پاسخ اجمالی:
در قرآن مجيد «خير» و «شر» معناى گسترده اى دارد كه مصاديق گوناگون و افراد مختلفى را شامل مى شود. واژه «خير» در قرآن به معناى مال، علم و دانش، جهاد، اعمال صالحه، ايمان و قرآن به كار رفته است. همچنين در معانى ديگرى مانند انسان هاى خوب، گمان خوب، فرزند صالح، باغ و زراعت و امثال آن به كار رفته است. واژه «شرّ» كه نقطه مقابل «خير» است به معناى بلا و مصيبت، عذاب، انواع ناراحتى ها، شدائد و هر گونه فساد و وسوسه آمده است.
پاسخ تفصیلی:
در قرآن مجيد خير و شر معناى گسترده اى دارد كه مصاديق گوناگون و افراد مختلفى را شامل مى شود. خير در قرآن به معناى «مال» (سوره بقره، آيه 180)، به معناى «علم و دانش» (سوره بقره، آيه 269)، «جهاد» (سوره نساء، آيه 19)، «اعمال صالحه» (سوره نساء، آيه 149)، «ايمان» (سوره انفاق، آيه 23) و «قرآن» (سوره نحل، آيه 30) به كار رفته است. همچنين در معانى ديگرى مانند «انسان هاى خوب»، «گمان خوب»، «فرزند صالح»، «باغ و زراعت» و امثال آن. قابل توجّه اين كه اين واژه در قرآن مجيد به صورت مفرد 176 بار و به صورت جمع 12 بار به كار رفته است، در حالى كه شرّ به صورت مفرد و جمع تنها در 30 مورد به كار رفته!
واژه «شرّ» كه نقطه مقابل «خير» است به معناى بلا و مصيبت، عذاب، انواع ناراحتى ها، شدائد و هرگونه فساد و وسوسه آمده است. نكته ديگرى كه توجّه به آن لازم است اين كه قرآن در آيه 2 سوره فلق، شرّ را از مخلوقات خدا مى شمرد و مى فرمايد: «مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ»؛ (به خدا پناه مى برم از شر آنچه آفريده است). در اينجا دو سؤال پيش مى آيد: نخست اين كه اين تعبير چگونه با عدمى بودن شرور سازگار است؟ ديگر اين كه: قرآن در آيه ديگر مى فرمايد: «أَلَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ»(1)؛ (همان كسى كه هرچه را آفريد، نيكو آفريد). اين دو آيه چگونه با يكديگر سازگار است؟ و به تعبير ديگر از آيه دوم به خوبى استفاده مى شود كه هرچيز كه نام «شىء» بر آن اطلاق مى شود و مخلوق خدا است نيكو مى باشد، در حالى كه آيه اول مى گويد: از شر مخلوقات به خدا پناه ببر.
در پاسخ سؤال اول بايد گفت: آيه فوق هيچ مخلوقى را شرّ نمى شمرد؛ بلكه مى گويد بعضى از مخلوقات ممكن است سبب شرّ شوند؛ يعنى كمالى را معدوم كنند، حقى را از بين ببرند، نظمى را بر هم زنند. بنابراين شر همان مفهوم عدمى خود را دارد كه گاه از سوى انسان هاى منحرف يا شياطين تحقق مى يابد. اين احتمال نيز وجود دارد كه اينجا اشاره به شرور نسبى باشد نه شر مطلق يا شر غالب مانند نيش مار كه يك اسلحه دفاعى براى او است و نسبت به انسان ممكن است مايه شر شود و انسان به خدا از چنين موجودى پناه مى برد.
بعضى از مفسّران، «شرّ» را در آيه فوق به معناى شيطان يا جهنّم يا انواع حيوانات موذى يا انسان ها و شياطين زيان بخش، انواع بيمارى ها، درد و رنج ها، قحطى و انواع بلاها تفسير كرده اند؛ ولى همان گونه كه گفتيم آيه مفهوم عامّى دارد و مى دانيم هيچ يك از اين امور شرّ مطلق، يا شرّ غالب نيست؛ ولى با اين حال ممكن است مايه شرّ شوند كه انسان از شرّ آنها به خدا پناه مى برد.
از اينجا پاسخ سؤال دوم نيز روشن مى شود كه تمام مخلوقات پروردگار خير است ـ يا خير مطلق يا خير غالب ـ و آنچه نام شرّ بر آن مى گذاريم يا جنبه عدمى دارد كه در مفهوم خلقت نمى گنجد و يا جنبه نسبى دارد يا امور وجودى هستند كه مايه عدم مى شوند؛ مانند سموم كشنده كه در عين حال جنبه هاى درمانى زيادى نيز دارند. به اين ترتيب تمام تعبيراتى كه در قرآن در زمينه خير و شر آمده است به روشنى تفسير مى شود و پاسخ ايرادهاى مختلف ديگرى كه در اين زمينه شده، از جمله ايرادهايى كه فخر رازى از بعضى از ملاحده و ماديين نقل كرده و آنها را بدون جواب گذاشته نيز واضح می گردد.(2)،(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.