پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در تبیین چرایی برتری «علم» بر «ثروت» می فرماید: «علم، تو را پاسدارى مى كند؛ ولى تو پاسدار مال هستى، مال با هزينه كردن كم مى شود؛ اما علم با انفاق افزون مى گردد، دست پروردگانِ مال، با زوال آن از بين مى روند؛ ولى چهره و آثار دانشمندان در دل ها ثبت است، به وسيله علم در زمان حیات، كسب طاعت فرمان خدا مى كند و بعد از وفات، نام نيك از او مى ماند؛ در حالى كه مال به تنهايى نه وسيله طاعت است نه سبب نيك نامى، و...». در واقع علم در كلام امام(ع) همه علوم مفيد، اعم از علوم الهى و مادى را شامل می شود.
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در حکمت 147 «نهج البلاغه» طی مقايسه اى بسيار جالب برترى «علم» را بر «اموال دنيا» از شش جهت، در سه گزاره از كلامش ثابت مى كند:
نخست در اولين امتياز «علم» بر «مال» مى فرمايد: (اى كميل! علم از مال بهتر است [؛ چرا كه] علم، تو را پاسدارى مى كند؛ ولى تو بايد مال را پاسدارى كنى)؛ «يَا كُمَيْلُ: الْعِلْمُ خَيْرٌ مِنَ الْمَالِ، الْعِلْمُ يَحْرُسُكَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ». بديهى است كه علم هم ايمان انسان را حفظ مى كند و هم جسم و جان او را؛ زيرا دفع آفات در جهات مختلف به وسيله علم صورت مى گيرد در حالى كه صاحب مال بايد پيوسته از اموال خويش مراقبت كند مبادا دزدان آن را بربايند يا آفات و بلاهايى آن را از ميان بردارد. بايد مراقبينى بر آن بگمارد، وسايل اطفاى حريق در كنارش قرار دهد، به موقع به آن سركشى كند مبادا آفتى در آن پيدا شده باشد و اين، يك برترى بزرگ براى علم در برابر مال است.
در دومين برترى مى فرمايد: (مال با هزينه كردن كاستى مى گيرد در حالى كه علم، با انفاق افزون مى گردد)؛ «وَ الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَةُ، وَ الْعِلْمُ يَزْكُوا عَلَى الاِنْفَاقِ». «يَزْكُوا» (از ريشه «زكاء») به معناى نو و رشد است. دليل آن روشن است، هنگامى كه عالِم تدريس مى كند و شاگردانى پرورش مى دهد علم و دانشِ او درون فكرش راسخ تر و قوى تر مى شود و اى بسا شاگردان سؤال و اشكالى كنند و در پرتو آن بر علم او افزوده گردد و ما تجربه كرده ايم براى پرورش علم هيچ چيز بهتر از تدريس نيست. مطالعه، درس خواندن و مباحثه كردن خوب است؛ ولى تدريس اثر قوى ترى دارد. اضافه بر اين، علم از طريق شاگردان گسترش پيدا مى كند و اين نيز نوعى ديگر از نمو است.
در سومين تفاوت مى فرمايد: (دست پروردگانِ مال، به زوال آن از بين مى روند [؛ ولى دست پروردگانِ علوم پايدارند])؛ «وَ صَنِيعُ الْمَالِ يَزُولُ بِزَوَالِهِ». بسيار ديده ايم ثروتمندانى را كه در زمان ثروت، دوستان بى شمار و مخلصان فراوانى دارند، اما آن روز كه ورشكست گردند و اموال شان از بين برود همه از اطراف آنها پراكنده مى شوند گويى نه مالى بود و نه ثروتى و نه دست پروردگانى، اما عالِم اگر روزى بيمار شود و نتواند افاضه علم كند و يا از دنيا برود شاگردانش جاى او را مى گيرند و خلأ ناشى از بيمارى يا فقدانش را پر مى كنند و اين امر همچنان در نسل هاى متعدد ادامه مى يابد.
