پاسخ اجمالی:
یکی از دلایل تحریم «ربا»، پیشگیری از گسستن پیوندهای عاطفی در جامعه است. رباخوارى پيوندهاى عاطفى جامعه را قطع مى كند، و به آتش اختلاف و دشمنى دامن مى زند؛ زیرا در بسیاری از اوقات وام گیرنده بايد دارایی خود را بفروشد تا بتواند اقساط رباخوار را سر موعد بپردازد تا مشمول ربائي مضاعف و جريمه ديركرد نشود! حال در این بین آيا ممكن است پیوند عاطفی برقرار گردد؟ آيا ريشه هاى عداوت و كينه توزى در بین آنان گسترده تر نمى شود؟ این در حالی است که قرض الحسنه حسّ انسان دوستى و پيوندهاى عاطفى را تقويت كرده و قلب ها را به هم نزديك مى كند.
پاسخ تفصیلی:
در طول انقلاب اسلاميِ كشورمان ايران ديديم كه مردم بيش از همه چيز به «بانك ها» و «سينماها» حمله مى كردند، بعضى را شكستند، و بعضى را طعمه حريق ساختند؛ ولى هيچ فكر كرده ايد چرا؟ چرا به بيمارستان ها، درمانگاه ها، اداره آب، اداره آتش نشانى و مانند آنها حمله نكردند و تخريبى به عمل نياوردند؟ اگر درست دقت كنيم مى توانيم به انگيزه اصلى اين مسئله پى ببريم، مردم از اين دو كانون (بانك ها و سينماها) دل پرخونى داشتند.
يك عدّه رباخوار دست به دست هم مى دادند و يك بانك ربوى را تأسيس مى كردند، سپس به مكيدن خون مردم مى پرداختند، و به نام دادن وام و اعتبار، سودهاى كلانى به جيب مى زدند، و مردم را بر خاك سياه مى نشاندند. به همين دليل هنگامى كه دست مردم باز شد ناخودآگاه به تخريب اين مركز پرداختند يعنى به شكستن كانونى پرداختند كه قلب آنها را شكسته بود، و به تخريب مركزى كشيده شدند كه خانه آنها را خراب كرده بود! بديهى است آن روز كه آنها تغيير مسير دادند اينها هم طرز رفتارشان عوض شد.
امّا در مورد سينماها مى ديدند كه با فيلم هاى مملو از فسادشان آتش به خرمن اخلاق و شرف و نواميس آنها مى زد، و جوانان شان را منحرف مى سازد و به همين دليل (و شايد ناخودآگاه) در آنها آتش افروختند! با توجّه به اين مقدّمه كوتاه باز مى گرديم به اصل سخن و ببينيم رباخوارى از نظر عاطفى و اخلاقى چه اثراتى در جامعه مى گذارد: وام گيران (منظور وام هاى ربوى) دو گروه اند: گروه اوّل آنها هستند كه براى نيازهاى زندگى وام توأم با ربا مى گيرند. گروه دوّم آنها كه براى سرمايه و كار و فعّاليّت هاى اقتصادى به دام مى افتند.
در مورد اول: منظره انسان مفلوكى را در نظر مجسّم كنيد كه كارد به استخوانش رسيده و براى درمان فرزند دلبندش كه از بيمارى خطرناكى رنج مى برد، و يا براى جهيزيّه ناچيز دخترش يا وسايل تحصيلات فرزند محصّلش، مجبور به گرفتن وامى شده است و آن رباخوارِ بى رحم با انداختن چرتكه تا آخرين ريال بهره سنگين را حساب كرده و در همان لحظه دادن وام، از اصل مبلغ كم مى كند!! و در حالى كه بدهكار بينوا در اول هر ماه عزا مى گيرد كه قسط خود را از كجا دست و پا كند، رباخوار بى رحم با مشاهده بهره هائى كه هر ماه به صندوقش واريز مى شود خنده مستانه سر مى دهد!! گاه اين بدهكار بينوا مجبور مى شود زيور آلات زنش، و فرش زير پايش را بفروشد و به طلبكار نزول خوارِ گردن كلفت بدهد كه روز به روز گردنش ستبرتر مى شود. آيا ممكن است ميان اين رباخوار و آن وام گيرنده رابطه دوستى برقرار شود؟! آيا جز اين است كه بدهكاران رنج ديده كارد به استخوان رسيده تحت ظلم و فشار، كينه اين رباخواران بى رحم را به دل مى گيرند تا كى بتوانند انتقام خود را از آنها بگيرند؟ اصولا جامعه اى كه بافت اجتماعى از دو گروه ساخته شده است هرگز نمى تواند جامعه امن و امانى باشد؟
امّا گروه ديگرى كه وام را براى رفع ضرورت هاى اوّليه زندگى نگرفته اند؛ بلكه به منظور دستيابى به وسائل توليد و يا سرمايه كسب و كار اقدام به گرفتن چنين وامى كرده اند گاهى از فعّاليّت توليدى خود سود سرشارى مى برند كه هم جواب گوى بهره رباخوار است و هم نياز خودش. ولى هيچ فكر كرده ايد هميشه چنين نيست در بسيارى از اوقات نيز ضرر مى كند و يا حدّاقل بيش از بهره نزول خوار استفاده اى نمى برد و يا استفاده ناچيزى مى برد، در صورت اوّل بايد هستى و نيستى خود را بفروشد و اقساط رباخوار را سر موعد بپردازد تا مشمول ربائي مضاعف و جريمه ديركرد نشود، و يا راهى زندان نگردد، و در صورت دوّم مى بيند زحمت را او كشيده امّا سودش را ديگري برده است! آيا ممكن است در ميان اين دو گروه پيوند عاطفى برقرار گردد؟ آيا ريشه هاى عداوت و دشمنى و كينه توزى هر دم در ميان آنها عميق تر و گسترده تر نمى شود؟ و آيا اين خود عاملى براى انفجارهاى اجتماعى نخواهد بود؟
بنابراين بايد تصديق كرد كه رباخوارى پيوندهاى عاطفى را در جامعه قطع مى كند و اصول اخلاق را مى كشد، و به آتش اختلاف و عداوت و دشمنى دامن مى زند. به عكس قرض الحسنه (وام بدون سود) كه انگيزه اى جز كمك انسانى ندارد و هميشه از حسّ انسان دوستى سرچشمه مى گيرد و پيوندهاى عاطفى را تقويت كرده عقده ها را مى گشايد، قلب ها را به هم نزديك مى كند، و به دشمنى ها و كينه توزي ها پايان مى دهد.
جالب اينكه در حديثى از امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) مى خوانيم: كه يكى از علل تحريم ربا را فساد اموال معرفى مى كند و مى فرمايد: «وَ عِلَّةُ تَحْرِيمِ الرِّبَا لِمَا نَهَى اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ وَ لِمَا فِيهِ مِنْ فَسَادِ الْأَمْوَالِ»(1)؛ (علت تحريم ربا يكى نهى الهى است و ديگرى سرچشمه فاسد بودنِ اموال). چه فسادى از اين بدتر كه امنيّت اقتصادى از ميان برود و مردم به نيكى ها و محبّت ها پشت كند و كينه و عداوت يكديگر را در دل بپرورانند و هر روز ميدانى به دست آنها بيفتد انفجارى ايجاد كنند و جامعه اى را در وحشت و ناامنى فرو برند، و نيز به همين دليل در روايات اسلامى اقتصادى، كسب و كار حلال به عنوان «رزق گوارا» و رباخوارى به عنوان «رزق خبيث» خوانده شده است.(2)،(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.