پاسخ اجمالی:
كتب لغت درباره معناي واژه «خلود» دو نظر مختلف دارند: نخست اينكه معناى اصلى آن همان جاودانگى و هميشگى و ابديت است و اگر به طول عمر اطلاق مى شود از باب تشبيه است، دوّم اينكه معناى اصلى آن طول عمر است و اگر به جاودانگى و ابديت گفته مى شود از باب بيان مصداق واضح و روشن مى باشد. احتمالات مفسّران درباره «خلود» مردود شناخته شده؛ چرا كه بر خلاف صريح آيات «قرآن» است، زيرا در آيات «قرآن» تنها تعبير به خلود نشده است كه قابل اينگونه تفسيرها باشد تعبيرات ديگرى در اين زمينه در «قرآن مجيد» آمده كه با اين توجيهات نمي سازد.
پاسخ تفصیلی:
از واژه هاي مطرح در «قرآن مجيد»، واژه «خلود» است. اين واژه در لغت و كلمات مفسّران به معنی ذیل آمده است:
1. در «لسان العرب»، «خُلْد» به معناى دوام و بقا در سرايى كه انسان از آن خارج نمى شود تفسير شده است، اضافه مى كند اينكه آخرت را «دار الخُلْد» گفته اند به خاطر آن است كه مردم هميشه در آن مى مانند.
2. در «مقاييس اللّغه» معناى واحدى براى ريشه آن ذكر شده و آن ثبات و بقاء و ملازمت است.
3. همين معنا در «صحاح اللّغه» و كتب ديگر نيز آمده است.
4. ولى راغب در «مفردات» معناى اصلى آن را دور ماندن چيزى از فساد و باقى ماندن بر حالت اصلى مى داند، و مى گويد: «هر چيزى به زودى تغيير نكند و فاسد نشود، عرب آن را به «خلود» توصيف مى كند و لذا به معناى طول عمر و بقاء مدّتِ طولانى نيز آمده است». «راغب» در جاى ديگر از كلماتش مى گويد: «رَجُلٌ مُخَلَّدٌ»؛ (مرد جاودانه) به معناى كسى است كه دير پير مى شود.
به هر حال از مجموع كلمات اهل لغت دو نظر مختلف به دست مى آيد: نخست اينكه معناى اصلى آن همان جاودانگى و هميشگى و ابديت است و اگر به طول عمر اطلاق مى شود از باب تشبيه است، دوّم اينكه معناى اصلى آن طول عمر است و اگر به جاودانگى و ابديت گفته مى شود از باب بيان مصداق واضح و روشن مى باشد.
«مفسّران» نيز در اين زمينه تعبيرات متفاوتى دارند:
1. بعضى از مفسّران تصريح كرده اند كه «خلود» در اينجا به معناى دوام است و هرگز انتهايى ندارد.(1)
2. بعضى ديگر گفته اند كه معناى اصلى آن دوام و معنى مجازى آن مدت طولانى است و هنگامى كه در «قرآن» به كار مى رود همان معناى اوّل يعنى دوام را دارد.(2)
3. بعضى همين معنا را به تعبير ديگرى ذكر كرده اند و آن اينكه خلود در لغت به معناى مكث طويل است، همان گونه كه در مورد زندان هاى طويل المدّه گفته مى شود «خُلِّدَ فُلانٌ في السِّجْنِ»، ولى در لسانِ شرع به معناى دوام و ابديّت است.(3)
در «المنار» آمده است كه بعضى از مدّعيان استقلال فكرى در عصر ما با بهره گيرى از تأويلاتى كه در مورد خلود در پاره اى از كلمات پيشينيان آمده جرئت پيدا كرده بگويند: معناى خلودِ كافران در عذاب اين است كه مدّت طولانى در آن مى مانند؛ زيرا خداوند رحمان و رحيم كه رحمتش بر غضبش پيشى گرفته هرگز كسى از بندگان خود را عذاب بى نهايت نمى كند.(4)
4. بعضى نيز مى گويند: گرچه كافران و گردنكشان طاغى و باغى كه گناه سراسر وجودشان را فرا گرفته هميشه در دوزخ مى مانند؛ ولى جهنّم هميشه به يك حال باقى نمى ماند، زمانى فرا مى رسد كه آتش آن خاموش مى گردد و دوزخيان آرامش مى يابند!.
5. اين احتمال نيز داده شده كه با گذشتِ زمان طولانى و تحمّل مجازات هاى فراوان سرانجام يك نوع سازش با محيط در دوزخيان به وجود مى آيد، كم كم به آتش خو مى كنند و در اين حال احساس ناراحتى ندارند!.
البته اينگونه احتمالات از سوى علماى اسلام و مفسّرانِ «قرآن» مردود شناخته شده؛ چرا كه بر خلاف صريح آيات «قرآن» است، زيرا همان گونه كه در آيات مورد بحث مى خوانيم تنها تعبير به خلود نشده است كه قابل اينگونه تفسيرها باشد تعبيرات ديگرى در اين زمينه در «قرآن مجيد» آمده كه با اين توجيهات نمي سازد. (دقت كنيد)
خلاصه چنين به نظر مى رسد كه عجز و ناتوانى بعضى در برابر حل مشكل خلود و جاودانه بودن عذاب، سبب گرايش به اين گونه توجيهات نادرست شده، وگرنه دلالت آيات «قرآن» و روايات اسلامى در مورد جاودانگى عذاب درباره گروهى از مجرمان قابل گفتگو نيست.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.