امام علي(عليه السلام) در ادامه اين سخن به چهارمين امتياز علم بر مال پرداخته، مى فرمايد: (اى كميل بن زياد! آشنايى با علم و دانش، آيينى است كه انسان به آن جزا داده مى شود و بايد به آن گردن نهد، به وسيله آن در دوران حيات، كسب طاعت فرمان خدا مى كند و بعد از وفات نام نيك از او مى ماند [؛ در حالى كه مال به تنهايى نه وسيله طاعت است نه سبب نيك نامى بعد از مرگ])؛ «يَا كُمَيْلُ بْنَ زِيَاد: مَعْرِفَةُ الْعِلْمِ دِينٌ يُدَانُ بِهِ، بِهِ يَكْسِبُ الاِنسَانُ الطَّاعَةَ فِي حَيَاتِهِ، وَ جَمِيلَ الاُحْدُوثَةِ بَعْدَ وَفَاتِهِ». «أُحْدُوثه» به معناى چيزى است كه مردم درباره آن سخن مى گويند و در اينجا به معناى نام و نشان و «جَميلَ الاُحْدُوثَة» به معناى نام نيك است. تعبير به «مَعْرِفَةُ الْعِلْم» به معناى آشنايى با علوم و دانش هاست نه آشنايى به اهميت علم آن گونه كه بعضى از شارحان پنداشته اند؛ زيرا جمله هاى بعد از آن شاهد بر تفسيرى است كه بيان كرديم.
در حديثى كه در كتاب كافى از اميرمؤمنان(عليه السلام) نقل شده است مى خوانيم كه فرمود: «اعْلَمُوا أَنَّ صُحْبَةَ الْعَالِمِ وَ اتِّبَاعَهُ دِينٌ يُدَانُ اللَّهُ بِهِ وَ طَاعَتَهُ مَكْسَبَةٌ لِلْحَسَنَاتِ مَمْحَاةٌ لِلسَّيِّئَاتِ وَ ذَخِيرَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رِفْعَةٌ فِيهِمْ فِي حَيَاتِهِمْ وَ جَمِيلٌ بَعْدَ مَمَاتِهِمْ»(1)؛ (بدانيد همنشينى عالم و پيروى از دانشمند آيينى است كه خدا با آن پرستش مى شود و پيروى از عالِم سبب كسب حسنات و محو سيئات و ذخيره مؤمنان و مايه برترى و افتخار در حياتشان و نام نيك بعد از وفاتشان خواهد بود).
در پنجمين مقايسه، حضرت مى فرمايد: (علم حاكم است و مال محكوم عليه [علم فرمانده است و مال فرمان بردار])؛ «وَ الْعِلْمُ حَاكِمٌ، وَ الْمَالُ مَحْكُومٌ عَلَيْهِ». بديهى است مال و ثروت در سايه علم و دانش پديد مى آيد، مديريت هاى شايسته، آگاهى به فنون زراعت و تجارت و صنعت و به ويژه در عصر ما آگاهى به انواع تكنولوژى ها و فناورى ها سرچشمه پيدايش و گسترش اموال و ثروت هاست و آنچه مايه برترى بخشى از كشورها بر ساير كشورهاى جهان و حاكميت آنها بر مسائل سياسى و فرهنگى جهان شده همان پيشرفت علمى آنهاست كه هم اقتصادشان را شكوفا كرده و هم پايه هاى حاكميت شان را بر مسائل سياسى تقويت نموده است.
به گفته مرحوم مغينه در «شرح نهج البلاغه» خود، مسلمانان روى گنج هاى بزرگى نشسته اند گنج هايى كه غربى ها فاقد آنند، ولى داراى علوم و دانش هايى هستند كه سبب برترى آنها در مسائل سياسى و اقتصادى شده است. ما مالك گنج و ثروتيم و آنها مالك علم و خبرويت و به همين دليل آنها حتى بر گنج ها و ثروت هاى ما حكومت مى كنند آنها به زبان عمل مى گويند: «رَبِّ زِدْنِي عِلْماً» و ما به زبان كسالت عكس آن را مى گوييم.(2)
بحمدالله در اين اواخر بسيارى از مسلمانان بيدار شده و بازگشت به هويت اصلى خود را آغاز كرده اند. دانشمندان ماهرى در ميان آنها پيدا شده كه اگر به نهضت علمى خود شتاب دهند اميد مى رود خود را در تمام جهات از حاكميت غربِ ظالم و ستمگر آزاد سازند. روشن است كه علم در كلام امام علي(عليه السلام) همه علوم مفيد را شامل مى شود، اعم از علوم الهى و معنوى و علوم مفيد مادى، هرچند بيشتر سخن از علوم الهى است.
