پاسخ اجمالی:
ابن ابى الحديد هنگام شرح نامه 35 نهج البلاغه، تحت تاثیر فصاحت و بلاغت آن قرار گرفته و سخنانی دارد، بدین مضمون: «ببین اين مرد بزرگوار چگونه فصاحت را در اين نامه رهبرى مى كند و زمام آن را در اختيار گرفته، فصیحان اگر بخواهند مثل او بنویسند به تکلف می افتند، اما او لطيف و روان سخن گفته است. عالمان و شجاعان و زهد پیشه گان در قبیله قریش و اهل مکه حضور چشمگیری نداشتند. پس او چگونه در علم، فصاحت، بلاغت و زهد شجاعت سرآمد همگان شد؟ چه كسى به اين بزرگوار اين همه امتيازات روحى و صفات شريفه بخشيده است؟».
پاسخ تفصیلی:
نامه 35 نهج البلاغه يكى از فصيح ترين و بليغ ترين نامه هاى امير مؤمنان علي(عليه السلام) است كه در عباراتى كوتاه و بسيار زيبا حق مطلب را به طور كامل ادا كرده است. «ابن ابى الحديد» در شرح اين نامه، تحت تأثير فوق العاده فصاحت و بلاغت آن واقع شده و چنين مى گويد: «نگاه كن ببين اين مرد بزرگوار چگونه فصاحت را در اين نامه رهبرى مى كند، زمام آن را در اختيار گرفته و به هر سو مى برد. اين الفاظى كه همه به صورت حالت نصب پشت سر يكديگر در مى آيد، بسيار لطيف و روان و خالى از هر گونه تكلف تا آخر نامه ادامه پيدا مى كند. در حالى كه فصيحان هنگامى كه شروع به نوشتن نامه يا خطبه اى مى كنند، جمله ها و كلمات قرينه يكديگر را گاه به صورت مرفوع و گاه مجرور و گاه منصوب مى آورند و اگر بخواهند همه را با يك اعراب (منصوب يا مرفوع يا مجرور) بياورند گرفتار انواع تكلفات مى شوند و همين امر يكى از چهره هاى اعجاز در قرآن مجيد است كه عبدالقاهر جرجانى به آن اشاره كرده آنجا كه مى گويد: «به سوره نساء و بعد از آن به سوره مائده نگاه كن. فواصل غالب آيات در اوّلى همه جا منصوب است و در دومى اصلاً منصوبى وجود ندارد و به گونه اى است كه اگر اين دو سوره را به هم بياميزند هرگز آميخته نمى شوند و آثار تركيب ناموزون در آن نمايان است...». سبحان الله چه كسى به اين بزرگوار اين همه امتيازات روحى و صفات شريفه بخشيده است؟ او در ابتدا نوجوانى بود از اهل مكّه كه هرگز با حكما و دانشمندان معاشرت نداشت، در عين حال در اسرار حكمت و دقايق حِكَم الهيه از افلاطون و ارسطو پيشى گرفت. با دانشمندان و علماى اخلاق و آداب هرگز معاشر نبود، با اين حال بر سقراط هم در اين امر مقدم شد. او هرگز در ميان شجاعان پرورش نيافته بود؛ زيرا اهل مكّه اهل تجارت بودند نه اهل پيكار و جنگ؛ ولى از هر انسانى در روى زمين شجاع تر بود. كسى به «خَلَف الاحمر»(1) گفت: آيا عنبسه و بسطام (از دليران معروف عرب) شجاع ترند يا على بن ابى طالب؟ در پاسخ گفت: عنبسه و بسطام را با افراد بشر مقايسه مى كنند نه با كسى كه برتر و بالاتر از آن است. بار ديگر سؤال كردند: به هر حال نتيجه را بگو. گفت: به خدا سوگند اگر على در صورت اين دو فرياد مى كشيد آنها قالب تهى مى كردند پيش از آنكه به آنها حمله كند.
از نظر فصاحت هم كه بنگريم على(عليه السلام) فصيح تر از سحبان و قُسّ (فصحاى معروف عرب) بود در حالى كه قريش فصيح ترين قبايل عرب نبود؛ بلكه گفته اند قبيله جُرهم فصيح ترين قبيله عرب بوده است. از نظر زهد، على(عليه السلام) زاهدترين و عفيف ترين مردم دنيا بود. با اينكه قريش مردمى حريص و دوست دار دنيا بوده اند و اينها تعجب نيست در مورد كسى كه محمد(صلى الله عليه و آله و سلم) مربى و پرورش دهنده او بوده و عنايت الهيه شامل حال او بود.(2)،(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.