پاسخ اجمالی:
از منظر علم، انشقاق در كرات آسمانى امر ممكني است و اين موضوع نظائرى هم دارد، مانند ستارههاى دنبالهداري كه از خورشيد جدا مي شوند و تحت تأثير جاذبه عظيم خورشيد به سوى آن جذب ميشوند. در مورد قمر هم اگر عامل جدائى، شديد نباشد بازگشت قطعات جدا شده و التيام آنها به صورت اول كاملاً قابل توجيه است؛ زيرا طبق فرمول نيوتن هر قدر فاصله ميان آنها كمتر و يا جرمشان بيشتر باشد به كمك اثر اين جاذبه، خيلى زود به هم نزديك و پيوسته خواهند شد.
پاسخ تفصیلی:
ممکن است برای برخی اين سؤال پيش آيد كه اصولا وقوع انشقاق و شكاف در اجرام آسمانى امكانپذير است يا «علم» به كلى آن را محال مىداند؟! پاسخ اين سؤال را علم با صراحت مىگويد و آن اين كه: امكان و وقوع چنين حادثه اى نه تنها محال نيست؛ بلكه بارها نمونههاى آن مشاهده شده است، منتها نيازمند به عوامل خاصى مىباشد.
به عبارت ديگر: در دستگاه منظومه شمسى و كرات و كواكب ديگر كراراً انشقاقها و انفجارهائى روى داده است. براى نمونه چند مورد از مواردى كه در درون منظومه شمسى رخ داده است در زير از نظر خوانندگان گرامى مىگذرانيم:
1ـ آستروئيدها:
آستروئيدها، قطعات سنگهاى عظيم آسمانى هستند كه به دور منظومه شمسى در گردشند و گاهى از آنها به «كرات كوچك» و «شبه سيارات» نيز تعبير مىكنند، بزرگى بعضى گاهى چنان است كه قطر آن به 25 كيلومتر مىرسد؛ ولى غالباً خيلى كوچكتر از اين مقدار است. البته آنها ربطى به «شهابها» ندارند بلکه دانشمندان عقيده دارند «آستروئيدها» بقاياى سياره بزرگى هستند كه در مدارى ميان «مدار مريخ» و «مدار مشترى» در حركت بوده، سپس بر اثر عوامل نامعلومى منفجر و شكافته شده است.
تاكنون بيش از 5 هزار آستروئيد كشف و مشاهده گرديده و عده زيادى از آنها كه بزرگتر هستند نامگذارى و حجم، مقدار و مدت حركت آنها به دور خورشيد محاسبه شده است. بعضى از فضاشناسان براى آستروئيدها اهميت خاصى قائلند و معتقدند مىتوان از آنها به عنوان پايگاهى براى مسافرت به نقاط دور دست فضا استفاده نمود. اين يك نمونه از انشقاق در اجرام آسمانى است.
2ـ شهابها
شهابها، سنگهاى ريز سرگردانى هستند كه با سرعت سرسام آورى در اطراف خورشيد در مدار خاصى در گردشند و گاهى مسير آنها با مدار كره زمين تقاطع پيدا مىكند و به سوى زمين جذب مىشوند.
اين سنگهاى كوچك بر اثر شدت برخورد با هوائى كه زمين را احاطه كرده، به خاطر همان سرعت سرسامآورى كه دارند داغ و برافروخته و مشتعل مىشوند و به صورت يك خط نورانىِ زيبا در لابلاى جو زمين خودنمائى كرده، سپس نابود مىگردند.
مدار گردشى شهابها با مدار كره زمين در دو نقطه تماس دارد و لذا در مردادماه و آبانماه كه دو نقطه تصادم دو مدار است شهاب بيشتر ديده مىشود. دانشمندان مىگويند: اينها بقاياى ستارههاى دنبالهدارى هستند كه بر اثر حوادث نامعلومى منفجر و از هم شكافته شده است. اين هم نمونه ديگرى از انشقاق در كرات آسمانى است.
3ـ پيدايش منظومه شمسى
طبق عقيده «لاپلاس» و بسيارى ديگر از دانشمندان فلكى، پيدايش منظومه شمسى نتيجه وقوع يك انشقاق عظيم است كه در كره خورشيد رخ داده است، چه اين كه همه اين سيارات و مركز آن كه خورشيد مىباشد در آغاز توده واحدى بودهاند و سپس هر يك تدريجاً از آن جدا گرديده است منتها در اين كه عامل اين جدائى و انشقاق چه بوده؟ در ميان دانشمندان فلكى اختلافنظر است.
«لاپلاس» عامل اين جدائى را نيروى «گريز از مركز» در مناطق استوائى خورشيد مىداند، به اين معنى كه در آن هنگام كه خورشيد توده گاز سوزانى بود و به دور خود گردش مىكرد، سرعت اين گردش در منطقه استوائى آن طبعاً بيش از ساير نقاط بود و همين سرعت گردش نيروى گريزى بيش از نيروى جاذبه در آن قسمت به وجود آورد و سبب شد كه قطعاتى از آن جدا گرديده در فضا پراكنده شوند و به دور مركز اصلى به گردش در آيند؛ ولى تحقيقات جمعى از دانشمندان كه پس از لاپلاس روى كار آمدند منتهى به فرضيه ديگرى شده كه عامل اين جدائى را وقوع جزر و مدهاى شديد در سطح خورشيد بر اثر عبور يك ستاره عظيم از نزديكى آن مىداند.
