پاسخ اجمالی:
فلسفه «دعا» اين است كه باعث احياى روح اميد در انسان می شود، نااميدي را به اميد تبديل مي كند، انسان را به صفات جلال و جمال خداوند نزديك می كند، موجب تربيت انسانها می گردد، با اضطراب هاى درونى مبارزه می کند و محتويّات دعا اثر عميق در روح و جان انسان می گذارد.
پاسخ تفصیلی:
به طور كلى دعا چند فلسفه اساسى دارد كه به خاطر همانها اين همه روى آن تكيه شده است:
1. احياى روح اميد
به ثمر نرسيدن تلاشها و كوششها در زندگى، گاهى انسان را از پيروزى نهايى، براى هميشه مأيوس مى سازد، و از به كار گرفتن باقيمانده نيرو و توان خود باز مى دارد و انديشه كردن در دستيابى به طريق تازه و ابتكارات جديد را در راه حلِّ مشكل مختل مى سازد؛ امّا دعا بارقه اميدى است كه در كانون دل آدمى مى درخشد و ابرهاى يأس را از آسمان زندگى كنار مى زند. دعا كننده خود را با قدرتى مرتبط مى بيند كه «مشكل» و «آسان» براى او مطرح نيست و گشودن بن بستها براى او بسيار ساده است، اين اميدوارى كه از دعا برمى خيزد، همانند خون تازه اى در شريان هاى جان آدمى جارى مى شود و عاملى براى از سرگرفتن تلاشها، كوششها و دست زدن به ابتكار است و طرق تازه اى براى گشودن بن بستها خواهد بود. بنابراين، يأس، كشنده قدرت است و اميد زنده كننده آن، و دعا عامل احياى اميد است. دعا درخت اميد را آبيارى مى كند و اين درخت در بيابان زندگى به هنگامى كه آفتاب سوزان مشكلات، انسان را از حال مى برد، بر سر او سايه افكنده و او را آماده تلاش مى سازد.
يأس پرده تاريكى است كه بر روى چشم كشيده مى شود و اگر دريچه نجات در چند مترى او باشد، نمى بيند؛ ولى اميد، فضاى زندگى را آن چنان روشن مى سازد كه اگر روزنه نجاتى در دورترين نقطه باشد، مى بيند و به سويش پرواز مى كند، و دعا سرچشمه خلّاق اميد است.
2. دعوت به پاكى، نيكى و پرهيزكارى
دعا كننده براى استفاده از نيروى بى پايان پروردگار، چاره اى ندارد كه پيوند خود را با او محكم كند، به ذات او نزديك شده و مظهرى از صفات جمال و جلال او - كه منبع پاكى و نيكى است - گردد. آيا با انواع آلودگى، ممكن است انتظار اجابت داشته باشد؟!
3. دعا به معناى واقعى عامل مهمّ تربيت است.
قطع نظر از دعاهاى تصنّعى و بى روح و تشريفاتى كه در غالب موارد فاقد همه شرايط استجابت است، دعاهايى كه همه يا قسمتى از شرايط گذشته را دربرداشته باشد، عاملى براى تربيت انسانها محسوب مى شود. هر قدر مسئله مورد نياز انسان مهمتر، و اميد به استجابت بيشتر باشد، كوشش و تلاش در فراهم آوردن شرايط ذكر شده براى استجابت فزونتر و اثر عميق دعا در تربيت اخلاقى افراد محسوس تر خواهد بود.
به همين جهت همواره در يك جلسه دعا (البتّه دعاى واقعى نه تشريفاتى) با قيافه هايى روبرو مى شويم كه آثار معنويّت، پاكى، درستى و فضيلت انسانى در آن به طور كامل ديده مى شود كه در هاله اى از پرهيزكارى فرو رفته است. البتّه دوام اين حالات بستگى به ميزان عمق دعا و شرايط آن دارد، ولى به هر حال هر دعاكننده اى وجود اين كيفيّت روحى را به اختلاف مراتب در خود احساس مى كند.