آن گاه امام(عليه السلام) در ششمين و آخرين برترى علم و دانش بر مال و ثروت چنين مى فرمايد: (اى كميل! ثروت اندوزان هلاك شده اند در حالى كه ظاهراً در صف زندگانند؛ ولى دانشمندان تا جهان برقرار است، خود آنها زنده اند، گرچه از ميان مردم بيرون رفته اند؛ ولى چهره و آثارشان در دل ها ثبت است)؛ «يَا كُمَيْلُ: هَلَكَ خُزَّانُ الاَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْيَاءٌ، وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهْرُ: أَعْيَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ، وَ أَمْثَالُهُمْ فِي الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ». مى دانيم فرق موجود زنده و مرده در تأثيرگذارى آن است، بنابراين ثروت اندوزانى كه نه خود از اموالشان استفاده مى كنند و نه ديگران بهره مند مى شوند در حكم مردگانند؛ زيرا هيچ اثرى از آنها ديده نمى شود، ولى دانشمندانى كه سال ها و قرن ها چشم از جهان فرو بسته و شاگردان و كتاب ها و آثارشان در همه جا به چشم مى خورد در واقع زنده اند. مگر يك عالم زنده چه مى كند؟ شاگرد پرورش مى دهد، مردم را هدايت و از آيين حق دفاع مى كند. هرگاه پس از وفات، آثار علمى آنها همين كارها را انجام دهد گويى آنها زنده اند.
آرى، دانشمندانى كه وفات كرده با بدن هاى مادى در ميان ما نيستند، اما به قلب هر كس مراجعه كنيد وجود آنها را با آثارشان حاضر مى بينيد. درست مانند حياتشان پيام مى دهند و تربيت مى كنند.
قرآن مجيد نيز افراد فاقد هر گونه اثر را به «مردگان» تعبير كرده و مى فرمايد: «إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَ لَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ»(3)؛ (مسلّماً تو نمى توانى صداى خود را به گوش مردگان برسانى، و نه سخنت را به گوش كرها هنگامى كه روى برگردانند و دور شوند).
اميرمؤمنان على(عليه السلام) از كسانى كه امر به معروف و نهى از منكر را با قلب و زبان و دست ترك مى كنند به «ميت الاحياء»؛ (مرده زندگان) تعبير كرده و مى فرمايد: «وَ مِنْهُمْ تَارِكٌ لِاِنْكَارِ الْمُنْكَرِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ يَدِهِ فَذَلِكَ مَيِّتُ الاَحْيَاءِ».(4) در خطبه 87 نيز همين تعبير (ميت الاحياء) درباره كسانى كه نصيحت نمى پذيرند و گوش به اندرزهاى اولياء الله نمى دهند، آمده است. از سويى ديگر در حديثى از همان حضرت(عليه السلام) كه در «غرر الحكم» آمده مى خوانيم: «اَلعَالِمُ حَىٌّ وَ إِنْ كَانَ مَيِّتاً، اَلْجَاهِلُ مَيِّتٌ وَ إِنْ كَانَ حَيّاً»(5)؛ (عالِم زنده است، هرچند از دنيا رفته باشد و جاهل مرده، هرچند در زمره زندگان باشد). و نيز از همان حضرت(عليه السلام) در همان كتاب نقل شده است كه فرمود: «مَا مَاتَ مَنْ أحْيَى عِلْماً»(6)؛ (كسى كه علم و دانشى را زنده كند هرگز نمرده است).
خلاصه اين كه امام(عليه السلام) براى اثبات برترى علم و دانش در مقابل مال و ثروت تمام جهات اين دو را در نظر گرفته و حق سخن را ادا فرموده است به گونه اى كه چون انسان آن را مطالعه مى كند هيچ گونه كمبود و كاستى در آن نمى بيند. در ضمن روشن مى شود كه در فرهنگ اسلام علم و عالم و دانشمند حرف اول را مى زنند و ساير مواهب الهى تحت سلطه و سيطره آنهاست.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.