پاسخ اجمالی:
امام علي(ع) در بخش پایانی خطبه «اشباح»، پس از توصيف خداوند به بهترین صفات و همراه كردن آن با شکر و سپاس پروردگار و درخواست گشودن گنج هاي مغفرت و ذخایر رحمتش، با دو دعا آن را به پايان مي رساند: «[خداوندا] رضاى خود را در اين موقعيت به ما عطا كن و دستِ نيازِ ما را از دامان غير خود كوتاه گردان! كه تو بر هر چيز توانايى».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(علیه السلام) در بخش پایانی خطبه 91 «نهج البلاغه» - كه به خطبه «اشباح» معروف است - رو به درگاه خدا مى آورد و با دعاى پر معنايى كه بحث هاى اين خطبه را تكميل مى كند آن را پايان مى دهد. در اين بخش، نخست خداوند را به بهترين صفات توصيف مى كند؛ توصيفى كه براى غير او جايز نيست و نشانه اى از توحيد در مقام دعا است مى فرمايد: (خداوندا! تو داراى اوصاف جمال و صفات كمالِ فراوان هستى)؛ «الَّلهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْوَصْفِ الْجَمِيلِ، و التَّعْدَادِ(1) الْكَثِيرِ».
آرى تمام صفات نيك در ذات پاكت جمع است، «تو كريمى، تو رحيمى، تو نماينده فضلى، تو سزاوار ثنايى»، و به همين دليل: (اگر به تو آرزومنديم به خاطر آن است كه تو بهترين آرزوى مايى و اگر به تو اميدواريم تو بهترين مايه اميد و رجائى)؛ «إِنْ تُؤَمَّلْ فَخَيْرُ مَأْمُولٍ، وَ إِنْ تُرْجَ فَخَيْرُ مَرْجُوٍّ». سپس مى افزايد: (بارالها! تو به من، توان دادى كه به مدحى بپردازم كه غير تو را با آن، مدح نمى گويم و به ثنايى روى آورم كه بر غير تو نمى خوانم و روى سخنم را به كسانى كه كانون نوميدى و محلّ ترديد هستند، متوجه نمى سازم؛ [آرى] تو زبانم را از مدح و ستايش انسان ها و ثناخوانى مخلوقات [در پرتو معرفت و ايمان به ذات پاكت] باز داشته اى)؛ «الَّلهُمَّ وَ قَدْ بَسَطْتَ لي فِيمَا لاَ أَمْدَحُ بِهِ غَيْرَكَ، وَ لاَ أُثْنِي بِهِ عَلَى أَحدٍ سِوَاكَ وَ لاَ أُوَجِّهُهُ إِلَى مَعَادِنِ الْخَيْبَةِ وَ مَوَاضِعِ الرِّيبَةِ، وَ عَدَلْتَ بِلِسَانِي عَنْ مَدَائِحِ الْآدَمِيِّينَ، وَ الثَّنَاءِ عَلَى الْمَرْبُوبِينَ الْمَخْلُوقِينَ».
جالب اينكه امام(عليه السلام) مدح و ستايش پروردگار را با شكر مى آميزد و از اينكه خداوند، توفيق عنايت كرده كه زبانش به مدح و ثناى انسانها و مخلوقات - در برابر خالق - به گردش در نيايد، اظهار مسرّت مى كند و چه كارى از اين بهتر كه انسان چشم بر عالَم اسباب ببندد و در ماوراى آن تنها ذات «مسبّب الأسباب» را ببيند و تمام حمد و ثناى خود را به پيشگاه او نثار كند.
سپس در يك نتيجه گيرى زيبا و دلنشين به پيشگاه خدا چنين عرضه مى دارد: (خداوندا! هر ثناخوانى از سوى كسى كه ثنايش را مى گويد پاداش و عطايى دارد و من اميدوارم كه مرا به سوى ذخاير رحمت و گنج هاى مغفرت، رهنمون گردى)؛ «الَّلهُمَّ وَ لِكُلِّ مُثْنٍ عَلَى مَنْ أَثْنَى عَلَيْهِ مَثُوبَةٌ مِنْ جَزَاءٍ أَوْ عَارِفَةٌ مِنْ عَطَاءٍ، وَ قَدْ رَجَوْتُكَ دَلِيلاً عَلَى ذَخَائِرِ الرَّحْمَةِ وَ كُنُوزِ الْمَغْفِرَةِ». اين تعبير ممكن است به معناى تقاضاى رحمت عظيم و مغفرت گسترده خدا باشد، يا به معناى تقاضاى استعداد و توفيق كسب شايستگى ها براى وصول به آنها بوده باشد.
فرق ميان «جزاء» و «عارفه» ممكن است اين باشد كه «جزاء» به عنوان پاداش عمل است و «عارفه» به معناى فضل و رحمت الهى - اضافه بر پاداش - است و از آنجا كه خداوند به فضل و عطا معروف است، تعبير به «عارفه» شده است. (در واقع «عارفه» در اينجا به معناى معروف است).
سپس مى افزايد: (خداوندا! اين وضع كسى است كه تو را در توحيد خاصِّ خودت، يكتا شمرده و غير تو را مستحقّ اين ستايش ها و مدح ها نمى داند. [خداوندا!] من به تو نياز دارم، نيازى كه جز فضل تو نمى تواند آن را برطرف سازد و پريشانم، پريشانى و فقرى كه جز بخشش و جود تو نمى تواند آن را برطرف سازد)؛ «الَّلهُمَّ وَ هَذَا مَقَامُ مَنْ أَفْرَدَكَ بِالتَّوْحِيدِ الَّذِي هُوَ لَكَ، وَ لَمْ يَرَ مُستَحِقّاً لِهَذِهِ المَحَامِدِ وَ الْمَمَادِحِ غَيْرَكَ، وَ بِي فَاقَةٌ إِلَيكَ لَا يَجْبُرُ مَسْكَنَتَهَا إلَّا فَضْلُكَ، وَ لَا يَنْعَشُ(2) مِنْ خَلَّتِهَا(3) إِلَّا مَنُّكَ وَ جُودُكَ». در واقع امام(عليه السلام) مى خواهد اين حقيقت را بازگو كند كه من تنها ثناى تو مى گويم و تنها به تو اميد بسته ام و حلّال مشكلات من تنها تويى! كه اين همان حقيقت توحيد صفات و توحيد افعالى است.
سرانجام با دو دعاى بسيار جامع و پر معنا، اين خطبه عظيم و بى نظير را پايان مى بخشد؛ عرضه مى دارد: (حال كه چنين است رضاى خود را در اين موقعيت به ما عطا كن و دستِ نيازِ ما را از دامان غير خود كوتاه گردان! كه تو بر هر چيز توانايى)؛ «فَهَبْ لَنَا فِي هَذَا الْمَقَامِ رِضَاكَ، وَ أَغْنِنَا عَنْ مَدِّ الْأَيْدِي إِلَى سِوَاكَ، إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ».
چقدر جالب است بزرگمردى كه در ميدان فصاحت و بلاغت و بيانِ دقيقترين نكته هاى توحيد و شرح معارف الهيّه، اين گونه مى درخشد و داد سخن مى دهد؛ در پايان، بى آنكه گرد و غبار خودبزرگ بينى بر دامانش بنشيند، با نهايت تواضع و فروتنى دست به درگاه خدا بر مى دارد و با تمام وجود خويش، رضاى او را مى طلبد و غير او را به فراموشى مى سپارد.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.