پاسخ اجمالی:
درباره «اراده خداوند» در روايت آمده است كه: «اراده در مورد مخلوقات تصميم درونى، و افعالى كه بعد از آن ظاهر مى شود مى باشد؛ و امّا در مورد خداوند اراده او فقط به معنى ايجاد است، نه انديشه مى كند، و نه تصميم مى گيرد، و نه فكر مى كند؛ و اينگونه صفات از او منتفى است؛ چه اين كه اينها همه از صفات خلق است». روشن است كه حديث اشاره به «اراده فعلى» خداوند دارد و «اراده ذاتى» علم به نظام احسن است.
پاسخ تفصیلی:
از آنجا كه در مسأله اراده خداوند گروه زيادى به اشتباه رفته اند؛ در اخبار اهل بيت(عليهم السلام) توضيحات فراوان و بسيار آموزنده اى در اين زمينه وارد شده، كه به عنوان نمونه به چند روايت اشاره مى كنيم:
1. در توحيد صدوق و عيون اخبار الرضا از امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) نقل شده است كه در پاسخ سؤال از اراده خداوند و خلق فرمود: «اَلاْرادَةُ مِنَ الْخَلْقِ اَلضَّميرُ، وَ مايَبْدُوا لَهُمْ بَعْدَ ذلِكَ مِنَ الْفِعْلِ، وَ اَمّا مِنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ فَاِرادَتُه اِحْداثُهُ لا غَيْرَ ذلِكَ، لاِنَّهُ لا يُرَوِّى وَ لايُهمُّ وَ لايَتَفَكَّرُ، وَ هذِهِ الصِّفاتُ مَنْفِيَّةٌ عَنْهُ، وَ هِىَ مِنْ صِفاتِ الْخَلْقِ، فَاِرادَةُ اللهِ هِىَ الْفِعْلُ لا غَيْرَ ذلِكَ، يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُوْنُ بِلالَفْظ، وَ لانُطْق بِلِسان، وَ لاهِمَّة وَ لاتَفَكُّر وَ لاكَيْف لِذلِكَ، كَما اَنَّهُ بِلاكَيْف»(1)؛ (اراده در مورد مخلوقات تصميم درونى، و افعالى كه بعد از آن ظاهر مى شود مى باشد؛ و امّا در مورد خداوند متعال اراده او فقط به معناى ايجاد است، نه انديشه مى كند، و نه تصميم مى گيرد، و نه فكر مى كند؛ و اينگونه صفات از او منتفى است؛ چه اين كه اينها همه از صفات خلق است [چون حادث است و دليل بر نقصان] پس اراده خداوند همان فعل او است و نه غير آن؛ مى فرمايد: «موجود باش! بلافاصله موجود مى شود»، بدون احتياج به لفظ و سخن گفتن به زبان، و تصميم و تفكّر، و اراده او هيچ كيفيّتى ندارد، همان گونه كه ذات پاكش نيز بدون كيفيّت است). اين حديث را مرحوم كلينى نيز در اصول كافى آورده است.(2) روشن است كه اين حديث اشاره به اراده فعلى خداوند است؛ ولى اراده ذاتى، علم به نظام احسن است.
2. در همان كتاب از امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «اَلْمَشِيَّةُ وَ الاْرادَةُ مِنْ صِفاتِ الاْفْعالِ فَمَنْ زَعَمَ اَنَّ اللهَ تَعالى لَمْيَزَلْ مُرِيداً شائياً فَلَيْسَ بِمُوَحِّد»(3)؛ (مشيّت و اراده از صفات فعل است و كسى كه گمان كند كه خداوند متعال از ازل داراى اراده و مشيّت بوده موحّد نيست!)
روشن است كه اين حديث نيز ناظر به اراده فعلى است كه در بالا مشروحاً بيان شد، و اين كه اراده ازلى را نفى مى كند، ناظر به سخن كسانى است كه اراده را زائد بر ذات و ازلى مى پنداشتند و مفهوم آن قائل شدن به دو يا چند وجود ازلى است، و اين با توحيد سازگار نيست. امّا اراده ذاتى كه عين علم است و علم هم عين ذات خداوند مى باشد عين توحيد خواهد بود نه شرك.
3. در كتاب كافى در حديثى از امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) چنين آمده است: «قالَ اللهُ يابْنَ آدَمَ بِمَشِئَتى كُنْتَ اَنْتَ الَّذى تَشاءُ لِنَفْسِكَ ماتَشاءُ وَ بِقُوَّتى اَدَّيْتَ فَرائِضى، وَ بِنِعْمَتى قَوِيْتَ عَلَى مَعْصِيَتى، جَعَلتُكَ سَمِيعاً بَصيراً قَوِّياً ما اَصابَكَ مِنْ حَسَنَه فَمِن اللهِ، وَ ما اَصابَكَ مِنْ سَيِّئَة فَمِنْ نَفْسِكَ»(4)؛ (خداوند مى فرمايد: اى فرزند آدم! به سبب مشيّت و اراده من تو مى توانى آنچه را مى خواهى براى خودت اراده كنى، و به سبب قوّت من واجبات را انجام مى دهى، و با نعمت من قدرت بر معصيت را يافته اى؛ چرا كه من تو را شنوا و بينا و قوى قرار دادم، پس آنچه نيكى به تو مى رسد از خدا است، و آنچه بدى به تو مى رسد از خود تو است).
اين حديث ناظر به اراده تكوينى خدا است كه تعلّق به اختيار و آزادى اراده انسان گرفته، و او را حاكم بر مقدّرات خويش ساخته، منتها گاه مى شود كه انسان سوء استفاده مى كند، و نعمت هاى خدا را در راه معصيت و نافرمانى او به كار مى گيرد، و اين از ناحيه خود او است، امّا آنجا كه حُسن استفاده مى كند در حقيقت از يارى خداوند بهره گرفته است.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.