پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در برابر مردى كه دنيا را نكوهش كرده بود، فرمودند: «اى كسى كه نكوهش دنيا مى كنى تو خودت تن به غرور دنيا داده اى و به باطل هاى آن فريفته شده اى، عيب از توست نه از دنيا، آيا محلى كه پدرانت به خاك افتادند و پوسيدند تو را فريب داده يا خوابگاه مادرانت در زير خاك؟ چقدر با دست خود به معالجه بيماران پرداختى و چقدر از طبيبان، راه درمان آنها را مى خواستى، و كمك هايت نتيجه اى نداد». در واقع امام در این گفتار شفاف، صحنه های عبرت انگیز و بی اعتباری و بی وفایی دنیا را ترسیم کرده است.
پاسخ تفصیلی:
امام علي(علیه السلام) در حکمت 131 «نهج البلاغه» درباره نقش مؤثر «دنيا» و مواهب آن براى رسيدن به سعادت اخروى فرمود: (شنيد مردى به نكوهش دنيا زبان گشوده است)؛ «وَ قَدْ سَمِعَ رَجُلاً يَذُمُّ الدُّنْيَا».
اين مرد اهل بصره و جنگ جمل بود، آن گونه كه بعضى گفته اند يا اهل كوفه كه برخى ديگر نوشته اند(1)، تأثيرى در اصل سخن ندارد؛ ولى به نظر مى رسد كه امام(عليه السلام) احساس فرمود مرد رياكارى است و نكوهش او از دنيا نوعى اظهار قدس و تقواست بى آنكه صاحب قدس و تقوا باشد و به هر حال امام(عليه السلام) از اين موقعيت استفاده كرد تا درس بسيار مهمى را درباره دنيا و مواهب دنيوى به همگان بدهد.
اين كلام بسيار پربار و حكيمانه به دو بخش تقسيم مى شود: بخش اول درباره اين است كه وصف دنيا به فريب كار بودن توصيف بى دليلى است، زيرا اگر چشمِ عبرت بين باشد نشانه هاى بي وفايى دنيا در همه جاى آن آشكار است. حضرت(عليه السلام) مى فرمايد: (اى كسى كه نكوهش دنيا مى كنى [و دنيا را به خدعه و نيرنگ و فريبندگى متهم مى سازى] تو خودت تن به غرور دنيا داده اى و به باطل هاى آن فريفته شده اى [عيب از توست نه از دنيا])؛ «أَيُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْيَا، الْمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا، الْمَخْدُوعُ بِأَبَاطِيلِهَا!». سپس مى افزايد: (آيا تو خود فريفته دنيا شده اى سپس دنيا را مذمت مى كنى [و گناه را به گردن آن مى افكنى؟] تو ادعا مى كنى كه دنيا بر تو جرمى روا داشته يا دنيا چنين ادعايى بر تو دارد؟)؛ «أَتَغْتَرُّ بِالدُّنْيَا ثُمَّ تَذُمُّهَا، أَنْتَ الْمُتَجَرِّمُ عَلَيْهَا، أَمْ هِيَ الْمُتَجَرِّمَةُ عَلَيْكَ؟». «مُتَجَرِّم» به كسى مى گويند كه ادعاى جرم بر كسى دارد و منظور امام(عليه السلام) اين است كه تو از دنيا شكايت مى كنى كه بر تو ستم كرده و تو را فريفته!؟ در حالى كه دنيا بايد از تو شكايت كند كه مواهبش را به باطل هزينه كرده اى.
سپس امام(عليه السلام) از مظاهر بيدار كننده دنيا به دو چيز كه در دسترس همگان است استدلال مى كند. نخست مى فرمايد: (چه زمانى دنيا تو را به خود مشغول ساخت يا كى تو را فريب داد؟ آيا به محلى كه پدرانت به خاك افتادند و پوسيدند تو را فريب داده يا به خوابگاه مادرانت در زير خاك؟)؛ «مَتَى اسْتَهْوَتْكَ، أَمْ مَتَى غَرَّتْكَ؟ أَبِمَصَارِعِ آبَائِكَ مِنَ الْبِلَى، أَمْ بِمَضَاجِعِ أُمَّهَاتِكَ تَحْتَ الثَّرَى؟». اشاره به اين كه اگر يك گام به سوى قبرستان بردارى و لحظه اى در كنار آن بايستى و بينديشى همه چيز بر تو ظاهر و آشكار مى شود؛ پدران و مادران و عزيزان، ديروز در ميان شما بودند و حيات و نشاطى داشتند؛ ولى امروز، خاموش در زير خاكها خفته و پوسيده اند. آيا همين يكى براى بيدار ساختن انسان كافى نيست؟ و به گفته شاعر:
بشكاف خاك را و ببين يك دم *** بى مهرى زمانه رسوا را
آن گاه امام علي(عليه السلام) به صحنه هاى عبرت آميز ديگرى از بى اعتبارى و بى وفايى دنيا اشاره كرده و مى فرمايد: (چقدر با دست خود به معالجه بيماران پرداختى و چقدر آنها را پرستارى كردى، درخواست شفا براى آنها مى كردى و از طبيبان، بيان راه درمان آنها را مى خواستى در آن روزهايى كه داروىِ تو به حال آنها سودى نداشت و گريه تو فايده اى نمى بخشيد، دلسوزى آميخته با ترس تو براى هيچ يك از آنها سودى نداشت و كوشش ها و كمك هايت براى آنها نتيجه اى نمى داد و با نيرويت از آنها دفاعى نكردى [و سرانجام با همه اين تلاش و كوشش ها، مرگ گريبانشان را گرفت و به همه چيز پايان داد])؛ «كَمْ عَلَّلْتَ بِكَفَّيْكَ، وَ كَمْ مَرَّضْتَ بِيَدَيْكَ! تَبْتَغِي لَهُمُ الشِّفَاءَ، وَ تَسْتَوْصِفُ لَهُمُ الاَطِبَّاءَ، غَدَاةَ لَا يُغْنِي عَنْهُمْ دَوَاؤُكَ، وَ لاَ يُجْدِي عَلَيْهِمْ بُكَاؤُكَ. لَمْ يَنْفَعْ أَحَدَهُمْ إِشْفَاقُكَ، وَ لَمْ تُسْعَفْ فِيهِ بِطَلِبَتِكَ وَ لَمْ تَدْفَعْ عَنْهُ بِقُوَّتِكَ!».
