پاسخ اجمالی:
«ایمان اجباری» بیهوده است؛ زیرا عبودیّت و تکامل فقط با «اختیار» معنا می یابد؛ در فضایی که همه مجبور به انجام یک نوع کار هستند، تمایز اعمال و نیّتها از بین می رود. ضمن اینکه هدایت اجباری با «نظام علت و معلول» و استعدادها و ظرفیت های اشخاص، منافات دارد؛ کسانی می توانند دعوت پیامبر را بپذیرند که گوش شنوا و جان پذیرنده داشته باشند. از طرفی، تعلّق اراده الهی به هدایت هر شخص، «مشروط بر اراده خود اوست» و بستگی به انتخاب هدایت یا گمراهی توسط او دارد.
پاسخ تفصیلی:
خداوند متعال در آیات 34 و 35 و 36 سوره انعام می فرماید: «وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلى ما كُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا وَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ وَ لَقَدْ جاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلينَ* وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلينَ* إِنَّما يَسْتَجيبُ الَّذينَ يَسْمَعُونَ وَ الْمَوْتى يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ»؛ (پيش از تو نيز پيامبرانى تكذيب شدند و در برابر تكذيب ها صبر و استقامت كردند و [در اين راه] آزار ديدند تا هنگامى كه يارى ما به آنها رسيد [تو نيز چنين باش! و اين يكى از سنت هاى الهى است] و هيچ چيز نمى تواند سنن خدا را تغيير دهد و اخبار پيامبران به تو رسيده است* و اگر اعراض آنها بر تو سنگين است چنانچه بتوانى نقبى در زمين بزنى يا نردبانى به آسمان بگذارى [و اعماق زمين و آسمان ها را جستجو كنى چنين كن] تا آيه [و نشانه ديگرى] براى آنها بياورى! [ولى بدان كه اين لجوجان ايمان نمی آورند!] امّا اگر خدا بخواهد آنها را [به اجبار] بر هدايت جمع خواهد كرد [ولى هدايت اجبارى چه سودى دارد؟] پس هرگز از جاهلان مباش* تنها كسانى [دعوت تو را] مى پذيرند كه گوش شنوا دارند امّا مردگان [و آنها كه روح انسانى را از دست داده اند ايمان نمى آورند و] خدا آنها را [در قيامت] برمى انگيزد سپس به سوى او بازمى گردند).
در بخشی از آیه 35 این سوره می خوانیم: «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدی»؛ (اگر خدا بخواهد، آنها را [به اجبار] بر هدايت جمع خواهد كرد). حال با توجه به این آیه و با توجه به اینکه خود خداوند در آیه 56 سوره ذاریات(1) هدف خلقت جن و انس را عبادت معرفی می کند ممکن است این سؤال به ذهن برسد که چرا خداوند همه انسان ها را به آن مسیر عبودیت هدایت نمی کند؟ اگر خداوند دانا و توانای مطلق است و هیچ محدودیتی در راه عملی کردن اراده اش وجود ندارد، چرا اراده نمی کند همه مردم ایمان بیاورند و هدایت شوند؟
پیش از هر چیز باید توجه داشته باشیم که این عبارت از آیه 35 این سوره در میان آیاتی قرار گرفته که خداوند متعال در آنها پیامبر اسلام را مخاطب قرار داده و با او از سنن الهی در یاری پیامبران در مقابل روی گردانی برخی از مردم از دعوت الهی سخن گفته است. تکذیب شدن پیامبران پیشین، صبر و استقامت آنها در برابر آزارها، رسیدن یاری خداوند، روی گردانی برخی از مردم تحت هر شرایطی و در مقابل هر تلاش و آوردن هر گونه معجزه ای، بی فایده بودن هدایت اجباری همه مردمان حتی با وجود امکان داشتن آن و اشاره به ویژگی های کسانی که دعوت الهی پیامبر(صلی الله علیه وآله) را می پذیرند، مضمون کلی این آیات شریفه را تشکیل می دهد.
