پاسخ اجمالی:
اولا: این رضایت کلی است و نسبت به نتیجه ایستادگی و حرکت جمعی مسلمانان در یک واقعه تاریخی ابراز شده نه اینکه فرد به فرد به صورت مشخص مشمول این رضایت شوند.
ثانیا: این رضایت مقطعی بوده و برخی از صحابه به حکم احادیث «ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ» که در منابع خود اهل سنت و در صحیحین نیز وارد شده، از شمول رضایت خارج شدند.
ثالثا: اعتقاد به عدالت همه صحابه گاهی منجر به تناقض می شود؛ مثل جایی که دو گروه از آنها در دو جبهه حق و باطل در برابر هم می ایستند.
رابعا: اعتقاد به عدالت همه صحابه و قداست آنها در زمان پیامبر(ص) سابقه ای ندارد و خلاف گزارشات قرآن از وضعیت آنها در آن دوره است.
پاسخ تفصیلی:
نظر اهل سنت راجع به صحابه
برخی اهل سنت از احترام و اهميتى كه قرآن براى «مهاجران اولين» یا صحابه حاضر در بیعت رضوان و... قائل شده خواسته اند چنين استفاده كنند كه آنها تا پايان عمر مرتكب هيچ گونه خلافى نشدند، و بايد بدون چون و چرا، همه را بدون استثنا محترم بشماريم. سپس اين موضوع را به همه «صحابه» تعميم داده اند و عملا صحابه را بدون در نظر گرفتن اعمال شان، انسانهاى استثنايى شمرده و اجازه هر گونه نقد و بررسى در كارهاي شان را از خود سلب كرده اند.
از نظر آنها خداوند از خلفا و صحابه حاضر در بیعت رضوان راضی می باشد و هر کس عدالت آنها را نپذیرد سخن خدا را زیر سؤال برده است و کافر شده است!؟ اما آنها به سایر آیات و همچنین روایات و قرائن و شواهد فراوانی که نشان می دهند همه صحابه نمی توانند عادل باشند توجه نکرده و عجولانه یا از روی تعصب چنین دیدگاهی را پذیرفته اند.
گزارشی از بیعت رضوان و اتفاقات منجر به آن
پیش از هر چیز لازم است جزئیات بیعت رضوان زا به صورت اجمالی بازگویی کنیم: در سال ششم هجرت پيغمبر اكرم(صلّى اللّه عليه و اله) با حدود يك هزار و چهار صد نفر با لباس احرام و به قصد حج عازم مکه شدند. هنگامى كه پيامبر به «عسفان» در نزديكى مكه رسيد با خبر شد كه قريش تصميم گرفته اند از ورود او به مكه جلوگيرى نمايند. حوادث پیش رفت تا اين كه پيامبر(ص) به «حديبيه» رسيد؛ در اینجا سفرائى ميان پيامبر(ص) و قريش رد و بدل شد، از جمله پيامبر(ص) «عثمان بن عفان» را به عنوان نماينده نزد مشركان مكه فرستاد؛ قريش عثمان را موقتا توقيف كردند، و به دنبال آن در بين مسلمانان شايع شد كه عثمان كشته شده؛ پيامبر(ص) فرمود: من از اينجا حركت نمى كنم تا با اين گروه پيكار كنم. سپس به زير درختى كه در آنجا بود آمد و با مردم تجديد بيعت كرد و از آنها خواست كه در پيكار با مشركان كوتاهى نكنند و كسى پشت به ميدان جهاد نكند. اين بيعت به عنوان «بيعت رضوان»؛ (بيعت خشنودى خداوند)، معروف شد و لرزه بر اندام مشركان انداخت و نقطه عطفى در تاريخ اسلام بود. قرآن در آیه 18 سوره فتح از اين ماجرا سخن مى گويد، مى فرمايد: (خداوند از مؤمنان -هنگامى كه در زير آن درخت با تو بيعت كردند- راضى و خشنود شد)؛ «لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ».
رضایت از صحابه حاضر در بیعت رضوان کلی است نه فرد به فرد:
هدف از «بيعت رضوان» انسجام هر چه بيشتر نيروها، تقويت روحيه، تجديد آمادگى رزمى، سنجش افكار، و آزمودن ميزان فداكارى دوستان وفادار بود.(1) خداوند به اين جمع از مؤمنان فداكار چند پاداش بزرگ داد كه از همه مهمتر رضايت و خشنودى او بود، اما این رضایت کلی بود نه فرد به فرد؛ چنانکه معلمی از کلاسش راضی باشد امّا در عین حال همه دانش آموزان در یک سطح نیستند و حتی ممکن است این کلاس دانش آموزان ضعیف و بی انضباطی هم داشته باشد اما بخاطر سایر دانش آموزان، بی انضباطی آنها نادیده گرفته شود و در کنار آنها مورد لطف و تشویق قرار گیرند.
