پاسخ اجمالی:
گرچه روز و شب ثمره نور آفتاب و حركت زمين است؛ اما قرآن در آیات بسیاری به این دو پدیده پرداخته و آنها را نشانه توحید دانسته و می فرماید: «از نشانه هاى او شب و روز و خورشيد و ماه است». همچنین قرآن شب و روز را از مواهب الهی دانسته و می فرماید: «خدا كسى است كه شب را براى آرامش شما قرار داد، و روز را روشنى بخش». در واقع استراحت شبانه در بازیابی نيروى كار بسیار موثر است و از سویی قرآن به اين دو سوگند ياد کرده و می فرماید: «سوگند به شب هنگامى كه همه جا را بپوشاند و سوگند به روز هنگامى كه جلوه گر شود».
پاسخ تفصیلی:
گرچه روز و شب از پديده هايى است كه به وسيله نور آفتاب و حركت زمين پيدا مى شود، و جزء بركات آنها محسوب مى گردد؛ ولى از آنجا كه قرآن در آيات توحيدى اش توجّه خاصّى به اين دو كرده، و در آيات فراوانى روى اين دو مسأله تكيه نموده، لازم است جداگانه مورد توجّه قرار گيرد، تا نشانه هاى آن ذات بى نشان را در آن ببينيم و با آفريننده و پروردگار جهان هستى آشنا تر شويم و به او عشق ورزيده و سر بر آستانش نهيم. در قرآن مجيد بيش از هفتاد بار واژه «ليل»؛ (شب) و بيش از پنجاه بار واژه «نهار»؛ (روز) تكرار شده است.
قرآن در آیه 33 سوره نساء اصل آفرينش شب و روز، و خورشيد و ماه كه رابطه نزديكى با آنها دارند را به عنوان دليلى براى رهروان راه توحيد و خداشناسى ذكر کرده و مى فرمايد: (او كسى است كه شب و روز را آفريد)؛ «وَ هُوَ الَّذىْ خَلَقَ اللَّيْلَ وَ النَّهار». همين معنى به شكل ديگر در آيه 37 سوره فصلت نيز آمده و مى فرمايد: (از نشانههاى او شب و روز و خورشيد و ماه است)؛ «وَ مِنْ آياتِهِ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ».
در حالى كه در آيه 44 سوره نور دگرگون شدن شب و روز به فرمان خدا مورد توجّه قرار گرفته، و آن را عبرتى براى صاحبان بصيرت شمرده و می فرماید؛ «يُقَلِّبُ اللهُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ اِنَّ فى ذلِکَ لَعِبْرَةً لاُِولى اْلأَبْصارِ»؛ (خداوند شب و روز را دگرگون [و جابه جا] مى کند؛ به یقین در این عبرتى است براى صاحبان بصیرت). اين دگرگونى ممكن است اشاره به آمد و شد شب و روز، و يا اشاره به كم و زياد شدن مقدار زمان اين دو باشد، يا تفاوتى است كه از نظر گرما و سرما در اين دو پيدا مى شود.(1) ولى هيچ مانعى ندارد كه اين دگرگونى همه اين معانى را شامل شود.
در حالى كه در آيه 67 سوره یونس روى يكی از فوائد مهم شب و روز تكيه كرده و مى فرمايد: «هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا»؛ (او کسى است که شب را براى شما آفرید، تا در آن آرامش بیابید؛ و روز را روشنى بخش [تا به تلاش براى زندگى بپردازید]). معلوم است آرامش در تاريكى شب يكى از مهم ترين نعمت هاى الهى است؛ همانگونه كه روشنايى روز براى انواع فعاليّت ها نعمت مهم ديگرى است. جالب اينكه در اين آيه روز «مبصر» شمرده شده، و «مبصر» در اصل به معنى بينا است؛ و مى دانيم روز خودش بينا نيست؛ بلكه از آنجا كه سبب بينائى ديگران مى شود اين تعبير شايد به عنوان تأكيد و مبالغه بر آن اطلاق شده است. به راستى اگر تابش نور نباشد هزار چشم بينا بى فايده است؛ و لذا در پايان آيه مى فرماید: (در این [نظام نور و ظلمت] نشانه هایى است براى کسانى که گوش شنوا دارند!)؛ «اِنَّ فِى ذلِكَ لاَياتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُوْنَ».
