پاسخ اجمالی:
«اعراف» به سرزمین بلند و مرتفعی گفته مي شود که به اطراف خود اشراف دارد و یا به تپه های بین بهشت و جهنّم اطلاق می شود كه مشرف بر هر دوي آنها است و دو گروه در آن وجود دارند كه به آنها «اصحاب اعراف» گفته مي شود: 1. افراد متحیر و ضعیف الایمانی که به خاطر اعمال و رفتار خود نه مستحقّ بهشت هستند و نه مستحقّ جهنّم. 2. گروهى كه نقش نظارتى دارند و سعى در نجات افراد متحيّر و سرگردان دارند، اين گروه تلاش مى كنند كه از طريق شفاعت، گروه اوّل را نجات داده و راهى بهشت كنند؛ و منظور از این گروه دوم در روایات، «ائمه اطهار(ع)» است.
پاسخ تفصیلی:
يكي از سوره هاي «قرآن مجيد» سوره مباركه «اعراف» است. «اعراف» به سرزمين هاى بلند و مرتفعى گفته مى شود كه به اطراف خود اشراف دارد و در بعضى عبارات(1)، به تپّه هايى بين بهشت و جهنّم تفسير شده كه مشرف بر هر دوي آنها است. كسانى كه روى اين تپّه ها قرار مى گيرند هم اشراف بر جهنّم دارند و هم مشرف بر بهشت هستند. دو گروه بر روى اين تپّه ها به سر مى برند:
1. افرادى كه اعمال و اعتقادات آنها در دنيا به گونه اى بوده كه نه استحقاق بهشت را دارند، و نه مستحقّ آتش دوزخند. اينها حيران و سرگردان در اعراف زندگى مى كنند.(2)
2. گروهى كه نقش نظارتى دارند و سعى در نجات افراد متحيّر و سرگردان دارند، اين گروه تلاش مى كنند كه از طريق شفاعت، گروه اوّل را نجات داده و راهى بهشت كنند.(3)
با عنايت به مقدّمه فوق به شرح و تفسير آيات مربوط به «اصحاب اعراف» توجّه فرماييد: «وَ بَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَ عَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاَّ بِسِيمَاهُمْ»(4)؛ (و در ميان آن دو [بهشتيان و دوزخيان] حجابى است؛ و بر «اعراف» مردانى هستند كه هر يك از آن دو گروه را از چهره هايشان مى شناسند). همان گونه كه گفته شد «اعراف» به معناى محل مرتفع و بلند است و اينكه به يال هاى اسب و پرهاى بلندِ پشتِ گردن خروس «عرف الفرس» يا «عرف الدّيك» گفته مى شود، به همين جهت است كه در محل مرتفعى از بدن آنها قرار گرفته است.
«وَ نَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَ هُمْ يَطْمَعُونَ»(5)؛ (و [اعرافيان] بهشتيان را صدا مى زنند كه: درود بر شما باد! امّا داخل بهشت نمى شوند، در حالى كه اميد آن را دارند). اين افراد همان گروه اوّل و انسان هاى متحيّر و سرگردان بر تپّه هاى اعرافند كه از روى شوق و اشتياق به گفتگو با بهشتيان مى پردازند و آرزوى ورود به بهشت را در سر مى پرورانند.
آنها نيم نگاهى هم به جهنّميان دارند؛ اما نه نگاه اشتياق و اميد به ورود؛ بلكه نگاه ترس و حُزن از ورود به آن و آرزوى دورى و نجات از جهنّم. به اين آيه توجه فرماييد: «وَ إِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاءَ أَصْحَابِ النَّارِ قَالُوا رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»(6)؛ (و [امّا] هنگامى كه چشمشان به دوزخيان مى افتد مى گويند: پروردگارا! ما را با جمعيّت ستمگران قرار مده). تعبير به «إِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ» اشاره به اين حقيقت است كه آنها از مشاهده جهنّميان تنفّر دارند، و گويا نگاهشان به آنها، آميخته با اكراه و اجبار است، نه از روى ميل و اختيار. آيه فوق در مورد گروه اوّل از ساكنان اعراف بود كه در آنجا متحيّر و سرگردانند، امّا آيات بعد در مورد گروه دوم است كه در حقيقت ناظران بهشت و جهنّمند.
