پاسخ اجمالی:
انسان قادر به شناخت کامل ذات و صفات خداوند نيست؛ هر چه ما بخواهيم او را در فكر خود جاى دهيم و به حقيقت ذاتش برسيم مى بينيم در فكر ما نمى گنجد؛ چراكه ما موجودى كوچك و محدوديم و او بزرگ و نامحدود. لذا در پيشگاه او سخن امام هادى(ع) را عرضه می داريم که «معبودا! تو در موقعيت غير متناهى قرار دارى؛ هرگز چشم ها نمى تواند ترا ببيند يا به ذات پاكت اشاره كند يا توصيفت نمايد»؛ ولى هرگز اين به معناي محروميت از شناخت اجمالى خداوند نيست؛ چراكه آثار ذات و صفات او تمام جهان و درون و برون وجودمان را پر كرده است.
پاسخ تفصیلی:
مسأله «چگونگى معرفت انسان نسبت به ذات خداوند» از دقيق ترين و باريك ترين مسائل عقيدتى است و جايى است كه قلم ها و قدم ها در آن مى لغزد و گروهى به راه افراط و گروهى به راه تفريط رفته اند.
گروهى آن چنان از «معرفة اللّه» فاصله گرفته اند كه به اصطلاح، قائل به تعطيل معرفت شده اند و مى گويند: ما از ذات پاك پروردگار و صفات او هيچ چيز مثبتى نمى دانيم و تنها بر يك سلسله امور منفى تكيه مى كنيم و مى گوييم: خدا معدوم نيست، عاجز و جاهل و ... نيست؛ ولی اگر بخواهيم در طريق اثبات گام برداريم، فضا در مقابل ما كاملاً تاريك است. اين گروه را طرفداران «تعطيل» مى شمرند.
گروه ديگرى درست در نقطه مقابل قرار گرفته اند و خدا را در حدّ «جسميّت» تنزّل داده و براى او بدن و اعضا، قائل شده اند و آنها را قائلين به «تشبيه» يا «مشبّهه» مى نامند.
در ميان تعطيل و تشبيه كه هر دو خطا و گمراهى است و با قرآن و تعليمات اسلام بيگانه است، راه سومى وجود دارد و آن معرفت اجمالى ذات و صفات است، بى آن كه كسى به كُنه ذات و صفات پى ببرد.
به تعبير واضحتر: هنگامى كه نگاهى به عالم هستى مى كنيم و آثار علم و حكمت و قدرت عظيمى را در همه جا مى نگريم، به خوبى درك مى كنيم كه اين نظامات پيچيده عجيب و اين همه ظرافت ها و لطافت ها و قوانين منسجم و حساب شده از مبديى سرچشمه گرفته كه داراى علم و قدرتى بى پايان است و از همين جا، به ذات پاك او به صورت يك معرفت اجمالى، پى مى بريم.
از سوى ديگر، هنگامى كه در ذات او انديشه مى كنيم كه حقيقت او چيست؟ نور است؟ مافوق نور است؟ هستى بسيط و خالص است؟ نمى توانيم دقيقاً بفهميم كه او چيست! مى دانيم او بالاتر از جسم و جسمانيّت و برتر از خيال و قياس و گمان و وهم است و از هر چه ديده ايم و خوانده ايم و نوشته ايم فراتر است. او داراى علم و قدرتى بى پايان است، امّا علم او و قدرت او چگونه است؟ براى ما مشخّص نيست.
هر چه ما بخواهيم او را در فكر خود جاى دهيم و به حقيقت ذاتش برسيم مى بينيم در فكر ما نمى گنجد و به گفته آن شاعر عرب: «هر زمان يك وجب به حقيقت ذات او نزديك مى شويم، به اندازه يك ميل عقب نشينى مى كنيم» و غير از اين هم نمى تواند باشد؛ چرا كه ما موجودى كوچك و محدوديم و او بزرگ و نامحدود.
به فرموده امام صادق(عليه السلام): «فَهذِهِ الشَّمْسُ خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ اللّهِ فَإِنْ قَدَرْتَ أَنْ تَمْلَاَ عَيْنَيْكَ مِنْهَا فَهُوَ كَمَا تَقُولُ»(1)؛ (اين خورشيد يكى از مخلوقات خدا است [تو نمى توانى به آن نگاه كنى] هرگاه توانستى كاملاً به خورشيد نگاه كنى، همان است كه تو مى گويى [اشاره به اينكه در اين صورت آفريننده خورشيد را نيز مى توانى ببينى]).
در واقع مقصود امام(عليه السلام) اين است كه محدود بودن قدرت ديد و فكر و انديشه ما را، در برابر نامحدود بودن ذات پاك او مشخص كند.
اينجا است كه بايد در پيشگاه خداوند زانو بزنيم و دست به جانب درگاه او برداريم و همان سخنى را كه امام هادى(عليه السلام) در پيشگاهش عرضه مى دارد، عرض كنيم: «إِلهِي تَاهَتْ أَوْهَامُ الْمُتَوَهِّمِينَ وَ قَصُرَ طَرْفُ الطَّارِفِينَ وَ تَلَاشَتْ أَوْصَافُ الْوَاصِفِينَ و اضْمَحَلَّتْ أَقَاوِيلُ الْمُبْطِلِينَ عَن الدَّرْكِ لِعَجِيبِ شَأْنِكَ أَوِ الْوُقُوعِ بِالْبُلُوغِ إِلَى عُلُوِّكَ، فَأَنْتَ فِي الْمَكَانِ الَّذِي لاَيَتَنَاهَى وَ لَمْ تَقَعْ عَلَيْكَ عُيُونٌ بِإِشَارَةٍ وَ لَا عِبَارَةٍ، هَيْهَاتُ! ثُمَّ هَيْهَاتُ»(2)؛ (معبودا! انديشه هاى دور پرواز انديشمندان، حيران شده و نگاه بينندگان كوتاه گشته و توصيف توصيف كنندگان، متلاشى شده و سخنان بيهوده گويان، ناتوان شده از اين كه شگفتى هاى ذات پاكت را درك كنند يا به مقام والاى تو دست يابند. تو در موقعيّت غير متناهى قرار دارى؛ هرگز چشم ها نمى تواند تو را ببيند يا به ذات پاكت اشاره كند يا توصيف نمايد. آرى بسيار دور است! بسيار دور است!).
ولى هرگز اينها بدان معنا نيست كه ما از معرفت و شناخت اجمالى محروم باشيم؛ چرا كه آثار ذات و صفات او تمام جهان و درون و برون وجود ما را، پر كرده است.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.