بدیهی است که این سؤال که «چرا خداوند همه را هدایت نمی کند» باید با توجه با بافت کلی معنایی این آیات پاسخ داده شود.
آنچه از این آیه به دست می آید این است که جا ندارد پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) اين قدر در مقابل رویگردانی کفار از ایمان به خدا متأثر شود زيرا دنيا دار اختيار است و دعوت به حق و قبول آن بايد در مجراى اختيار جريان يابد و پیامبر نمى تواند آيه اى تهيه كند كه آنان را بر ايمان آوردن مجبور و بى اختيار سازد براى اينكه خداوند چنين ايمانى را از آنان نخواسته بلكه از آنان خواسته با رغبت و اختیار خود ایمان بیاورند. از همين جهت آيه اى نیاورده كه مردم را مجبور به ايمان و اطاعت سازد و گرنه خودش مى توانست چنين كاری را بكند و همه مردم را به مجبور کند که ایمان بیاورند و در نتيجه كفار هم به مؤمنين ملحق شوند.(2)
ولى روشن است كه اين چنين ايمان اجبارى ای بيهوده است. آفرينش بشر براى تكامل بر اساس اختيار و آزادى اراده مى باشد. تنها در صورت آزادى اراده است كه ارزش «مؤمن» از «كافر» و «نيكان» از «بدان» و «درستكاران» از «خائنان» و «راستگويان» از «دروغگويان» شناخته مى شود و گر نه در ايمان و تقواى اجبارى هيچ گونه تفاوتى ميان خوب و بد نخواهد بود و اين مفاهيم در صورت اجبار ارزش خود را به كلى از دست مى دهد.(3)
به همین خاطر خداوند پیامبر اسلام را این گونه مورد خطاب قرار می دهد که از اينكه کفار و مشرکین از ایمان آوردن به خدا اعراض كرده اند، اين قدر ناشكيبى مكن تا در شمار كسانى قرار نگیری كه به معارف الهى جاهل هستند.(4) البته شكی نيست كه پيامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) از اين حقائق با خبر بود اما خداوند اينها را به عنوان يادآورى و دلدارى براى پيامبرش بازگو مى كند درست مانند اين است كه ما به كسى كه فرزندش را از دست داده مى گويم: غم مخور دنيا دار فنا است همه از دنيا خواهند رفت علاوه بر اینکه تو نيز هنوز جوان هستى و فرزندان ديگرى خواهى داشت بنا بر اين زياد بی تابى مكن. مسلما فانى بودن دار دنيا يا جوان بودن طرف مطلبى نيست كه بر او مخفى باشد تنها به عنوان يادآورى به او گفته مى شود.(5)
برخی احتمال داده اند منظور از عبارت «فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ»؛ (تا آيه [و نشانه ديگرى] براى آنها بياورى!) در آیه 35 اين باشد كه پیامبر برای ایمان آوردن کفار معجزه اى بالاتر از معجزه قرآن بياورد.
این احتمال با سياق آيه، مخصوصا عبارت «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى» سازگار نيست؛ زيرا ظاهر اين جمله اين است كه مراد از اين هدايت، هدايت اجبارى است نه هدایتی که به خاطر معجزه ای متفاوت از سوی پیامبر باشد. به هر حال از ظاهر و سياق این آيه شريفه استفاده مى شود كه خداى تعالى چنين چيزى را نخواسته است.
غیر از اینکه هدایت اجباری فایده ای ندارد، هدایت الهی مشروط بر اراده و قابلیّت خود انسانهاست؛ در آیاتی از قرآن کریم صريحا گمراهى گمراهان به خود آنان نسبت داده شده است. مثلا در داستان آدم و ابلیس، در آیات 39 تا 43 سوره حجرات آمده است: «قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ* إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ* قالَ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ *إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ* وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ»؛ (شيطان گفت پروردگارا از آن جايى كه تو مرا گم راه فرمودى من گناه و نافرمانى تو را در نظر بندگانت جلوه مى دهم و به طور قطع همه را گمراه مى كنم* مگر آن بندگانى كه در بندگى تو مخلص باشند* خداوند فرمود اين راهى است مستقيم كه بر من است [يعنى گذر همه بر من است و هيچ كس را از من گريز نيست]* بندگان من دست خوش فريب هاى تو نمی شوند و تو نمى توانى بر آنان مسلط شوى مگر آن گمراهانى كه تو را پيروى كنند* كه البته جهنم هم ميعادگاه همه آنان است).
