پاسخ اجمالی:
ما دو گونه علم داريم كه با هم كاملا متفاوت است. 1- «علم حضوری»؛ مانند علم ما به وجود خود که بدون نياز به هيچ واسطه اى اين علم براى ما حاصل است. 2- «علم حصولی»؛ مانند علم ما به موجوداتى كه بيرون از وجود ماست و عكس و نقشى از آنها از طريق آثارشان به درون روح ما راه مى يابد. علم خداوند به تمامى موجوداتِ جهان، از قبيل قسم اول است؛ چرا كه او همه جا حاضر است و به همه چيز احاطه وجودى دارد و چيزى از او دور نيست.
پاسخ تفصیلی:
همان گونه كه حقيقت «علم» از بديهيّات است اين معنا نيز جز واضحات است كه ما دو گونه علم در خود مى يابيم كه كاملا با هم متفاوت است؛
گونه اول: ما به وجود خود، به اراده، تصميم، علاقه، عشق، تنفّر و افكار خودمان علم داريم و بدون نياز به هيچ واسطه اى اين معنى براى ما حاصل است. يعنى ما نزد خودمان حضور داريم و افكار و پديده هاى روحى ما همه نزد ما حاضرند، و حجابى ميان ما و آنها نيست؛ اينها را «علم حضورى» مى نامند.
گونه دوم: ما به موجوداتى كه بيرون از وجود ما است نيز علم داريم، ولى مسلّماً آسمان و زمين و ستارگان در درون روح ما جاى ندارند؛ بلكه عكس و نقشى از آنها از طريق آثارشان به درون روح ما راه مى يابد، و در حقيقت معلوم واقعى ما همان مفاهيمى است كه از آنها در روح ما جاى گرفته است، اين را «علم حصولى» مى نامند.
علم خداوند به تمامى موجوداتِ جهان، از قبيل قسم اول است؛ چرا كه او همه جا حاضر است، و به همه چيز احاطه وجودى دارد و چيزى از او دور نيست. او هرگز نياز به حواس و انعكاس صورت موجودات در ذهن و مفاهيم ذهنى ندارد؛ اصلا او ذهن ندارد، و علم او به همه چيز علم حضورى است.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.