قطعا تک تک افراد حاضر در بیعت رضوان با توجه به اعمال شان در سابق، از یک رتبه و جایگاه نزد خداوند برخوردار نبودند و در آینده نیز یکسان نخواهند بود؛ آیا «حاطب بن ابى بلتعه» كه در «جنگ بدر و بيعت رضوان» شركت كرده بود، اما بعد از گذشت سالها، اسرار اسلام را برای کفار فاش کرد، می تواند مشمول این رضایت باشد؟! قرآن او را مورد انتقاد قرار داده و در آیه اوّل سوره ممتحنه هشدار می دهد: (اى كسانى كه ايمان آورده ايد! دشمن من و خود را دوست خويش قرار ندهيد)؛ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياء».
تنزیه صحابه تا زمانی صحیح است که در مسیر صحیح گام بردارند:
شك نيست كه «صحابه» مخصوصا کسانی که در بیعت رضوان حضور داشتند احترام خاصى دارند، ولى اين احترام تا آن زمانى بوده است كه در مسير صحيح گام بر مى داشتند و فداكارى به خرج مى دادند اما از آن روز كه گروهى از صحابه از مسير واقعى اسلام منحرف شدند مسلما قضاوت قرآن در باره آنها چيز ديگرى خواهد بود. چرا که اگر صحابه گاهی از سوی خدا یا پیامبر مورد ستایش قرار بگیرند این ستایش آنها مطلق و ابدی نیست و مشروط به این است که همیشه در راه صحیح گام بردارند و از راه حق منحرف نشوند.
به طور مثال ما چگونه مى توانيم «طلحه» و «زبير» را در برابر شكستن بيعت و مخالفت با پيشوايى كه گذشته از تصريح پيامبر(صلی الله علیه وآله) از طرف عموم مسلمانان و حتى خودشان انتخاب شده بود، تبرئه كنيم؟ ما چگونه مى توانيم دامن آنها را از خون هفده هزار مسلمان كه در ميدان جنگ جمل به خاك ريخته شد بشوئيم، كسى كه خون يك نفر بي گناه را به زمين بريزد هيچ عذرى در پيشگاه خدا نخواهد داشت، هر كس كه باشد، تا چه رسد به اين عده زياد.
با این اوصاف آيا مى توانيم با عنوان «تنزيه صحابه» چشم روى هم بگذاريم و همه صحابه را «تافته جدا بافته» بدانيم و سراسر تاريخ اسلام را بعد از پيامبر بدست فراموشى بسپاريم و ضابطه اسلامى در آیه 13 سوره حجرات: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»؛ (همانا گرامی ترین شما، با تقواترین تان است) را زير پا بگذاريم؟! اين چه قضاوت غير منطقى است؟
اصولا چه مانعى دارد كه شخص يا اشخاصى يك روز در صف بهشتيان و طرفداران حق باشند و روز ديگرى در صف دوزخيان و دشمنان حق قرار گيرند؟ مگر همه كس معصومند؟ مگر اين همه دگرگونى در حالات اشخاص را با چشم خود نديده ايم؟ داستان «اصحاب رده» يعنى مرتد شدن جمعى از مسلمانان بعد از رحلت پيغمبر را همه اعم از شيعه و اهل سنت در كتاب هاى خود نقل كرده اند كه خليفه اول به جنگ با آنها برخاست و آنها را بر سر جاى خود نشاند آيا هيچيك از «اصحاب رده» پيامبر(صلی الله علیه وآله) را نديده و در صف صحابه نبودند؟!
همچنین روایات نشان می دهد که برخی از صحابه با وجود اینکه در جنگها همراه و همنشین پیامبر بودند و حتی ممکن است جزء مهاجرین بوده یا در بیعت رضوان هم حضور داشته اند اما به خاطر بدعت هایی که در دین ایجاد می کنند در نهایت مورد غضب الهی قرار می گیرند.
به عنوان مثال در روایتی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) که شیعه و سنی آن را نقل کرده اند، می خوانیم: «إِنَّى أُفَرِّطُكُمْ عَلَى الْحَوْضِ مِن وَرَدَ شَرِبَ ومَن لَم يَظْمَأْ أبَداً ولْيُرِدَنَّ عَلَى أقْوَامٍ أعْرِفُهُم ويَعْرِفُونَنِى ثُمَّ يُحَالُ بَيْنِى وبَيْنَهُم فَأَقُولُ إِنَّهُمْ مِنًى فَيُقَالُ لاَ تُدْرَى مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ فَأَقُولُ سُحْقاً لِمَنْ بَدَّلَ بِعْدَى»(2)؛ (من پيشتاز شما به سوى حوض هستم، هر كس بر آن وارد شد، از آن مي نوشد، و آن كس كه نوشيد هرگز تشنه نمي شود. در آنجا، گروهى بر من وارد مي شوند كه من آنان را مي شناسم و آنان نيز مرا مي شناسند، ولى آنان را از من دور مي كنند...، من مي گويم: آنان از من هستند. گفته مي شود: نمى دانى بعد از تو چه بدعتهايى را به وجود آوردند. در اين موقع مى گويم، نابودى بر آنان كه پس از من، آيين مرا دگرگون كردند).