در حالى كه در آيه 12 سوره اسراء هر كدام از شب و روز را يك آيه(نشانه) از آيات(نشانه های) پروردگار شمرده و مى گويد: «وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ ۖ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً»؛ (ما شب و روز را دو نشانه [عظمت و رحمت خود] قرار دادیم؛ سپس نشانه شب را محو کرده، و نشانه روز را روشنى بخش ساختیم). سپس به دو فايده مهم آن اشاره كرده و مى فرمايد: (تا [در پرتو آن] فضل پروردگارتان را بطلبید [و به تلاش براى زندگى برخیزید] و عدد سالها و حساب را بدانید)؛ «لِتَبْغُوا فَضلا مِنْ رَبِّكُمْ وَ لِتَعْلِمُوا عَدَدَ السِّنيْنَ وَ الْحِسابَ».
آيا بهره گيرى از فضل خداوند تنها از فوائد روز است و دانستن حساب سال و ماه از آثار شب و روز؟ يا اينكه هر دو فايده رابطه نزديكى با شب و روز دارد؟ چرا كه مسلّما استراحت شبانه در بازیابی نيروى كار براى روز و بهره گيرى از فضل خدا تأثير دارد. به نظر معنى دوّم از هماهنگى مناسب تری با آيه برخوردار است هر چند جمعى از مفسّران همان معنى اول را ذكر كرده اند.
در سوره نبأ همين معنى به شكل ديگرى جلب توجّه مى كند؛ خداوند مى فرمايد: (و شب را پوششى [براى شما] * و روز را وسیله اى براى زندگى و معاش[تان قرار دادیم])؛ «وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ لِباسا * وَ النَّهارَ مَعاشا». «معاش» ممكن است به معنای اسم زمان يا مصدر ميمى باشد البته معنای مصدری مناسب تر است.(2) تعبير به «لِباس» در مورد شب تعبير بسيار جالبى است از اين جهت كه شب همچون پوششى است براى نيم كره زمين، و يا همچون پوششى است براى انسان ها، همان گونه كه لباس جسم انسان را در برابر انواع آسيب ها حفظ مى كند و جمال و زيبائى به او مى دهد؛ همچنين تاريكى شب و خواب عميق كه در سايه آن دست مى دهد به روح و جسم انسان شادابى و نشاط مى بخشد و او را از بيمارى هاى مختلف حفظ مى كند.
در آيه 62 سوره فرقان سخن از جانشين شدن شب و روز نسبت به يكديگر است و می فرماید: (و او همان کسى است که شب و روز را جانشین یکدیگر قرار داد)؛ «وَ هَوَ الَّذِىْ جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً». «خِلْفَه» (بر وزن فتنه) به گفته «راغب» در «مفردات» در جائى گفته مى شود كه دو چيز پيوسته جانشين يكديگر شوند؛ ولى به گفته فيروزآبادى در قاموس اللّغة «خلفه» به معنى مختلف است. در صورت اول تناوب شب و روز مورد توجّه است كه اگر اين تناوب دقيق و حساب شده نبود موجودات زمين يا از شدّت تابش آفتاب مى سوختند و يا از شدّت سرماى شب منجمد مى شدند، و در صورت دوم اشاره به تفاوت شب و روز و پيدايش فصول چهارگانه سال است كه آثار ويژهاى در زندگى انسان ها دارد. بعضى از مفسّران معنى اول را برگزيده اند و بعضى به سراغ معنى دوم رفته اند، ولى جمع ميان اين دو معنى نيز بى مانع است. در روايات اسلامى آمده است كه انسان مى تواند عباداتى را كه از او در شب فوت شده در روز قضا كند؛ (يا به عكس) و آيه را ناظر به اين معنى شمرده اند.(3)
اين تفسير با تفاسير فوق نيز منافاتى ندارد؛ و به هر حال آيه اشاره به نظام خاصّ و متناوب شب و روز است كه از علم و قدرت بى پايان پروردگار حكايت مى كند؛ به طورى كه اگر فى المثل حركت كره زمين به دور خود كمى تندتر يا كندتر از امروز مى بود؛ روزها و شب ها ممكن بود چنان طولانى شود كه حيات و زندگى انسان ها، بلكه تمام موجودات زنده روى زمين به خطر بيفتد.