به اين معنى كه در ميلياردها سال پيش مسير يكى از كرات عظيم آسمان از نزديكى كره خورشيد اتفاق مىافتد و سطح كره خورشيد تحت تأثير جاذبه شديد آن قرار مىگيرد و جزر و مدهاى عظيمى همچون امواجى كه بر اثر سقوط قطعه سنگ عظيمى در يك اقيانوس به وجود مىآيد در سطح خورشيد ظاهر مىگردد، بر اثر آن قطعاتى از آن، يكى پس از ديگرى به خارج پرتاب شده، به دور كره اصلى به گردش در مىآيند.
طرفداران اين فرضيه گويا حركت وضعى خورشيد را در آن روز كافى براى توجيه فرار قطعاتى از آن نمىدانند، ناچار دست به سوى اين فرضيه دراز كردهاند. در هر حال جدا شدن كرات منظومه شمسى از كره خورشيد طبق هر دو نظريه مسلم است، تنها تفاوت در عامل اصلى اين جدائى مىباشد، بنابراين، هر دو در اين قسمت مشتركند كه امكان وقوع انشقاق و تجزيه را در كرات منظومه شمسى به روشنى پذيرفتهاند.
از مجموع بيانات فوق نتيجه مىگيريم كه اصل وقوع انشقاق در كرات آسمانى ـ مخصوصاً منظومه شمسى ـ امر محالى نيست كه علم آن را انكار كند؛ بلكه اساس هيئت جديد در بسيارى از موارد بر آن نهاده شده است.
ولى بديهى است اين امر در هر يك از كرات صورت گيرد نياز به نيروى عظيمى دارد كه در پارهاى از موارد (طبق فرضيه هاى موجود) شناخته شده، مانند عامل جدائى سيارات منظومه شمسى از خورشيد و در پارهاى از موارد شناخته نشده و همچنان به صورت مرموز باقى مانده است، مانند انفجار كرهاى كه در مدار ميان مريخ و مشترى در گردش بوده و به «آستروئيدها» و شبه سيارات كوچك تقسيم شده است.
در مورد شقّ القمر نيز مسلماً عامل مرموزى در كار بوده كه توانسته است چنان اثرى را از خود بگذارد و با توجه به اين كه هر كس مسئله شقّ القمر را عنوان نموده نقش استمداد پيامبر خدا(صلی الله عليه و آله و سلم) را از نيروى مافوق طبيعى و غير عادى مؤثر دانسته، روشن مىشود كه هيچكس نخواسته است ادعا كند كه پيامبر اسلام(صلی الله عليه و آله و سلم) تنها با همين نيروى عادى بشرى اين كار را انجام داده است تا علم، حاضر به پذيرفتن آن نباشد، بنابراين از اين نظر هم چيزى برخلاف علم نخواهد بود.
تنها يك مسئله باقى مىماند و آن مسئله التيام كامل اجزاء قمر پس از انشقاق مىباشد. اين موضوع در كرات منظومه شمسى نيز نظائرى دارد چه اين كه مىدانيم بسيارى از ستارههاى دنبالهدار كه نخست از خورشيد جدا شدهاند و در مدار خاصى دور آن در گردشند نظر به اين كه مدار بيضى مانند آنها به دور خورشيد چنان است كه در يك رأس اين بيضى، بسيار به خورشيد نزديك مىشود، گاهى تحت تأثير جاذبه عظيم خورشيد واقع گرديده به سوى آن جذب شده و براى هميشه به مادر خود مىپيوندند.
اين هم نيازمند به تذكر نيست كه اگر عامل جدائى شديد نباشد و انشقاق به صورت فوقالعاده اى كه موجب پراكندگى كامل اجزاء باشد صورت نگيرد بازگشت قطعات جدا شده و التيام آنها به صورت اول تحت تأثير جاذبه همان اجزاء كاملا قابل توجيه است؛ زيرا مىدانيم هر دو جسم يكديگر را طبق فرمول معروف نيوتن جذب مىكنند و هر قدر فاصله آنها كمتر و يا جرم آنها بيشتر باشد اثر اين جاذبه زيادتر خواهد بود.(1)
بنابراين با كم بودن فاصله خيلى زود به هم نزديك و پيوسته خواهند شد و اين ايراد نيز حل خواهد گرديد. اين از نظر هيئت جديد، اما از نظر هيئت قديم و امتناع خرق و التيام در افلاك نهگانه و اجرام فلكى از نظر اين كه اصل آن امروز ابطال شده نيازى به بحث درباره آن نيست.
از مجموع بيانات فوق چنين نتيجه مىگيريم كه در حادثه شقّ القمر مطلبى كه علم، آن را محال بشمرد ديده نمىشود.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.