در اینجا می بینیم که خداوند متعال صریحا پیروی از شیطان را که به اراده خود گمراهان صورت گرفته دلیل مسلط شدن شیطان بر آنها و گمراهی شان می داند؛ همچنان كه شيطان هم همين نسبت را به آنان داده است.
همچنین خدای تعالى در آیه 22 سوره ابراهیم چنین می فرماید: «وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي فَلا تَلُومُوني وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمينَ لَهُمْ عَذابٌ أَليم»؛ (و شيطان هنگامى كه كار تمام مى شود مى گويد: «خداوند به شما وعده حق داد و من به شما وعده [باطل] دادم و تخلّف كردم! من بر شما تسلّطى نداشتم جز اينكه دعوت تان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد! بنابراين مرا سرزنش نكنيد خود را سرزنش كنيد! نه من فريادرس شما هستم و نه شما فريادرس من! من نسبت به شرک شما درباره خود كه از قبل داشتيد [و اطاعت مرا همرديف اطاعت خدا قرار داديد] بيزار و كافرم!» مسلّماً ستمكاران عذاب دردناكى دارند!).
از اين آيات استفاده مى شود كه همه گناهان و «شرک ورزیدن به خداوند»، نتیجه گمراهى خود انسان، و گمراهى انسان هم مستند به نفس اوست. لذا تعلق گرفتن مشیت و اراده الهی به هدایت هر شخص، بستگی به اراده خود شخص در انتخاب هدایت یا گمراهی دارد؛ فاسقی كه دلش منحرف شده و به پستى و گمراهى متمايل گشته مشمول اراده الهی برای هدایت قرار نمی گیرد. در تایید این سنّت الهی، آیات دیگری شهادت می دهند:
چنانکه خداوند متعال در آیه 26 سوره بقره و درباره اینکه قرآن چگونه مایه هدایت یا گمراهی مردمان می شود می فرماید: «يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ»؛ ([خداوند] به وسيله قرآن، افراد بسيارى را گمراه و اشخاص بى شمارى را هدايت مى كند و البته جز بدكاران را گمراه نمى سازد).
همچنین در آیه 6 سوره صف می فرماید: «فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ»؛ (وقتى خودشان به اختيار خود به سوى بيراهه گرایيدند خداوند هم گمراه شان ساخت).
در آیه 175 سوره اعراف نیز درباره مردی از بنی اسرائیل به نام بلعم باعورامی فرماید: «وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ»؛ (ما اگر مى خواستيم مى توانستيم او را به وسيله آن آياتى كه به وى آموختيم به سوى درگاه خود بالاي ببريم ولی از آن جايى كه او خودش به سوى پستى متمايل بود و هواى نفس را پيروى كرد ما نيز به خودش واگذارش نموديم).
خلاصه اينكه دعوت دينى فقط با «اختیار» ممکن است؛ و خداى سبحان نیز کسی را به سوی خود دعوت نمی کند مگر آنکه خود مستعد آن هدایت باشد.