در آيه 12 سوره نحل سخن از تسخير شب و روز، و بودن آن دو در خدمت انسان ها است؛ مى فرمايد: (خداوند شب و روز را مسخر شما ساخت)؛ «وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهار».
در آيه 6 سوره یونس نخست روى مسأله اختلاف شب و روز، و بعد روى تمامى مخلوقاتى كه خداوند در زمين و آسمان آفريده است به عنوان نشانه هاى عظمت و علم و قدرت او تكيه شده است. «اِنَّ فِى اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَهارِ وَ ما خَلَقَ اللهُ فِى السَّمواتِ وَ اَلاَْرْضِ لاَياتٍ لِقَوْمٍ يَتَّقُوْنَ»؛ (به یقین در آمد و شد شب و روز، و آنچه خداوند در آسمانها و زمین آفریده، آیات [و نشانه هایى] است براى گروهى که پرهیزگارند [و حقایق را مى پذیرند]). اين تعبير نشان مى دهد كه خلقت اين دو تا چه اندازه اهمّيّت دارد.
همچنین در آيات71 تا 73 سوره قصص، فوائد مهم شب و روز را با تعبيرات زيبائى نشان داده و مى فرمايد: «تو اى پيامبر به آنها بگو اگر خداوند شب را تا قيامت جاودانى مى كرد، آيا كسى جز او مى توانست نور و روشنائى براى شما بياورد تا از فوائد و بركات آن بهرهمند شويد؟ يا اگر خداوند روز را جاودانى مى ساخت، آيا كسى جز او بود كه براى شما تاريكى شب بيافريند كه مايه آرامش شما باشد؟ اين خداوند است كه با رحمتش نظام شب و روز و ظلمت و نور را مقرّر داشت تا هم از آرامش لازم بهرهمند شويد، و هم فعاليّت زندگى براى بهره گيرى از فضل پروردگار داشته باشيد؛ تا اين نعمت هاى بزرگ حسّ شكرگزارى شما را برانگيزد و به سراغ خالق آنها برويد». جالب اينكه در ذيل يك آيه مىگويد: «أفَلا تَسْمَعُوْنَ»؛ (آيا نمى شنويد) و در ذيل آيه ديگر مى گويد: «أفَلا تُبْصِرُوْنَ»؛ «آيا نمى بينيد».
اين تعبيرات شايد اشاره به آن باشد كه در اين نظام دقيق شب و روز، هم دلائلى حسّى وجود دارد كه با چشم بايد ديده شود، و هم دلائل نقلى كه بايد با گوش شنيده شود؛ اين نيز قابل دقت است كه در مورد جاودانگى شب، «آيا نمى شنويد» مى گويد و در مورد جاودانگى روز «آيا نمى بينيد»، چرا كه در تاريكى معمولا گوش كار مى كند و در روشنائى بيشتر چشم.
اهميّت موضوع شب و روز تا آن حد است كه قرآن در آيات متعدّدى به اين دو سوگند ياد مى كند از جمله در آیات ابتدائی سوره لیل مى گويد: (سوگند به شب در آن هنگام که [جهان را] بپوشاند * و سوگند به روز هنگامى که جلوه گر شود)؛ «وَاللَّيْلِ اِذا يَغْشى * وَ النَّهارِ اِذا تَجَلّى». همين معنى در سوره مدثر آیه 33 و 34 و به تعبير ديگرى آمده و مى فرمايد: «وَاللَّيْلِ اِذا أَدْبَرَ * وَ الصُّبْحِ اِذا أَسْفَرَ»(4)؛ (و به شب، هنگامى که [دامن برچینید و] پشت کند * و به صبح هنگامى که چهره بگشاید)، و با روشنائى خود لبخند حيات زند. و در جاى ديگر مى فرمايد: «وَالّليْلِ اِذا عَسْعَسَ وَ الصُّبْحِ اِذا تَنَفَّس»(5)؛ (و سوگند به شب، هنگامى که پشت کند و به آخر رسد * و به صبح، هنگامى که بدمد) و با نفس عميق اش روح حيات در كالبد همه موجودات بدمد.
