پاسخ اجمالی:
مفهوم حضور خداوند در تمام جهان اين است كه او مافوق مكان است و به اين دليل هيچ مكانى نسبت به او دورتر از مكان ديگر نيست، اگر بخواهيم مثالى - هرچند ناقص - براى اين معنا بزنيم بايد آن را تشبيه به حضور معادلات علمى و مسائل عقلى در همه جا بكنيم. مثلا مى گوييم: كل، بزرگتر از جزء است و اجتماع نقيضين ممكن نيست. توجه به اين كه تمام عالم هستى محضر او است، تأثير تربيتى فوق العاده اى در انسان ها دارد؛ آری چگونه ممكن است انسانى ايمان به چنين مطلبى داشته باشد و مولاى خود را حاضر ببيند و به سراغ زشتى ها برود.
پاسخ تفصیلی:
ممكن است بعضى حضور خداوند را در همه جا، مثلا با حضور نيروى جاذبه در كل جهان مادى يا حضور «اتر» (ماده فرضى بي وزن و بي رنگى كه همه جهان را پر كرده و حتّى در خلأ نيز وجود دارد) مقایسه كنند؛ در حالى كه همه اينها، از قبيل وجود در مكان است و مفهومش اين است كه در هر گوشه اى از جهان، قسمتى از امواج جاذبه يا ذرّاتى از «اتر» وجود دارد و لازمه اين مطلب وجود اجزاء تركيبى از يك سو و نياز به مكان از سوى ديگر است.
در حالى كه مفهوم حضور خداوند در تمام جهان اين است كه او مافوق مكان است و به همين دليل هيچ مكانى نسبت به او دورتر از مكان ديگر نيست، اگر بخواهيم مثالى - هرچند ناقص - براى اين معنی در نظر بگيريم، بايد آن را تشبيه به حضور معادلات علمى و مسائل عقلى در همه جا بدانيم. مثلا مى گوييم: كل بزرگتر از جزء است و اجتماع نقيضين ممكن نيست و دو ضرب در دو مساوى با چهار است. اين قبيل قضايا در زمين، در كره ماه، در كره مريخ، در ماوراء كهكشان ها و خلاصه در همه جا صدق مى كند. در تمام اين مكان ها، كل بزرگتر از جزء است و در تمام اين كرات، اجتماع نقيضين غير ممكن است و در عين حال مكان و محلّى براى آنها نيست.
به گفته شاعر:
اين «معيّت» مى نگنجد در بيان *** نى زمان دارد خبر زو، نى مكان
اين «معيّت» در نيابد عقل و هوش *** زين «معيّت» دم مزن، بنشين خموش!
قرب حق با بنده دور است از قياس *** بر قياس خود منه آن را اساس!
اين نكته نيز حائز اهميّت است كه توجّه به اين صفت الهى كه تمام عالم هستى محضر او است، تأثير تربيتى فوق العاده اى در انسان ها دارد؛ چگونه ممكن است انسانى ايمان به چنين مطلبى داشته باشد و مولاى بزرگوار و رحيم و مهربان و ولى نعمت خود را حاضر ببيند و به سراغ زشتى ها برود، آلوده گناهان ننگين شود و فرمان مسلّم او را زير پا بگذارد؟! جالب اين كه در آيات بسياري كه در مورد حضور خداوند در همه جا وجود دارد، غالباً ناظر به همين اثر تربيتى است. لذا در بعضى از آنها «وَ اللهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ»(1)؛ (خداوند به اعمال شما بينا است) آمده و در بعضى «وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ»(2)؛ (وسوسه هاى نفس او را مى دانيم) آمده است. حضور الهى، تنها در بيرون وجود ما نيست، او در درون دل و جان ما و در اعماق قلب و روح ما نيز حضور دارد و به گفته مولاى متقيان اميرمؤمنان(عليه السلام) در توصيف خداوند: «اَلباطِنُ لِكُلِّ خَفيَّة وَ الْحاضِرُ لِكُلِّ سَرِيْرَة، الْعالِمُ بِما تُكِنُّ الصُّدُوْرُ وَ ما تَخُوْنُ الْعُيُوْنُ»(3)؛ (خداوندى كه از هر چيز مخفى آگاه است و در باطنِ همه حضور دارد، از اسرار نهفته سينه ها با خبر است و چشم هاى خيانتگر را به خوبى مى بيند).
در خطبه ديگرى از همان امام(عليه السلام) مى خوانيم: «فَاتَّقُوا اللهَ الَّذى اَنْتُمْ بِعَيْنِهِ وَ نَواصِيْكُمْ بِيَدِهِ وَ تَقلّبُكُمْ فى قَبْضَتِهِ، اِنْ اَسْرَرْتُمْ عَلِمَهُ وَ اِنْ اَعْلَنْتُمْ كَتَبَهُ»(4)؛ (از خداوندى بپرهيزيد كه همواره در پيشگاه او حاضريد و زمام اختيار شما به دست او و حركات و سكنات شما در قبضه او است، اگر [اعمال و نيّات خود را] پنهان كنيد مى داند و اگر آشكار سازيد مى نويسد).(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.