پاسخ اجمالی:
برای نجات کشورهای شرقی از زیر یوغ استعمار غرب لازم است یک «انقلاب فرهنگی» اتفاق بیفتد؛ انقلابی که طی آن مراکز تبلیغاتی، فرهنگ و سنن و آداب شرقی را ترویج کنند؛ فرهنگ شرقی و اسلامی بر اساس مدارک علمی و تاریخی در تمام مدارس تدریس شود؛ نام مراکز و موسسات را به نام دانشمندان اسلامی نام گذاری کنند و نام های غربی را از این مراکز بردارند؛ از فرستادن دانش آموزان به کشورهای غربی جلوگیری شود و از برنامه های درسی غربی و تدریس آنها در مراکز علمی منع شود و ...
پاسخ تفصیلی:
ممکن است سوال کنید که كشورهاى شرقى براى تجديد عظمت ديرين خود و پاره كردن زنجيرهاى اسارت بايد دست به چه اقداماتى بزنند، و نقطه شروع اين قيام بايد از كجا و تحت چه شرايط و برنامه هایى تحقق پذيرد؟! پاسخ دقيق اين سؤال مسلّماً دشوار است و شايد از عهده يك نفر هم خارج باشد ولى اين قدر مى توان گفت كه مطالعه در همه جوانب نابساماني هاى فعلى شرق، و بررسى تاريخ گذشته و معاصركشور هاى آزاد شده جهان، اين حقيقت را به ثبوت مى رساند كه در اين گونه موارد پيش از هر چيز يك «انقلاب فرهنگى» لازم است، همان طور كه نفوذ استعمار و تسلط غرب در نقاط مختلف شرق نيز از همين راه صورت گرفته است.
شايد نيازمند به توضيح نباشد كه استعمار سياسى و اقتصادى مادام كه از يك برنامه استعمار فكرى مايه نگيرد نه آن قدر خطرناك است و نه پايدار. به عبارت ديگر مادام كه افكار و عقايد و فرهنگ و سنت هاى يك كشور كه معرّف مليّت آنهاست اصالت خود را حفظ نموده است تأثير برنامه هاى استعمارى بر آنها كاملًا سطحى و متزلزل خواهد بود، و اين بناى استعمارى هر قدر محكم باشد در حكم ستون هاى بتون آرمه است كه روى شن هاى نرم بيابان بنا شود و به زودى فرو خواهد ريخت؛ بنابراين براى احياى ملّت ها و نيل به استقلال كامل و همه جانبه بايد از همين جا شروع كرد.
بديهى است منظور از انقلاب فرهنگى تجديد نظر در برنامه هاى تحصيلى و تطبيق دادن آن بر عقايد و تاريخ و سنن يك ملّت نيست. منظور از انقلاب فرهنگى بسيج تمام نيرو هاى زنده يك ملّت براى بيرون راندن طرز تفكرها، تعليمات و سنن و آداب خارجى است كه به منظور تسلّط بر ارواح آن ملّت درميان آنها پاشيده شده است. منظور از انقلاب فرهنگى لايروبى كامل مغزها و بيرون ريختن رسوبات فكرى است كه براثر هجوم سيلاب استعمار بيگانه در آنها به جاى مانده، همان رسوباتى كه مانع از نمو و رشد هر گونه بذر فكر سالم و مفيد در زمينه مغزهاست. خلاصه منظور از انقلاب فرهنگى احياى اصالت ملت ها و زنده كردن افكار و سنن و اصول صحيحى است كه يك ملّت در پرتو آن نام و شكل ملّت به خود مى گيرد، و با زنده كردن آن روح آن ملّت هيچ گونه آمادگى براى پذيرش عنوان استعمار و تحت الحمايگى و وابسته و طفيلى بودن نخواهد داشت.
در انقلاب فرهنگى شرق قبل از هر چيز ايمان به لزوم اين انقلاب اهميّت دارد و به دنبال آن اجراى امور زير ضرورى به نظر مى رسد:
1. بايد با تمام دستگاه هاى تبليغاتى اين طرز فكر را به عنوان يك اصل مقدّس نشر داد كه: شرقى بايد شرقى باشد و معمارى شرقی، لباس شرقى، سنن و آداب اصيل و شرافتمندانه شرق احيا گردد. اين عقيده نادرست كه تفوق صنعتى غرب سبب مى شود كه ما در همه چيز دنباله رو آنها باشيم به كلى كوبيده شود و به افراد غرب زده بايد حالى كرد كه اين فكر سخيف كه مثلًا شرقى بايد فرنگى مآب گردد تا بتواند پيشرف و ترّقى كند يك وسوسه شيطانى استعمارى بيش نيست!