4. اثر عميق محتويّات دعا
دعاهاى فراوانى داريم كه هر فرد بى نظرى گواهى مى دهد كه محتويّات آنها در يك سطح عالى و آموزنده است. اين دعاها، از نظر اين كه در بهترين شرايط تلقين پذيرى روح آدمى برگزار مى شود، مى تواند به سهم خود در بالا بردن طرز تفكّر و سطح عواطف انسانى مؤثّر باشد.
در بسيارى از دعاها به حال ساير انسانها و مشكلات آنها توجّه شده و براى پيروزى آنان بر مشكلات دعا مى شود، حتّى در روايات اسلامى مى خوانيم، بعضى از پيشوايان در بهترين مواقع دعا، ساعتها براى ديگران دعا مى كردند.(1) اين گونه دعاها، روح نوع دوستى را به شدّت در انسان تقويت مى كند و از توقّف شخصيّت در مرحله فردى جلوگيرى كرده، به مرحله عالى شخصيّت اجتماعى مى كشاند.
در دعاى «صباح» كه از امام علي(عليه السلام) براى ما نقل شده و نيز در دعاى «عرفه» كه از امام حسين(عليه السلام) به ما رسيده، يك دوره دروس خداشناسى با تمام ريزه كاري هايش در سطح عالى بيان شده و در دعاى «مكارم الاخلاق» كه از امام سجّاد(عليه السلام) نقل شده، يك دوره درس اخلاق و صفات برجسته فردى و اجتماعى - كه در پرتو آن مى توان طرح زندگى صحيحى براى فرد و جامعه ريخت - بيان گرديده است. در «صحيفه سجّاديه» دعاهايى درباره مرزداران شجاع وجود دارد كه ضمن درخواست پيروزى آنها از خدا، بسيارى از عوامل پيروزى و شكست در برابر دشمن به زبان دعا در آن آمده است. در دعاى كوتاهى كه در «صحيفه سجّاديه» درباره رؤيت هلال آمده، چنين مى خوانيم: «أيُّهَا الْخَلْقُ المُطِيعُ! الدَّائِبُ السَّرِيعُ، المُتَرَدَّدُ فِى مَنَازِلِ التَّقْدِيرِ، اَلْمُتَصَرِّفُ فِى فَلَكِ التَّدْبِيرِ، آمَنْتُ بِمَنْ نَوَّرَ بِكَ الظُلَمَ وَ أوْضَحَ بِكَ البُهَمَ وَ جَعَلَكَ آيَةً مِنْ آيَاتِ مُلْكِهِ وَ عَلَامَةً مِنْ عَلَامَاتِ سُلْطَانِهِ...».
