پاسخ اجمالی:
خداوند این خاصیت را در «تکرار عمل غلط» قرار داده که انسان تدریجاً به آن خو مى گیرد و حس تشخیص او دگرگون مى شود. يعني هنگامي كه انسان كاري را به طور مكرر انجام دهد، كم كم قبح و زشتي آن در نظرش از بين مي رود. چنین وضعیتی در ادبیات قرآنی «تزیین اعمال» نامیده می شود و جالب این است که اگر در دو آیه نقل شده در ابتدای بحث این موضوع به خدا نسبت داده شده، در 8 مورد از آیات دیگر از قرآن به شیطان و در ده مورد به صورت فعل مجهول آمده است و اگر درست بيانديشيم همه بيانگر يک واقعيت است.
اما اينكه به خدا نسبت داده شده است به خاطر آن است كه او «مسبب الاسباب» در عالم هستى است و هر موجودى که تاثيرى دارد به خدا منتهى مى شود و اگر به شيطان يا هواى نفس نسبت داده شود به خاطر اين است كه عامل نزديك و بدون واسطه آنها هستند. و اگر گاه به صورت فعل مجهول آمده اشاره به اين است كه طبيعت عمل چنين اقتضا مى كند.
پاسخ تفصیلی:
در برخی از آیات قرآن و در رابطه با اعمال ناباوران به آخرت و مشرکین و تعابیری وجود دارد که برانگیزاننده سؤالاتی راجع به عدل الهی است. برای مثال در آیه 4 سوره نمل می خوانیم: «إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ»؛ (كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، اعمال [بد]شان را براى آنان زينت مى دهيم به طورى كه سرگردان مى شوند) و یا مثلا می بینیم که در آیه 108 سوره انعام گفته شده: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ»؛ ([به معبود] كسانى كه غير خدا را مى خوانند دشنام ندهيد، مبادا آنها [نيز] از روى [ظلم و] جهل، خدا را دشنام دهند! اين چنين براى هر امّتى عملشان را زينت داديم). با وجود چنین آیاتی آیا کسی حق ندارد که بپرسد چرا خداوند – که قاعدتا نباید برای بندگان خود چیزی جز خیر و سعادت بخواهد – با بزک کردن اعمال آن بدکاران در نظرشان، مقدمات بیشتر گمراهی و شقاوت شان را فراهم کرده و آیا چنین رفتاری با آنها که عقاب بدکاری های شان را شدیدتر می کند، ظلمی در حق آنها نیست؟
مهم ترین پاسخی که به این سؤال می توان داد، دعوت به فهم صحیح این آیات است. به نظر می رسد این اشکال از آنجایی ناشی می شود که پرسش کننده با توقف در معنای ظاهری آیات و فراتر نرفتن از آنها، نتوانسته انتساب تزیین اعمال بدکاران را به خداوند، به درستی تحلیل کند.
البته در طول تاریخ تفسیر قرآن، بیانات مختلفی از سوی مفسرین در تحلیل این معنا گفته شده. طبق این اقوال مختلف، «تزیین اعمال» می تواند اشاره به «اصلاح اعمال به وسیله امر و نهی و بیان حسن و قبح» یا «مطبوع کردن آنها» یا «بیان آثار نیک آنها و اجر و ثواب مترتب بر آن» داشته باشد اما از آنجایی که این اقوال از مشکلاتی هم چون تخصیص زدن و مقید کردن بی دلیل اطلاق معنای آیه یا منتهی شدن آن به جبر و زیر سؤال رفتن اختیار آدمی رنج می برند، نمی توانند صحیح و پذیرفتنی باشند.(1)
برای درک معنای صحیح و دقیق این آیات باید وضعیت مشرکین و بدکاران و ناباوران به قیامت را یک لحظه در نظر آوریم.
وجدان انسان در حالى كه دست نخورده باشد به خوبى نيك و بد را تشخيص مى دهد اما هنگامى كه دانسته قدم در جاده گناه و خلافكارى بگذارد و بر آن ادامه دهد، فروغ و جدان كمرنگ و كمرنگ تر مى شود و بعد از مدتی آلودگی را پاکی و زشتی را زیبایی و پستی را افتخار و بدبختی و سیه روزی را سعادت و پیروزی می بینند(2) و این به این خاطر است که انسان وقتی كار زشت و نادرستى را انجام داد تدريجا قبح و زشتی اش در نظر او كم مى شود و به آن عادت مى كند و پس از مدتى كه به آن خو گرفت، توجيهاتى براى آن مى تراشد و كم كم آن عمل زشت به صورت زيبا و حتى به عنوان يک وظيفه در نظرش جلوه مى كند و چه بسيارند افراد جنايتكار و آلوده اى كه به راستى به اعمال خود افتخار مى كنند و آن را نقطه مثبتى در زندگی شان مى شمرند! اين دگرگونى ارزش ها، و به هم ريختن معيارها در نظر انسان، كه نتيجه اش سرگردان شدن در بيراهه هاى زندگى است از بدترين حالاتى است كه به يک انسان دست مى دهد.
چنین وضعیتی در ادبیات قرآنی «تزیین اعمال» نامیده می شود و جالب این است که اگر در دو آیه نقل شده در ابتدای بحث این موضوع به خدا نسبت داده شده، در 8 مورد از آیات دیگر از قرآن به شیطان و در ده مورد به صورت فعل مجهول آمده است و اگر درست بيانديشيم همه بيانگر يک واقعيت است.
اما اينكه به خدا نسبت داده شده است به خاطر آن است كه او «مسبب الاسباب» در عالم هستى است و هر موجودى که تاثيرى دارد به خدا منتهى مى شود. آرى اين خاصيت را خداوند در تكرار عمل قرار داده كه انسان تدريجا به آن خو مى گيرد و حس تشخيص او دگرگون مى شود بى آنكه مسئوليت انسان از بين برود و يا براى خدا ايراد و نقصى باشد. و اگر به شيطان يا هواى نفس نسبت داده شود به خاطر اين است كه عامل نزديك و بدون واسطه آنها هستند. و اگر گاه به صورت فعل مجهول آمده اشاره به اين است كه طبيعت عمل چنين اقتضا مى كند كه بر اثر تكرار، ايجاد «حالت» و «ملكه» و «عشق» و علاقه مى كند.(3)
به تعبیر دیگر واقع خداوند چنین انسان هایی را گرفتار نتیجه سوء اعمال شان می کند به گونه ای که زشت در نظرشان زیبا جلوه می نماید و این موضوع هیچ منافاتی با انتساب اصیل و مستقیم این عمل به خود شخص یا شیطان ندارد. زيرا شيطان آنها را وسوسه به انجام عمل زشت مى كند و آنها در برابر وسوسه هاى شيطان تسليم مى شوند و سرانجام گرفتار عواقب شوم عمل خود مى گردند و به تعبير علمى سببيت از ناحيه خدا است اما ايجاد سبب به وسيله خود اين افراد و وسوسه هاى شيطانى است.(4)
با این توضیحات روشن می شود که مسئولیت عواقب ناشی از اعمال مشرکانه و بدکارانه چنین انسان های مستقیما متوجه خود آنهاست و هیچ ظلمی از سوی خداوند متعال در حق آنها صورت نمی گیرد.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.