پاسخ اجمالی:
«وهابيّون» مى گويند: هيچ كس حق ندارد از پيامبر(ص) شفاعت بطلبد؛ زيرا خداوند مى گويد: «هيچ كس را با خدا نخوانيد». محمّد بن عبد الوهّاب می گوید: «اگر كسى بگويد ما مى دانيم خدا به پيامبر(ص) مقام شفاعت بخشيده و به اذن و فرمان او مى تواند شفاعت كند و چه مانعى دارد ما آن چه را كه خدا به او بخشيده از او تقاضا كنيم؟ در پاسخ مى گوييم: درست است كه خدا به او مقام شفاعت داده؛ ولى با اين حال نهى كرده است كه از او شفاعت بطلبيم. علاوه بر اين، مقام شفاعت منحصر به پيامبر(ص) نيست، فرشتگان و دوستان خدا نيز اين مقام را دارند، آيا مى توانيم از آنها نيز درخواست شفاعت كنيم؟ اگر كسى چنين بگويد، پرستش و عبادت بندگان صالح خدا را كرده است».
پاسخ تفصیلی:
«وهابيّون» در مورد مسئله شفاعت چنين مى گويند: هيچ كس حق ندارد از پيامبر(صلى الله عليه وآله) شفاعت بطلبد و به طور مثال بگويد: «يا محمد اشفع لى عند اللّه»؛ زيرا خداوند مى گويد: «وَ أَنَّ المَساجِدَ لِلَّهِ فَلاَ تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً»(1)؛ (و اين كه مساجد از آن خداست؛ پس هيچ كس را با خدا نخوانيد). در رساله «كشف الشبهات»، نوشته محمّد بن عبد الوهّاب چنين مى خوانيم: «اگر كسى بگويد ما مى دانيم خدا به پيامبر(صلى الله عليه وآله) مقام شفاعت بخشيده و به اذن و فرمان او مى تواند شفاعت كند و چه مانعى دارد ما آن چه را كه خدا به او بخشيده از او تقاضا كنيم؟ در پاسخ مى گوييم: درست است كه خدا به او مقام شفاعت داده؛ ولى با اين حال نهى كرده است كه از او شفاعت بطلبيم! و گفته است: «فَلاَ تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً». علاوه بر اين، مقام شفاعت منحصر به پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيست، فرشتگان و دوستان خدا نيز اين مقام را دارند، آيا مى توانيم از آنها نيز درخواست شفاعت كنيم؟ اگر كسى چنين بگويد، پرستش و عبادت بندگان صالح خدا را كرده است».(2)
و نيز نامبرده در رساله «اربع قواعد» سخنى دارد كه خلاصه اش اين است: «رهايى از شرك تنها به شناسايى چهار قاعده ممكن است:
1. كفّارى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) با آنها نبرد كرد به اين مطلب كه خداوند خالق، رازق و تدبير كننده جهان هستى است اقرار داشتند: «قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَ الاَرْضِ... وَ مَنْ يُدَبِّرُ الاَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ»(3)؛ (بگو چه كسى شما را از آسمان و زمين روزى مى دهد... و چه كسى امور [جهان] را تدبير مى كند به زودى [در پاسخ] مى گويند: خدا). ولى اين اقرار و اعتراف، هرگز آنها را در زمره مسلمانان قرار نداد.
2. آنها مى گفتند: توجّه ما به بتها و عبادت ما از آنها، تنها به خاطر طلب قرب و شفاعت مى باشد: «وَ يَقُولُونَ هؤُلَاءِ شُفَعَائُنَا عِنْدَ اللَّهِ»(4)؛ (و مى گويند: اينها شفيعان ما نزد خدا هستند).
3. پيامبر(صلى الله عليه وآله) تمام كسانى را كه غير خدا را عبادت مى كردند، محكوم ساخت، اعمّ از اين كه عبادت فرشتگان، انبيا و صالحين مى كردند يا آنها كه اشجار، احجار، خورشيد و ماه را مى پرستيدند؛ و هيچ گونه تفاوتى ميان آنها قائل نشد.
4. مشركان زمان ما در مسير شرك از مشركان زمان جاهليّت بدترند؛ زيرا آنها به هنگام آرامش، بتها را عبادت مى كردند، و در شدّت و سختى به مقتضاى آيه: «فَإِذَا رَكِبُوا فِى الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ...»(5)؛ (هنگامى كه سوار بر كشتى شوند خدا را با اخلاص مى خوانند و غير او را فراموش مى كنند). خدا را مى خواندند، ولى مشركان زمان ما در آرامش و سختى متوسّل به غير خدا مى شوند.»(6)
عجيب اين كه آنها در نسبت دادن شرك به ساير مسلمانان و كسانى كه با عقايد آنان هماهنگى ندارند، اعمّ از سنّى و شيعه، به اندازه اى جرى و جسور هستند كه خون و مال مسلمانان ديگر را مباح و حلال مى شمرند و قتل آنها را بدون چون و چرا مجاز مى دانند، همان طور كه در تاريخ وهابيّت بارها در عمل نيز اين مطلب را نشان داده اند.
«شيخ سليمان بن لحمان» در كتاب «الهدية السنية» چنين مى گويد: «كتاب و سنّت گواهى مى دهند بر اين كه هر كس فرشتگان و انبيا يا ابن عباس و ابوطالب و امثال آنان را به خاطر اين كه مقرّب درگاه الهى هستند واسطه ميان خود و خدا قرار دهد تا در پيشگاه خدا براى او شفاعت كنند، همان طور كه در نزد سلاطين شفاعت مى كنند، چنين كسانى كافر و مشرك اند و خون و مال آنها مباح است، اگر چه «أشهدُ أنْ لا إلهَ إلاّ اللّه وَ أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ» بگويند و اگر چه نماز بخوانند و روزه بگيرند!».(7)
آری خشونت و يكدندگى و لجاجتى كه از اين گفتار مى بارد بر هيچ كس مخفى نيست.(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.