پاسخ اجمالی:
تمام تعالیم دینی در قالب قانون، اخلاق و آداب، دستوراتی در مورد مبارزه با «استعمار» دارند که عبارت است از: حمایت نوح(ع)، ابراهیم(ع) و موسی(ع) از مردم محروم و مبارزه مستکبران و تبعیض نژادی، مبارزه پيامبر(ص) با ثروتمندان و انتقاد از اختلاف طبقاتی، هشدار قرآن در مورد مقاومت در برابر وسوسه هاى مشركان و توصیه قرآن به علم و دانش و جهاد و آماده کردن هر نوع قوه و ... .
پاسخ تفصیلی:
بدون شك در مذاهب راستين، مسائل ضدّ استعمارى در شكل عقيده، قانون، حكم، اخلاق و آداب وجود دارد. قيام هر يك از پيامبران در برابر طاغوتها و فراعنه عصر خويش همانند:
الف) طرفدارى نوح(عليه السلام) از قشرهاى محروم جامعه و مبارزه او با فئودال هاى زمان خود: « ... مَا نَراكَ إِلَّا بَشَراً مِثلَنَا وَ مَا نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا»(1)؛ (... ما تو را جز بشرى همانند خود نمى بينيم و كسانى را كه از تو پيروى كرده اند، جز گروهى اراذل ساده لوح مشاهده نمى كنيم).
ب) مبارزه ابراهيم(عليه السلام) با نمرود خودخواه و استعمارگر: «اَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِى حَاجَّ إِبْراهِيمَ فِى رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ المُلْكَ»(2)؛ (آيا نديدى كسى كه با ابراهيم درباره پروردگارش محاجّه و گفتگو كرد؟ زيرا خداوند به او حكومت داده بود و بر اثر كمى ظرفيّت از باده غرور سرمست شده بود).
ج) مبارزه موسى(عليه السلام) با فرعون و تبعيضات نژاديش: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِى الْاَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ»(3)؛ (فرعون در زمين برترى جويى كرد و اهل آن را به گروه هاى مختلفى تقسيم نمود، گروهى را به ضعف و ناتوانى مى كشاند). «وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَىَّ أَنْ عَبَّدْتَّ بَنِى إِسرائيلَ»(4)؛ (آيا اين منّتى است كه تو بر من مى گذارى كه بنى اسرائيل را برده خود ساخته اى؟).
د) مبارزه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) با ثروتمندان استثمارگر مكّه، و سپس حجاز و قيصرها و كسراها و اعتراض و انتقاد شديدى كه طبقه مرفّه حجاز به خاطر نزديك شدنش به طبقات محروم و بى بضاعت از آن پيامبر(صلى الله عليه وآله) داشتند: «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ العَشِىِّ...»(5)؛ (با كسانى باش كه پروردگار خود را صبح و عصر مى خوانند ...).
ه) هشدار قرآن در مورد تسليم نشدن در برابر وسوسه هاى مشركان: «وَ لَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلاً»(6)؛ (و اگر تو را ثابت قدم نمى ساختيم [و در پرتو مقام عصمت مصون از انحراف نبودى] نزديك بود اندكى به آنان تمايل پيدا كنى).
و) تعميم علم و دانش به تمام طبقات: «طَلَبُ العِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ»؛ (كسب دانش بر هر مسلمانى واجب است) و «أَلَا إنَّ اللّهَ يُحِبُّ بُغاةَ الْعِلْمِ»؛ (همانا خداوند طالب علم را دوست دارد).
ز) دعوت به جهاد و قرار دادن آن در متن دستورات اسلام: «وَ جَاهِدُوا فِى اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ»(7)؛ (و در راه خدا جهاد كنيد و حقّ جهادش را ادا نماييد).
ح) فراهم ساختن هر گونه «قوّه» با مفهوم گسترده اين كلمه: «وَ أَعِدُّواْ لَهُمْ مَّا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ»(8)؛ (هر نيرويى در قوّت داريد براى مقابله با دشمنان آماده سازيد) و مانند اينها...، روى هم رفته و حتّى جداگانه مى تواند دليلى براى طرفداران اين فرضيّه باشد.(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.