(توجه داشته باشيد) كه «علّلت» از ريشه «تعليل» به معناى به معالجه پرداختن و «مرضت» از ماده «تمريض» به معناى پرستارى نمودن و «تَسْتَوْصِفُ» از ريشه «وصف» گرفته شده و در اينجا به معناى طلب راه درمان از طبيب است و «إشْفاق» به معناى محبت آميخته با ترس و «تُسْعَفْ» از ماده «اِسْعاف» به معناى يارى طلبيدن و كمك كردن است.
مولی علي(عليه السلام) در اين گفتار شفاف و بسيار روشن، صحنه هاى عبرت انگيز دنيا را به شیوه بسيار آموزنده اى ترسيم فرموده و به پرستارانى اشاره مى كند كه حال بيمارشان روز به روز سخت تر مى شود، گاه به دعا متوسل مى شوند، گاه به طبيب و دارو، گاه بيتابى مى كنند و دلسوزى و گاه سيلاب اشك از چشمشان سرازير مى شود؛ ولى هيچ كدام از آنها سودى نمى بخشد و بيمار در برابر چشمان اشك آلود آنها جان مى سپارد. اينها امورى است كه بسيارى از مردم تجربه كرده اند و آنها كه تجربه نكرده اند از ديگران شنيده اند. آيا اين صحنه ها كافى نيست كه انسان به وسيله آن پى به بى اعتبارى و بي وفايى دنيا ببرد؟
در پايان اين بخش، امام(عليه السلام) مى فرمايد: (و [بدين ترتيب] دنيا با اين نمونه ها وضع تو را نيز مجسم ساخته است و با قربانگاه هاى او [براى ديگران]، قربانگاه تو را)؛ «وَ قَدْ مَثَّلَتْ لَكَ بِهِ الدُّنْيَا نَفْسَكَ، وَ بِمَصْرَعِهِ مَصْرَعَكَ».
اشاره به اين كه اين گورستان هايى كه در اطراف شهر و ديار توست و بيماران و بيمارستان هايى كه در جاى جاى وطن تو وجود دارند همه نشانه هايى از بى مهرى زمانه رسواست و جاى اين ندارد كه دنيا را با اين همه نشانه هاى بى وفايى، فريبنده و غافل كننده بپندارى. كدام فريبندگى و كدام فريبكارى.
البته اين سؤال در اينجا پيش مى آيد كه در قرآن مجيد حيات دنيا به «سرگرمى و بازى»(2) و «مَتَاعُ الغُرُورِ»(3) و در روايات به نام «دار الغرور» معرفى شده است. امام(عليه السلام) در داستان خانه اى كه شريح قاضى خريدارى كرده بود (نامه سوم از بخش نامه ها) دنيا را به عنوان «دار الغرور» معرفى فرموده است. همچنين امام سجاد(عليه السلام) نيز در دعاى معروفش: «اَللّهُمَّ ارْزُقْنِي التَّجافِىَ عَنْ دارِ الْغُرُورِ» دنيا را «دار الغرور» معرفى نموده اند. در بعضى از احاديث ديگر هم دنيا را «دار الغرور» شناخته شده است.
ممكن است بپرسيم اين تعبيرات چگونه با آنچه امام(عليه السلام) در كلام حكيمانه مورد بحث فرموده سازگار است؟ پاسخ اين سؤال روشن است؛ هرگاه نگاه به دنيا، نگاه سطحى و زودگذر باشد، دنيا «دار الغرور» است؛ اما اگر نگاه به آن عميق و حكيمانه باشد، دنيا دار عبرت و بيدارى است.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.