در اين عبارت ضمن اشاره به حركت سريع ماه كه امروزه مى گويند بالغ بر 3700 كيلومتر در هر ساعت است و اطاعت او از قوانين جهان هستى (قانون جاذبه و دافعه و ...) و حركت آن در مدار حساب شده و معيّن، و روشنى بخش در شب هاى تيره، درس هاى خداشناسى كه از آن مى توان گرفت، تشريح شده است و يا در دعاى «جوشن كبير» كه خدا را با «هزار نام» در آن مى خوانيم و هر ده نام در واقع فصلى را تشكيل مى دهد، مى خوانيم: «يَا مَنْ فِى السَّمَاءِ عَظَمَتُهُ، يَا مَنْ فِى الْأَرْضِ آيَاتُهُ، يَا مَنْ فِى كُلِّ شَىْءٍ دَلَائِلُهُ، يَا مَنْ فِى الْبِحَارِ عَجَائِبُهُ، يَا مَنْ فِى الْجِبَالِ خَزَائِنُهُ، يَا مَنْ يَبْدَءُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ، يَا مَنْ إلَيْهِ يَرْجِعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ، يَا مَنْ أَظْهَرَ فِى كُلِّ شَىْءٍ لُطْفَهُ، يَا مَنْ اَحْسَنَ كُلَّ شَىْءٍ خَلْقَهُ، يَا مَنْ تَصَرَّفَ فِى الْخَلَائِقِ قُدْرَتُهُ».(2)
در جمله اوّل، به عظمت آسمانها، در جمله دوّم، به موجودات اسرارآميز كره زمين، در جمله سوّم به نشانه هاى توحيد در همه چيز، در جمله چهارم به عجايب و شگفتي هاى زندگى در اعماق اقيانوس ها، در جمله پنجم به معادن گرانبهاى نهفته در دل كوهها، در جمله ششم و هفتم به آغاز و انجام آفرينش و شباهت آنها به هم، در جمله هشتم به ريزه كاري هايى كه در همه موجودات جهان (به خصوص اتمها) وجود دارد، در جمله نهم به زيبايي هاى آفرينش و در جمله دهم به قوانينى كه با كمال قدرت بر سراسر عالم هستى حكومت مى كند، اشاره شده است.
5. مبارزه دعا با اضطراب هاى درونى
هيچ گاه زندگى انسان از ناملايمات خالى نبوده و هم اكنون نيز نيست؛ بلكه شواهد و قراينى در دست داريم كه حجم مشكلات روانى با پيشرفت تمدّن صنعتى، افزايش چشمگيرى پيدا كرده است كه علل عمده آن را مى توان در چند امر خلاصه كرد:
1. عدم توازن ترقّى سطح تكنيك و صنعت با ترقّى رشد اخلاقى، كه سرچشمه انواع تهاجم هاى اجتماعى، اقتصادى و نظامى است و نتيجه آن، حكومت كردن اصل «همه چيز براى من» به جاى «همه چيز براى همه» و انواع انحصارطلبي هاى فردى و دسته جمعى، و غصب و تجاوز به حقوق ديگران خواهد بود.
2. احساس بيهودگى، پوچى و بى روح بودن زندگى به خاطر اين كه هدف هايى كه جوامع مادّى كنونى براى زندگى ترسيم مى كنند، نمى تواند با ارزش وجودى انسان هماهنگ باشد و انسان در برابر از دست دادن تدريجى همه قوا و سرمايه هاى وجودى خود، معادلى كه گمشده خود را در آن بجويد نمى يابد و به همين جهت فكر مى كند، بيهوده مى پوسد و به هدر مى رود.
3. افزايش برخوردها و اصطكاك منافع، گسترش درگيري هاى اجتماعى، نگراني هاى حاصل از تخلّفها، پيمان شكني ها، شكستها و ناكاميها، خود عامل مهمّ ديگرى براى اين اضطراب هاست.
4. وسايل ناسالم «هيجان زا» و يا «مخدّر» كه به عنوان وسايل سرگرمى مورد بهره بردارى ـ آن هم به گونه نامحدود و بدون هر گونه قيد و شرط ـ قرار مى گيرد، از عوامل مهمّ بروز روزافزون اين اضطراب هاست.
سرعت تحوّلات اجتماعى و جهانى كه گاهى حوادث يك قرن را در يك سال يا يك ماه آشكار مى سازد نيز به اين عوامل دامن زده و آنها را متراكم تر و حادتر مى كند، به طورى كه اعصاب انسان عصر ما در زير بار سنگين اضطراب و نگرانى آشفته مى شود. از آن جا كه نگرانيها سرچشمه حالت «غمزدگى» است كه مى گويند عامل 75 درصد خودكشيها و بسيارى از بيماري هاى روانى محسوب مى شوند، دعا اثر عميقى در زدودن اضطراب دارد؛ زيرا از يك سو سبب رشد اخلاقى و توازن «تكامل هاى مادّى» با «تكامل هاى اخلاقى و عاطفى» مى گردد.