در روایت دیگری نیز بخارى و مسلم نقل كرده اند كه پيامبر گرامى فرمود: «يَرِدُ عَلَيَّ الْحَوْضَ رِجَالٌ مِنْ أُمَّتِي فَيُحَلَّئُونَ عَنْهُ فَأَقُولُ يَا رَبِّ أَصْحَابِي فَيَقُولُ إِنَّكَ لَا عِلْمَ لَكَ بِمَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ إِنَّهُمْ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ الْقَهْقَرَى»(3)؛ (روز رستاخيز گروهى از ياران من، بر من وارد مي شوند، ولى از حوض رانده مي شوند. مي گويم، خدايا، آنان ياران من هستند، خطاب مى آيد: نمى دانى بعد از تو چه كردند، آنان به حالت گذشته خود [جاهليت] باز گشتند).
با وجود این روایات چگونه می توان مطلقا حکم به تنزیه همه صحابه کرد و رفتار آنها را در نظر نداشت؟! شگفت انگيزتر اينكه براى نجات از اين تضاد و بن بست عجيب بعضى موضوع «اجتهاد» را دستاويز قرار داده و مى گويند افرادى مانند «طلحه» و «زبير» و «معاويه»! و همكاران آنها مجتهد بودند و اشتباه كردند، اما گناهى از آنها سر نزد، بلكه در برابر همين اعمالشان از خداوند اجر و پاداش خواهند گرفت!!
راستى این چه منطق رسوايى است؟ مگر قيام بر ضد جانشينى پيامبر(صلی الله علیه وآله) و شكستن پيمان، و ريختن خون هزاران بى گناه آن هم بخاطر جاه طلبى، و رسيدن به مال و مقام، موضوع پيچيده و نامعلومى است كه كسى از زشتى آن با خبر نباشد؟ آيا ريختن آن همه خون بى گناهان در پيشگاه خداوند اجر و پاداش دارد؟!
اگر ما اين چنين بخواهيم گروهى از صحابه را كه مرتكب جناياتى شدند تبرئه كنيم بطور مسلم هيچ گنهكارى در دنيا وجود نخواهد داشت و با اين منطق همه قاتلان و جانيان و جباران را تبرئه خواهيم كرد. اينگونه دفاع هاى بى رويه از صحابه سبب بدبينى به اصل اسلام خواهد شد. بنابراين ما چاره اى جز اين نداريم كه براى همه مخصوصا صحابه پيامبر احترام قائل شويم ولى تا آن روز كه از مسير حق و عدالت و برنامه هاى اسلام منحرف نشده باشند!(4)
اعتقاد به عدالت همه صحابه منجر به تناقض می شود و محال است:
نکته دیگر در مورد اعتقاد به عدالت همه صحابه و پاکی همه کسانی که در بیعت رضوان حضور داشته اند این است که این اعتقاد گاهی منجر به تضاد و تناقض می گردد، مثلا در جایی که دو گروه از صحابه در دو جبهه حق و باطل در برابر هم می ایستند. مانند آنچه درباره طلحه و زبیر و مخالفتشان با امام علی(علیه السلام) بیان شد و ایجاد جنگی که منجر به کشته شدن هزاران نفر شد. اصولا مگر مى توان هم «على و يارانش»، که هم از سوی پیامبر(صلی الله علیه وآله) و هم از سوی مردم خلافتش ثابت شده بود، را در ميدان جنگ جمل بر حق دانست و هم طلحه و زبير و بعضى ديگر از صحابه را كه به آنها پيوسته بودند؟ آيا هيچ منطق و عقلى اين تضاد روشن را مى پذيرد؟
نمونه دیگر آن اعتراض عبدالله بن مسعود به عثمان نسبت به انتخاب وليد بن عقبه به عنوان والی کوفه می باشد؛ وقتی وليد به عثمان نوشت، عبد الله بن مسعود از تو انتقاد مى كند، عثمان دستور داد او را تحت الحفظ نزد او بفرستند. هنگامى كه ابن مسعود وارد مدينه و مسجد شد خليفه بر منبر بود، چشمش به عبد الله بن مسعود افتاد و گفت: جنبنده بدى وارد شد! (و سخنان ديگرى كه عفّت قلم اجازه نقل آن را نمى دهد). عبد الله بن مسعود گفت: من چنين نيستم، من از ياران پيامبر(صلى الله عليه و آله) در جنگ بدر و روز بيعت رضوان هستم. عايشه به حمايت از عبد الله برخاست، ولى غلام عثمان به نام «يحموم» او را از مسجد بيرون برد و بر زمين زد و دنده او را شكست.(5)
