پاسخ اجمالی:
معصومين(ع) در دوران زندگی، کمترين خدمت مردم را با برترين سپاس عملی پاسخ مي دادند، مانند عمل امام حسین(ع) در آزاد کردن کنيزي که به ایشان، شاخه گلی هدیه داد و یا محبت ها و سپاس های فوق العاده پيامبر(ص) به نسبت به «شيماء» خواهر رضاعى شان، و «ثویبه» که مدت کوتاهی دایه ایشان بود. اين موارد جلوه های اندکی از سپاس عملی در زندگی معصومين(ع) است.
پاسخ تفصیلی:
در سيره پيشوايان بزرگ اسلام، كمترين خدمت با بزرگترين نعمت پاسخ داده می شود. همانند داستان معروف هديه شاخه گلى از سوي يكى از كنيزان امام حسين(عليه السلام) به آن حضرت، که امام در پاسخ کنيز را آزاد ساختند و هنگامى كه از حضرتش توضيح خواستند كه اين خدمت بزرگ چگونه در مقابل آن كار كوچك قرار مى گيرد، فرمودند: «كذا اَدَّبَنا اللّهُ»(1)؛ (اين گونه خداوند ما را ادب كرده است).
و نيز در داستان معروف ديگرى مى خوانيم كه امام حسن(عليه السلام) و امام حسين(عليه السلام) و «عبداللّه بن جعفر» در يكى از سفرها از قافله عقب ماندند و در بيابان تشنه شدند، از دور خيمه چادر نشينى نظر آنان را به خود جلب کرد به سوي آن رفتند پير زني تنها در خيمه بود آنان را سيراب كرد و گوسفندى را كه تمام دارايي اش بود براى تغذيه آنها آماده ساخت؛ آنان به پيرزن فرمودند: اگر به «مدينه» آمدى به سراغ ما بيا شايد بتوانيم اين همه محبّت را تا اندازه اى جبران كنيم. پس از مدتي خشكسالى شديدى در بيابان هاى اطراف «مدينه» اتفاق افتاد به گونه اى كه چادرنشينان به شهرها هجوم آورده و از مردم درخواست كمك مى كردند، روزى امام حسن(عليه السلام) در کوچه هاي «مدينه» پيرزن را مشاهده کردند كه از مردم تقاضاى كمك مى كند. حضرت او را صدا زد و از او پرسيد به خاطر دارى كه من و برادر و پسر عمويم در بيابان نزد تو آمديم و تو بهترين كمك را به ما كردى؟ پيرزن نيكوكار چيزى به خاطر نداشت ولى امام فرمود: اگر تو به خاطر ندارى من به خاطر دارم. سپس پول زياد و گوسفندان فراوانى به او بخشيد و او را نزد برادرش امام حسين(عليه السلام) فرستادند، آن حضرت نيز عطاياى زیادی به پيرزن دادند، سپس او را به سراغ «عبداللّه بن جعفر» فرستادند، او نيز مال زيادى به آن پيرزن بخشيد. در پايان حديث آمده: «صارَتْ مِنْ اَغْنَى النّاسِ»(2)؛ (او يكى از ثروتمندترين مردم شد).
داستان «شيماء» دختر «حليمه سعديه» خواهر رضاعى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و محبّت و خدمتى كه آن حضرت به او کرد به خاطر خدمات مادرش در دوران شيردادن، در بسيارى از تواريخ آمده؛ و خلاصه اش اين است كه بعد از جنگ «حنين» گروه زيادى از طائفه «بنى سعد» و قبيله «حليمه سعديه» به اسارت درآمدند، هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) شيماء را در ميان اسيران ديد به ياد محبت هاى او و مادرش در دوران شيرخوارگى خود، برخاست و عباى خود را بر زمين گسترانيده و «شيماء» را روى آن نشاند و با مهربانى از او احوال پرسى كرده و فرمودند: تو همان هستى كه در روزگار شيرخوارگى به من محبت كردى (مادرت نيز محبت كرد) اين در حالى بود كه حدود شصت سال از آن تاريخ مى گذشت، «شيماء» از پيامبر(صلى الله عليه وآله) تقاضا كرد اسيران طايفه اش را آزاد سازد. پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: من سهم خودم را مى بخشم، هنگامى كه مسلمانان از اين ماجرا آگاه شدند، آنان نيز به پيروى از پيامبر(صلى الله عليه وآله)، سهم خود را بخشيدند و در نتيجه همه اسيران آن طايفه آزاد شدند و به اين ترتيب به خاطر خدمت دوران شيرخوارگى، گروه زيادى آزادى خود را باز يافتند.(3)
نظیر اين شكرگزارى و قدردانى عملى، در حالات پيشوايان معصوم(عليه السلام) فراوان است. تاريخ زندگي پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)، جلوه های ديگري از سپاسگزارى پيامبر در برابر خدمات بندگان خدا وجود دارد، در شيرخوارگی رسول خدا(صلى الله عليه وآله) زنى به نام «ثويبه»، پيش از آن که «حليمه سعديه» افتخار دايه بودن پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) را پيدا كند، چند روزى از شير فرزندش به نام «مسروح»، پيامبر را شير داد. پيغمبراكرم(صلى الله عليه وآله) پس از هجرت، و پس از آن که اموالى در اختيار آن حضرت قرار گرفت، هيچ گاه «ثويبه» را فراموش نمى كرد، و همواره تا پايان زندگى آن زن لباس و هدايايى براى او مى فرستاد. آن زن بعد از جنگ «خيبر» چشم از جهان پوشيد.
شگفت آور اين كه در بعضى از تواريخ آمده است كه «ثويبه» كنيز «ابولهب» بود و هنگامى كه به ابولهب بشارت تولد پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را داد او را آزاد كرد (پيدا است ابولهب در آن زمان به خاطر خويشاوندى با پيامبر[صلى الله عليه وآله] از تولد پيامبر[صلى الله عليه وآله] خوشحال شد كه از برادرش عبداللّه فرزندى به وجود آمد). هنگامى كه ابولهب بعد از آن همه دشمنى با پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) از دنيا رفت، برادرش عباس او را در خواب ديد سؤال كرد: حالت چگونه است؟ گفت: در آتشم، ولى شبهاى دوشنبه مجازات من تخفيف مى يابد و از ميان انگشتانم آب مى نوشم، و اين به خاطر آن است كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) دوشنبه متولد شد، و من هنگامى كه بشارت تولد او را از «ثويبه» كنيز خودم شنيدم، و آگاه شدم كه چند روزى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) را شير داد او را آزاد كردم.(4)،(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.