ممکن است سؤال دیگری نیز به ذهن برسد و آن هم اینکه چرا مشيت خداى تعالى بر هدايت همگانى انسان ها با حفظ اختيار آنها تعلق نگرفته است؟ یعنی به فرض اینکه قبول كنيم كه نازل كردن آيه اى از طرف خداى تعالى كه كفار را هم مجبور به ايمان و قبول دعوت دينى سازد با اختیار انسان منافات داشته باشد، ولی چرا امکان نداشته باشد كه خداوند – همان طور که می تواند اراده کند مؤمنین ایمان داشته باشند همان طور نیز – اراده کند که همه مردم ایمان بیاورند؟ چه عيبى داشت كه خداى تعالى بخواهد همه افراد بشر هدايت و ايمان را بخواهند همان طورى كه از مؤمنين خواست. آن گاه علاوه بر مشيت و خواستش آيه اى را هم نازل كند تا آن آيه آنان را به اختيار خودشان به هدايت سوق داده و به لباس ايمان متلبس شان سازد و در نتيجه هم آزادی و اختيار آنان محفوظ می ماند و هم جميع افراد بشر هدايت می یافتند.
جواب اين سؤال از توضیحاتی که تا اینجا بيان کردیم روشن می شود. فقط در تکمیل آن می گوییم گر چه هدايت دسته جمعى بشر همان طورى كه در سؤال گفته شده امر ممكنى است ولی با نظام عمومى عالم که بر اساس اسباب و مسببات و سلسله های علت و معلول و استعدادها و ظرفیت های اشخاص است منافات دارد. چون فقط کسی مشمول هدايت قرار می گیرد كه تقوا پيشه کند و نفس را تزكيه كند.
در قرآن و در آیه 9 سوره شمس نیز در باره رستگاری گفته شده: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»؛ (كه هر كس نفس خود را پاک و تزكيه كرده رستگار شده). در مقابل گمراهی هم تنها نصيب كسى مى شود كه از یاد پروردگارش روی برگردانده باشد و نفس را آلوده سازد: «وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها»(6)؛ (و آن كس كه نفس خويش را با معصيت آلوده ساخته نوميد و محروم گشته است!).
مشمول گمراهی قرار گرفتن یک شخص به معنای آن است که آن شخص زير بار هدايت نرود. خداى تعالى در آیه 20 سوره اسراء در اين باره مى فرمايد: «مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً، وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً، كُلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُورا»؛ (هر كس به سعى و كوشش خود متاع عاجل [و لذات فانى دنيا] را طالب است به او مى دهيم سپس به هر كه خواهيم و هر آنچه مشيت ازلى ما باشد در عالم آخرت دوزخ را نصيبش كنيم كه با نكوهش و مردودى به جهنم درآيد. و كسى كه آخرت را بخواهد و با ايمان سعى لازم را براى آن نمايد از تلاش آنان سپاسگزارى خواهد شد همگى را از عطيه پروردگار تو مدد مى رسانيم هم آنان را و هم اينان را اعطاى پروردگار تو ممنوع نيست [و جلويش را نمى شود گرفت]).
خداوند متعال گمراهی و هدایت را به هر کسی به مقداری که استحقاقش را داشته باشد می دهد. اگر خير بخواهد به او مى دهد و اگر شر بخواهد باز هم به او مى دهد؛ به اين معنا كه چنين كسى را از خير منع مى كند و با اين حال اگر خداى تعالى بخواهد كه همه مردم – چه صالح و چه غیرصالح – خير را بخواهند و همه آنان به اختيار خود ملازم ايمان و تقوا شوند معلوم است كه نظام عمومى عالم با اينكه عالم اسباب است تباه می شود.
آيه 36 سوره انعام، «إِنَّما يَسْتَجيبُ الَّذينَ يَسْمَعُونَ وَ الْمَوْتى يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ»؛ (تنها كسانى [دعوت تو را] مى پذيرند كه گوش شنوا دارند امّا مردگان [و آنها كه روح انسانى را از دست داده اند ايمان نمى آورند و] خدا آنها را [در قيامت] برمى انگيزد سپس به سوى او بازمى گردند)، نیز اشاره لطیفی به همین معنا دارد؛ بدین بیان که کسانی می توانند دعوت پیامبر را بپذیرند که گوش شنوا و جان پذیرنده و اراده ای برای قبول دعوت ایشان داشته باشند اما کسانی که چنین اراده ای ندارند با تعبیر کنایی مردگان از آنها یاد می شود.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.