همچنین شورشيان بر علیه عثمان، غالباً صحابى بودند و پس از يك محاصره طولانى به زندگى او پايان بخشيدند. آيا مى توان گفت: قاتل و مقتول هر دو بر حق و عادل بوده اند؟! يا خليفه از خط اسلام كنار رفته و انحرافاتى در حكومت او پديد آمده بود و به جزاى خود رسيد؟! و يا شورشيان از صحابه، بدون مجوز شرعى خون خليفه را ريخته اند؟! در هر حال نمى توان هر دو گروه را درست كار دانست.(6)
اعتقاد به عدالت همه صحابه در عصر پیامبر(ص) وجود نداشت و خلاف گزارشات قرآن است:
قداست و اعتقاد به عدالت همه صحابه در عصر پیامبر(صلی الله علیه وآله) وجود نداشت و بعدا به وجود آمده است. چرا که در قرآن همانطور که آیاتی در تقدیر از زحمات اصحاب پیامبر(ص)، - از جمله آنچه در بیعت رضوان آمده- وارد شده، آیات متعدّدی هم در توبیخ برخی صحابه وجود دارد و این آیات اشتباهات آنها را تبیین کرده اند. لذا نمی توان برای اظهار نظر در مورد صحابه فقط آیاتی که آنها را ستوده است را ببینیم و از آیاتی که در توبیخ برخی از آنها آمده، چشم پوشی کنیم.
به عنوان مثال و همان طور که پیش از این گفتیم، با اینکه «حاطب بن ابى بلتعه» از کسانی بود كه در جنگ بدر و بيعت رضوان شركت كرده بود، اما به خاطر اینکه اسرار اسلام را برای کفار فاش کرد قرآن او را مورد انتقاد قرار داده و در آیات ابتدائی سوره ممتحنه هشدار می دهد: (اى كسانى كه ايمان آورده ايد! دشمن من و خود را دوست خويش قرار ندهيد)؛ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياء».(7)
آیات بسیار دیگری نیز وجود دارد كه برخی از صحابه را با تعابیر مختلف مورد انتقاد شدید قرار داده است با اینکه ممکن است در بیعت رضوان هم حضور داشته باشند، تعابیری مانند: «فاسق» در آیه 6 سوره حجرات، «بيمار دل» در آیه 12 سوره احزاب، «منافق» در آیه 101 سوره توبه، «دهن بين و حرف شنو از منافقين» در آیه 47 سوره توبه، «در آستانه ارتداد» در آیه 154 سوره آل عمران، «داراى عمل نيك و بد» در آیه 45 – 47 سوره توبه، «مؤمنان زبانى» در آیه 14 سوره حجرات، (كسانى كه با دريافت پول، دل به اسلام مى بندند)؛ «الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُم» در آیه 60 سوره توبه، «فراريان از جنگ» در آیه 15 – 16 سوره انفال، «كسانى كه در نماز، پيامبر را تنها گذاردند و از پى داد و ستد رفتند» در آیه 11 سوره جمعه و... .
با توجه به اين گروه هاى مختلف كه قرآن از آنها ياد مى كند، نمى توان همه صحابه را در يك درجه قرار داد و بدون استثنا به عدالت همه آنان رأى داد. اما علماى اهل سنت چون همه صحابه را عادل و پرهيزكار مى دانند، آنان را بالاتر و برتر از هرگونه نقد و انتقاد مى شمارند.
حقيقت آن است كه اهل سنت، اگرچه به ظاهر همه صحابه را عادل مى دانند، ولى عملًا با آنان به سان افراد معصوم رفتار مى كنند، به دليل اين كه حاضر به نقد آنان نبوده و نقد صحابه را نوعى انتقاد از دين مى شمارند.
اين نوع افراط و غلوّ دور از واقع بينى است. ما معتقدیم در جايى كه قرآن آنان را قابل نقد مى داند و از كارهاى آنان انتقاد مى كند، نمى توان اين اصل را پذيرفت و اگر كسى در زندگى صحابى بحث و گفتگويى بكند؛ از برخى ستايش و برخى را نكوهش كند، اين نشانه آن است كه مى خواهد دين خود را از سرچشمه سالم بگيرد و از آلودگى آن جلوگيرى كند.
از اين گذشته، در ميدان نقد، فقط گروهى مردود مى شوند، نه همه صحابه، آنگاه دين خود را از گروه هاى بى غل و غش مى گيريم، نه از افراد مشكوك و مردود. در واقع تحقيق درباره راويان- خواه صحابى باشد يا تابعى- نوعى بها دادن به دين است.(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.