پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) بعد از هشدار در مورد فریفته شدن توسط دنیا می فرماید: «دنيا بی وفا، مكّار، فريبنده و حيله گر است، بخشنده اى است كه با يك دست مى دهد و با دست ديگر مى گيرد، پوشنده اى است برهنه كننده [كه امروز لباس قدرت و سلامت را بر تن اهلش مى پوشاند و فردا بيرون مى آورد] آرامش و راحتى آن بى دوام، سختيهايش بى سرانجام و بلاهايش مدام است». در يك كلام دنيا سرايى است كه نه خوبيهايش قابل دوام است و نه بديهايش قابل اجتناب و دل بستن به چنين سرايى كار عاقلان نيست.
پاسخ تفصیلی:
امام علی(علیه السلام) در بخشی از این خطبه پس از هشدار درباره ی دنیا و زرق و برق آن با بيان هشت صفت براى دنيا [و به تعبيرى ده صفت] دلايل روشنى بر لزوم حذر از دنيا بيان مى دارد، مى فرمايد: (زيرا دنيا بی وفا، مكّار، فريبنده و حيله گر است، بخشنده اى است منع كننده [كه از يك دست مى دهد و با دست ديگر مى گيرد] پوشنده اى است برهنه كننده [كه امروز لباس قدرت و سلامت را بر تن اهلش مى پوشاند و فردا بيرون مى آورد] آرامش و راحتى آن بى دوام، سختيهايش بى سرانجام و بلاهايش مدام است)؛ «فَإِنَّهَا غَدَّارَةٌ غَرَّارَةٌ خَدُوعٌ، مُعْطِيَةٌ مَنُوعٌ، مُلْبِسَةٌ نَزُوعٌ(1)، لايَدُومُ رَخَاؤُهَا، وَ لايَنْقَضِي عَنَاؤُهَا، وَلايَرْكُدُ(2) بَلاؤُهَا».
واژه هاى «غدّاره» و «غراره» و «خدوع» هر چند از نظر معنا به هم نزديك است و به معناى فريب و نيرنگ تفسير مى شود؛ ولى در حقيقت تفاوت دقيقى با هم دارند: «غدّار» از ريشه «غدر» به معناى پيمان شكنى و «غرّار» از ريشه «غرور» به معناى فريبندگى و «خدوع» از ريشه «خدعه» به معناى حيله گرى است و مى دانيم اين سه با هم تفاوتهايى دارند؛ هر چند غالباً لازم و ملزوم يكديگرند. آرى! دنيا به كسى وفا نمى كند و زرق و برقش بسيارى از مردم را مى فريبد و صحنه هاى مختلفش نيرنگ و خدعه گرى است.
تعبير به «مُعْطِيَةٌ مَنُوعٌ» به يك صفت بر مى گردد؛ يعنى هنوز چيزى را به انسان نداده باز پس مى گيرد؛ دوران جوانى نگذشته، پيرى مى رسد و دوران سلامت به جايى نرسيده، علامت انواع بيماريها ظاهر مى شود. بعضى از شارحان اين دو صفت را جداگانه دانسته و گفته اند: دنيا عطا كننده اشياى بى ارزش و منع كننده امور با ارزش است. نه عطايش ارزشى دارد و نه منعش قابل تحمّل است.
در مورد تعبير «مُلْبِسَةٌ نَزُوعٌ» نيز همين دو تفسير قابل ذكر است: نخست اينكه يك وصف بيشتر است و مفهوم آن اين است كه دنيا با یک دست لباس زيبايى از قدرت و عظمت در تن انسان مى كند و با فاصله كمى با دست ديگر آن را بر مى كند و يا اينكه منظور اين است كه لباسهاى بى ارزشى مى پوشاند و لباسهاى با ارزش را بر مى كند و تفسير اوّل در هر دو جمله مناسب تر به نظر مى رسد.
واژه هاى «رخاء» و «عناء» و «بلاء» تفاوت روشنى با هم دارند؛ «رخاء» آرامش است كه در دنيا كمتر پيدا مى شود. «عناء» سختيها و مشكلات است كه همواره دامان اهلش را گرفته و «بلاء» حوادث ناگوار است اعم از حوادث طبيعى همچون زمين لرزه ها و سيلابها و طوفانها يا بلاهاى خودساخته بشرى همچون جنگها، و در يك كلام: دنيا سرايى است كه نه خوبيهايش قابل دوام است و نه بديهايش قابل اجتناب و دل بستن به چنين سرايى كار عاقلان نيست.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.