2. بايد تاريخ گذشته شرق مخصوصاً تمدّن درخشان اسلامى به طور مشروح و متّكى به اسناد زنده تاريخى به عنوان يكى از اساسى ترين برنامه هاى درسى در تمام مدارس تدريس گردد. و از اين راه غرور ملى و اسلامى در تمام جوانان و فرزندان اين منطقه زنده شود.
3. بايد از طريق تشكيل جشن ها و جلسات بزرگ ياد بود، و نام گذارى مؤسسات صنعتى و فرهنگى و مراكز مختلف به نام دانشمندان بزرگ شرق كه مشعل علم و دانش را در جهان بر افروختند و پرتو آن را به غرب افكندند، خاطره آن بزرگ مردان را در افكار زنده نگه داشت و اصالت شرق را مخصوصاً به نسل جوان فهمانيد.
4. بايد اسامى غربى و نام هاى خارجى از شناسنامه ها، مؤسسات صنعتى و علمى و كارگاه ها به كلّى حذف شود، و تابلو هاى شرم آورى كه قيافه اين كشور ها را دگرگون ساخته و به صورت خيابان هاى ممالك غربى در آورده است برچيد. مخصوصاً با اين طرز تفكر احمقانه كه براى رسيدن به قافله تمدّن بايد خط خود را تبديل به خط لاتينى كنيم و آخرين بقاياى مليّت و اصالت خود را با دست خود تقديم بيگانه نماييم، بى رحمانه و بى امان مبارزه نمود، و از تمام امكانات در اين راه استفاده كرد، و مداركى كه اثبات مى كند اين صدا نخستين مرتبه از حلقوم اجانب در آمده و جزئى از برنامه هاى كلى استعمارى است در معرض افكار عمومى قرار داده شود.
5. بايد فرستادن نو آموزان و دانش آموزان به خارج براى تحصيلات ابتدائى و متوسطه آن چنان كه روش غرب زده هاست به كلّى ممنوع شود. در مورد تحصيلات عالى بايد كوشش نمود با توسعه دانشگاه هاى داخلى حتى الامكان جوانان در داخل اين كشور ها دوره عالى را بگذرانند، و در صورت ضرورت از استاتيد خارجى [با شرايط خاصى] دعوت شود كه در اين دانشگاه ها تدريس كنند، و باز در صورت لزوم اعزام دانشجو به خارج بايد قدم به قدم، از طريق ارتباط دايم با آنها روحيه و خصايص ملى و مذهبى آنها را حفظ نمود، و با اين روش كنونى كه افراد فرزندان خود را در هر سن و سال به خارج مى فرستند و آنها را به كلى به حال خود وامى گذارند، و به فرض اين كه به كشورهاى خود باز گردند با روحيه اى فوق العاده ضعيف و طرز فكر مسخ شده اى كه كمترين اثر آن گسستن همه پيوند ها با تاريخ و مليّت خويش است باز مى گردند مبارزه شود.
6. در مورد برنامه هاى درسى و استفاده از علوم غرب بايد از كپي بردارى و تقليد بى قيد و شرط از طرز برنامه هاى آنان اجتناب ورزيد و آنها را در همه جا با رنگ خاص اين محيط آميخت؛ مخصوصاً آنچه جنبه استعمارى دارد از آن جدا ساخت.
7. بايد وضع كنونى وسايل تبليغاتى اعم از مطبوعات، تلويزيون و راديو و ... كه يكى از مهمترين و خطرناكترين و مؤثّرترين عوامل ايجاد روح غرب زدگى است به كلّى دگرگون گردد و به صورت يك دستگاه آموزنده و تعليم و تربيت با حفظ اصالت شرقى در آيد.
8. بايد طرز صحيح استفاده از صنايع غرب را به همه افراد ياد داد و بازارها و خانه ها و مراكز عمومى را از اين همه وسايل تجملاتى و لوكس غربى كه گذشته از زيان هاى بزرگ اقتصادى عامل مؤثرى براى كشتن غرور ملّى و اصالت اجتماعى و استقلال فكرى و اخلاقى محسوب مى گردد پاك ساخت.
بديهى است اجراى اين اصول در اجتماعات ما كه از فرق تا قدم در آداب و سنن و افكار و مصنوعات بيگانگان غرق هستيم كار بسيار مشكلى است ولى نبايد فراموش كرد كه برای نجات از بن بست فعلى كه شرق با آن رو به روست و پيشگيرى از خطرات بزرگى كه در پيش دارد نيازمند به فداكارى فراون هستيم، و براى آماده ساختن افكار عمومى در اين راه بايد مغز هاى دانشمندان، قلم و زبان نويسندگان و گويندگان و همه وسايل تبليغاتى بسيج گردد تا آنچه را كه فعلًا خواب و رؤيا مى پنداريم در خارج با چشم خود ببينيم و حيات نوينى را آغاز كنيم.
آری اين است «انقلاب فرهنگى» كه بدون آن هيچ گونه تحول ريشه دارى در شرق امكانپذير نيست.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.