در جاى ديگر مىافزايد: «وَالضُّحى * وَاللَّيْلِ اِذا سَجَى»(6)؛ ( سوگند به روز در آن هنگام که آفتاب برآید و گسترده شود * و سوگند به شب هنگامى که آرام گیرد) و آرامش ببخشد. سوگندهاى ديگرى از اين قبيل كه همه بازگو كننده اهمّيّت زيادى است كه قرآن براى شب و روز قائل است در قرآن آمده تا انسانها بيشتر در آنها بيانديشند و نشانه هاى خدا را در جاى جاى اين دو موجود ببينند؛ زيرا سوگند هميشه دليل اهميّت و ارزش و مايه توجّه و دقت است.
در آيه 61 سوره حج به تعبير تازه اى در اين زمينه برخورد مى كنيم؛ مى فرمايد: (این [وعده نصرت الهى] بخاطر آن است [که او بر هر چیز قادر است؛ خداوندى] که شب را در روز، و روز را در شب داخل مى کند)؛ «ذلِكَ بِأَنَّ اللهِ يَوْلِجُ اللَّيْلَ فِى النَّهارِ وَ يُوْلجُ النَّهارَ فِى اللَّيْلِ». «يولج» از مادّه «ايلاج» به معنى داخل كردن است؛ و چون به صيغه فعل مضارع ذكر شده [فعل مضارع براى استمرار است] ممكن است اشاره به زياد و كم شدن تدريجى و منظّم شب و روز در فصول مختلف سال باشد كه از يكى كم و به ديگرى اضافه مى شود. اين نظام تدريجى كه عامل مؤثّرى در پرورش گياهان و تكامل موجودات زنده است؛ اگر ناگهان صورت مى گرفت تعادل اين موجودات به هم مى خورد و زيانبار بود لذا خداوند اين امر را تدريجى مقرّر فرموده است.
همچنين ممكن است اشاره به مسأله طلوع و غروب آفتاب باشد؛ زيرا هنگامى كه طلوع خورشيد نزديك مى شود نخست اشعّه آن به قسمت بالاى جو مى تابد، و كمى هوا روشن مى شود، و هر قدر خورشيد از پشت افق بالاتر مى آيد اين روشنائى بيشتر مى گردد، و به عكس در هنگام غروب آفتاب، شب يك مرتبه فرا نمى رسد، بلكه اشعّه آفتاب آهسته آهسته از طبقات پائين هوا برچيده شده، و تاريكى جاى آن را مى گيرد. اين انتقال تدريجى از نور به ظلمت و بالعكس، سبب مى شود كه انسان از نظر جسمى و روحى با آن هماهنگ گردد؛ و اگر شب يا روز ناگهان فرا مى رسيد مسلّما آثار سوئى مى گذاشت.
جالب اين كه ظاهر آيه فوق اين است كه داخل شدن شب در روز و روز در شب در زمان واحد صورت مى گيرد؛ و به راستى همين است. زيرا در مناطق شمال خط استواء، در فصل تابستان شب تدريجا كاسته و جزء روز مى گردد؛ يعنى مصداق «يُوْلجُ اللَّيْلَ فِى النَّهارِ» است، و در همان زمان در زيز خط استواء از روزها كم شده و جزء شب مىگردد و مصداق «يُوْلِجُ النَّهارَ فى اللَّيْل» است!(7)
در حديث معروف مفضّل چنين آمده است كه امام صادق(علیه السلام) مى فرمايد: «اى مفَضل! درست در داخل شدن تدريجى شب و روز در يكديگر بينديش... اگر داخل شدن يكى در ديگرى ناگهانى صورت مى گرفت به بدن ها زيان مى رسانيد، و انسان ها را بيمار مى كرد. درست مثل اين كه كسى از شما ناگهان از حمّام داغى به جاى سرد منتقل شود، مسلّما زيان به او مى رساند و بدنش را بيمار مى كند ... اگر تدبير الهى در اين نبود، چرا اين انتقال به شكلى صورت گيرد كه سلامت انسان در آن باشد؟».(8)،(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.