پاسخ اجمالی:
ایشان مي فرمايد: «هنگامى كه از چيزى مى ترسى خود را در آن بيفكن، چرا كه سختى پرهيز از آن، از آنچه مى ترسى بيشتر است»، اين مطلب بارها تجربه شده كه انسان هنگامى كه از چيزى مى ترسد پيوسته در اضطراب و ناراحتى است؛ اما هنگامى كه خود را در آن مى افكند، مى بيند بسيار راحت تر از آن چیزی بود كه فكرش را مى كرد. اما اين سخن بدان معنا نيست كه انسان بى مطالعه خود را به خطر بيفكند، بلكه بايد با مطالعه و مشورت وارد عمل شود تا شجاعتِ اقدام به عمل حاصل شود.
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در حکمت 175 نهج البلاغه به نكته حكيمانه مهمى در مقابله با مشكلات اشاره كرده مى فرمايد: (هنگامى كه از چيزى [زياد] مى ترسى خود را در آن بيفكن، چرا كه سختى پرهيز از آن از آنچه مى ترسى بيشتر است)؛ «إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِيهِ، فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّيهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ».
بارها اين مطلب تجربه شده است كه انسان هنگامى كه از چيزى مى ترسد پيوسته در اضطراب و پريشانى و ناراحتى است؛ اما هنگامى كه انسان، خود را در آن مى افكند، مى بيند بسيار راحت تر از آن چیزی بود كه فكرش را مى كرد. دليل اين مشكلِ روانى روشن است؛ زيرا اولاً: تا انسان وارد چيزى نشده پيوسته در پريشانى و وحشت به سر مى برد و اى بسا روزها و هفته ها اين درد و رنج ادامه يابد، اما هنگامى كه خود را در آن می افكند، ممكن است در چند دقيقه پايان يابد.
ثانياً: تا انسان به سراغ مطلبى كه از آن مى ترسد نرود احتمالات گوناگون مى دهد كه بسيارى از آن احتمالات بيش از واقعيتى است كه در آن امر مخوف وجود دارد. به همين دليل درد و رنج انسان افزايش مى يابد.
از اين رو بعضى از علماى اخلاق در كتب اخلاقى براى درمان رذيله ترس پيشنهاد مى كنند انسان در صحنه هاى رعب آور وارد شود، مثلاً بعضى از خوردن دارو يا تزريق آمپول وحشت دارند، اما هنگامى كه چند بار تكرار مى شود وحشت آنها به كلى فرو مى ريزد. در واقع يكى از فلسفه هاى انواع تمرين و رزمايش هاى نظامى، زدودن آثار ترس از جنگ از دل هاى سربازان و افسران و فرماندهان است. سعدى در گلستان خود داستان زيبايى در اين زمينه نقل مى كند. مى گويد: «پادشاهى با غلام عجمى در كشتى نشست، و غلام هرگز دريا را نديده بود و محنت كشتى را نيازموده، گريه و زارى در نهاد و لرزه بر اندامش افتاد. چندان كه ملاطفت كردند آرام نمى گرفت و عيش مَلِك از او منغّص بود چاره ندانستند. حكيمى در آن كشتى بود مَلِك را گفت: اگر فرمان دهى من او را به طريقى خاموش گردانم. گفت: غايت لطف و كرم باشد. بفرمود تا غلام را به دريا انداختند. بارى چند غوطه خورد، مويش گرفتند و پيش كشتى آوردند و به دو دست در سكان كشتى آويخت. چون برآمد به گوشه اى بنشست و آرام يافت. مَلِك را عجب آمد پرسيد: در اين چه حكمت بود؟ گفت: از اول محنت غرقه شدن ناچشيده بود و قدر سلامت كشتى نمى دانست، قدر عافيت كسى دارد كه به مصيبتى گرفتار آيد».
بسيار مى شود كه انسان به علت اين گونه وحشت ها به سراغ كارهاى مهم نمى رود و در واقع مانع بزرگى بر سر راه كارهاى بزرگ مى شود. به گفته مرحوم «كمره اى» در «منهاج البراعة» بسيارى از مكتشفان و محققان جهان با عمل به اين دستور به افتخارات بزرگى نائل شده اند، آنها در درون جنگل ها و صحراهاى آفريقا و بيابان هاى پراكنده وارد مى شوند و به سير درياها مى پردازند و به درون جزاير دوردست نفوذ مى كنند و از اين طريق هم ثروت فراوانى به دست مى آورند و هم شهرت جهانى كسب مى كنند. افزون بر اين به علم و دانش بشرى خدمات قابل ملاحظه اى مى شود.
سپس اين سخن حكيمانه را در قالب شعرى بيان مى كند:
چو ترسى ز امرى بينداز خويش *** در آن و بپيراى تشويش خويش
دو دل بودن و خود نگه داشتن *** بسى سخت تر مى كند قلب، ريش(1)
در زبان عرب ضرب المثل هاى جالبى در اين زمينه ديده مى شود; از جمله: «أُمُّ الْمَقْتُولِ تَنامُ وَ أُمُّ الْمُهَدَّدِ لَاتَنامُ»(2)؛ (مادر مقتول به خواب مى رود؛ ولى مادر كسى كه تهديد به قتل شده به خواب نمى رود). به هر حال اين سخن بدان معنا نيست كه انسان بى مطالعه خود را به خطر بيفكند، بلكه به مواردى مربوط است كه انسان ترس بيجا به چيزى دارد و همين مانع پيشرفت برنامه هاى او مى شود. در اين گونه موارد بايد با مطالعه و مشورت وارد عمل شد تا ترس فرو ريزد و شجاعتِ اقدام به عمل حاصل شود.
اين سخن را با شعرى از شاعر عرب پايان مى دهيم:
لَعَمْرُكَ مَا الْمَكْرُوهُ إلَّا ارْتِقابُهُ *** وَ أعْظَمُ مِمّا حَلَّ ما يَتَوَقَّعُ!
به جانت سوگند كه ناراحتى در زمانى است كه انسان انتظار امر ناراحت كننده اى را مى كشد و چه بسا اين ناراحتى از آنچه در انتظار اوست بيشتر است.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.