از سوى ديگر ـ با توجّه به اين كه يكى از عوامل تأثير دعا، دعا براى ديگران است ـ روح اجتماعى را جانشين انحصارطلبي هاى فردى مى سازد و به خاطر توجّه به يك مبدأ بى پايان، ازلى و ابدى كه سرچشمه همه نيكي هاست و زندگى عالى تر و برترى كه در پرتو ارتباط با او در خود مى بيند، احساس بيهودگى و پوچى را از خود دور ساخته و براى زندگى، هدفى بزرگ مى يابد. از سوى سوّم، برخوردهاى نامناسب و غير عادلانه را تقليل مى دهد. از سوى چهارم، به خاطر يافتن تكيه گاه نيرومندى مافوق خود، ناراحتي هاى ناشى از شكستها را از خود دور مى سازد و براى تجديد فعّاليّت و پيروزى بر مشكلات، توان و نيرو گرفته و به آينده اميدوار مى شود.
خوب است آن چه را كه در استدلال هاى بالا آورديم، به زبان ديگرى از گفته هاى يكى از روانشناسان و اطبّاى معروف معاصر بشنويم. او در كتاب هاى خود كه تحت عنوان «نيايش»(3) و «راه و رسم زندگى» نگاشته، چنين مى نويسد:
«هنگامى كه كلماتِ منطقى، براى اميدوارى نمى توان يافت، «نيايش» انسان را اميدوار مى كند و قدرت ايستادگى در برابر حوادث بزرگ به او مى دهد».(4)
«نيايش را نبايد با مُرفين هم رديف دانست؛ زيرا نيايش در همان حال كه آرامش را پديد آورده است به طور كامل و صحيحى در فعّاليّت هاى مغزى انسانى نوعى شكفتگى و انبساط باطنى ايجاد كرده و گاه قهرمانى و دلاورى را تحريك مى كند».(5)
«نيايش و دعا تمرينى براى پيدايش يك زمينه كاملاً لازم روحى به شمار مى رود و احساس عرفانى و احساس اخلاقى را همراه با هم تقويت مى كند. در چهره كسانى كه به نيايش مى پردازند تا حدود زيادى حسّ وظيفه شناسى، قِلّت حسد و شرارت، و تا حدودى حسّ نيكى و خيرخواهى نسبت به ديگران ديده مى شود».(6)
«اجتماعاتى كه نياز به نيايش را در خود كشته اند، در اكثر موارد از فساد و زوال، مصون نخواهند ماند».(7)
از مجموع آن چه در بالا گفته شد، اثر دعا و نيايش را در رفع اضطراب هاى درونى، شكفتگى و انبساط باطنى، ايجاد روح تحرّك و جنبش، بالا بردن سطح احساس عاطفى و مبارزه با فساد و زوال اجتماعى از نظر يك دانشمند بزرگ روشن مى گردد. نامبرده مطلب را از اين بالاتر برده و معتقد است كه نيايش حتّى در وضع جسمانى به طرز خارق العاده مشهود است، آن جا كه مى گويد:
«نتايج نيايش را با علم نيز مى توان دريافت؛ زيرا نيايش نه تنها بر روى حالات عاطفى بلكه بر كيفيّات بدنى نيز اثر مى گذارد و گاهى در چند لحظه يا چند روز، بيمارى جسمى را بهبودى مى بخشد!».(8)
از آنچه گذشت، روشن مى گردد كه بر اثر دعا نه تنها تلاشها و كوششها به خاموشى نمى گرايد؛ بلكه دعا اميدوارى، تحرّك، آگاهى و جنبش مى بخشد و به انسان براى استفاده از نيروهاى ذخيره اش آمادگى مى دهد و ميزان استقامت شخص را در برابر مشكلات بالا مى برد و او را به جبران خطاها و اشتباه هاى پيشين دعوت مى كند.(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.