در آيه بعد قرآن مى فرمايد: «وَ نَادَى أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ رِجَالاً يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيمَاهُمْ قَالُوا مَا أَغْنَى عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَ مَا كُنتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ»(7)؛ (اصحاب اعراف، مردانى [از دوزخيان] را كه از سيمايشان آنها را مى شناسند، صدا مى زنند و مى گويند: [كه] نه جمع آورى [مال و ثروت] شما و نه تكبّر ورزيدن شما، به حالتان سودى نداد!). مثلاً خطاب به فرعون مى گويند: چه شد آن همه مال و منال و ثروت؟ چه شد آن همه لشكر و سرباز و ساز و برگ نظامى؟ چه شد آن همه ظلم و جنايت و كشتن زنها و جنين هاى معصوم و بى گناه؟ نتيجه آن همه تكبّر و خود برتر بينى و لاف خدايى زدن چه شد؟
در آيه بعد ضمن اشاره به گروه متحيّر و سرگردان در اعراف، خطاب به جهنّمى ها مى فرمايد: «أَهَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لَا يَنَالُهُمُ اللهُ بِرَحْمَةٍ»(8)؛ (آيا اينها [اين واماندگان بر اعراف] همانان هستند كه سوگند ياد كرديد خداوند هرگز رحمتش را شامل حال آنها نخواهد كرد؟)، در ادامه آيه، ناظران اعراف خود پاسخ اين سؤال را به صورت عملى داده و خطاب به گروه متحيّر و سرگردان مى گويند: «اُدْخُلُوا الْجَنَّةَ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَ لَا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ»(9)؛ ([ولى خداوند به خاطر ايمان و كارهاى نيكشان، آنها را بخشيد؛ هم اكنون به آنها گفته مى شود] داخل بهشت شويد، كه نه ترسى بر شماست و نه اندوهگين مى شويد).
از آنچه گفته شد، روشن مى شود كه منظور از افراد متحيّر و سرگردان بر تپه هاى اعراف، مؤمنان ضعيف الايمانى هستند كه داراى حسنات و كارهاى نيكى هستند؛ ولى بر اثر آلودگى ها و پاره اى از گناهان همواره مورد تحقير دشمنان حقّ قرار گرفته اند كه چگونه ممكن است چنين افرادى مشمول رحمت الهى واقع شوند؟ امّا سرانجام روح ايمان و حسناتى كه انجام داده اند در پرتو لطف و رحمت الهى، كار خود را مى كند و سعادتمند مى شوند.
روايات مختلفى در مورد اصحاب الاعراف و آن گروهِ ناظر و نجات بخش وارد شده است که برخى از روايات، آنها را مردمى گرامى معرفى مى نمايند: «هُمْ اَكْرَمُ الْخَلْقِ عَلَى اللهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى»(10)؛ (آنها گرامى ترين مردم در پيشگاه خداوند هستند).
امّا روايات زيادى كه از ائمّه اهل البيت(عليهم السلام) نقل شده مى خوانيم: «نَحْنُ الْأَعْرَافُ»(11)؛ (اصحاب الاعرافِ نجات بخش، ما هستيم).
در بخش ديگرى از روايات، (خاندان پيامبر(صلى الله عليه وآله) به عنوان اصحاب الاعراف معرّفى شده اند)؛ «آلُ مُحَمَّدٍ هُمُ الْأَعْرَافُ».(12)
البته هر سه گروه روايات به يك حقيقت باز مى گردد و آن اينكه اصحاب الاعرافِ نجات بخش، همان امامان اهل البيت(عليهم السلام) هستند كه هم گرامى ترين مردم در پيشگاه خدايند و هم از خاندان پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) محسوب مى شوند.
آن بزرگواران به شيعيان و پيروان خود نظر دارند، به شرط آنكه ما شيعيان رابطه خود را با آن بزرگواران قطع نكنيم. خداى ناكرده همانند آن جمعيّتى نباشيم كه ادّعاى شيعه بودن داشتند، امّا هنگامى كه حضرت علي(عليه السلام) به دقّت به چهره هاى آنها نگريست فرمود: «مَا لِي لَا أَرَى عَلَيْكُمْ سِيمَاءَ الشِّيعَةِ؟»(13)؛ (چطور است كه در چهره هاى شما اثرى از نشانه هاى شيعه بودن را نمى بينم؟).
بايد سعى كنيم آن ارتباط حفظ شود و آن نشانه وجود داشته باشد؛ يعنى اگر لغزش و گناهى سر زد توبه كنيم و در نزد پروردگار اعتراف به گناه نماييم و از درياى بيكران لطف و رحمتش تقاضاى عفو و بخشش كنيم.(14)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.