نيكوكاران، و نه دوزخ از بدكاران؛ لذا فقط انسانهای کافر و لجوج وارد جهنم خواهند شد. چنانچه در آیه 24 همین سوره می خوانیم: «أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ»؛ (در جهنم بيفكنيد هر كافر متكبّر و لجوج را).
آیاتی که به عذاب جهنم اشاره دارد برای روشن شدن این نکته است که جهنم منظره هولناك و وحشتناكى دارد و تهديد الهى جدى است، و به گونه ای می باشد كه فكر درباره آن لرزه بر اندام هر انسانى مى افكند و هشدار مى دهد که شاید يكى از آن نفرات تو باشى! و همين انديشه مى تواند او را در برابر گناهان بزرگ و كوچك كنترل كند. اصولا اين تهديدها و وعيدها که در آيات قرآن آمده است، همگى حاكى از اتمام حجّت خداوند با همه انسانها است، تا از اغواگرى و اغواشدن بر حذر باشند.(12)
3) بهشتی شدن همه انسان ها تنها با جبر سازگار است:
منحصر شدن آفرینش خداوند به انسان های بهشتی به معنای پدید آمدن جبر است؛ زیرا ما از یک سو، اختیار انسان را به معنای امکان انتخاب بین اعمال شر یا خیر تعریف می کنیم، و از سوی دیگر باید انسان هایی را تصور کنیم که جز خوبی چیزی را انتخاب نکنند و الا محکوم به عدم می باشند. بدیهی است که در چنین وضعیتی، اختیار معنا نخواهد داشت و همگی آن ها مجبور به بهشت رفتن خواهند بود.
انسان ـ با همین اختیار و قدرت انتخابش ـ شاهکار خلقت خداوند است و خلق انسان نشانه اوج حکمت و عظمت پروردگار می باشد. در بین موجودات، فرشتگان عقل دارند بدون شهوت و غضب، حیوانات مجموعه اى از شهوت و غضبند و عقل ندارند، اما انسان مجموعه اى است از هر دو، و تنها موجودى است که از نیروهاى مختلف مادّى و معنوى، جسمانى و روحانى تشکیل شده و استعداد تکامل و پیشروى نامحدود را دارا است و آیینه تمام نمای عالم هستی می باشد. بنابراین، بر سائر مخلوقات برتری دارد. امیرمومنان علی(علیه السلام) در کلامی بسیار زیبا می فرماید: «اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَکَّبَ فِی الْمَلَائِکَهِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَهٍ وَ رَکَّبَ فِی الْبَهَائِمِ شَهْوَهً بِلَا عَقْلٍ وَ رَکَّبَ فِی بَنِی آدَمَ کِلَیْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَیْرٌ مِنَ الْمَلَائِکَهِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِم»(13)؛ (خداوند عزّ و جلّ در فرشتگان عقل را بدون شهوت و در چهارپایان شهوت را بدون عقل و در فرزندان آدم هر دو را قرار داد. حال کسى که عقلش بر شهوتش غالب گردد به یقین از فرشتگان بهتر بوده و آن که شهوتش برعقلش غالب شود حتما از چهار پایان بدتر مى باشد). آرى همه انسان ها برترند، اما بالقوّه و بالاستعداد، یعنى همگى این زمینه و شایستگى را دارند، حال اگر از آن استفاده نکنند، و سقوط نمایند، مربوط به خودشان است.
علاوه بر این، اگر قرار بود خلقت ابنای بشر از سوی خداوند فقط به بندگانی تعلّق گیرد که اطاعت می کنند و به بهشت می روند، اصولا خود بهشت و نعمات آن نیز بیهوده بود. زیرا بهشت پاداش کسانی است که با انتخاب های درست خویش، امتحان های سخت الهی را پشت سر گذاشته و فضیلت های وجودی خود را به فعلیت رسانده باشند و این موضوع فقط وقتی قابل تصور است که بنده، با اختیار و با امکان ارتکاب معاصی، از آنها صرف نظر کرده و اطاعت خداوند را به جا آورده باشد. درست است که چنین انسانی مرتکب معصیت نمی شود اما این دوری از معصیت، نه به انتخاب خود او بلکه بخاطر این است که معصیت در حق او سالبه به انتفاء موضوع است و اصلا زمینه معصیت نداشته تا مرتکب آن گردد؛ و روشن است در چنین وضعیتی رشد معنوی ای پدید نیامده تا در ازای آن کسی سزاوار بهشت برین باشد.
در نتیجه خداوند طبق صريح آيات مختلف قرآن همه انسانها را پاك آفريده و اسباب سعادت و تكامل را در اختيار همگى گذاشته است، ولى گروهى با اعمال خويش خود را نامزد دوزخ مى كنند و سرانجامشان شوم و تاريك است و گروهى با اعمال خود، خود را نامزد بهشت مى سازند و عاقبت كارشان خوشبختى و سعادت است.(14)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.