پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در توصيف صحنه محشر مي فرمايد: «[زمان قيامت] انسان ها را از شكاف قبرها، آشيانه پرندگان و لانه درندگان خارج مى كنند و با شتاب به سوى فرمان پروردگار حركت مى دهند، در حالى كه گردن ها كشيده و به صورت گروه هاى خاموش، صف به صف ايستاده اند به گونه اى كه چشم به خوبى آنها را مى بيند و صداى دعوت كننده به آنها مى رسد. لباس نياز و تسليم بر تن كرده و راه هاى چاره و اميد قطع شده و قلبها از كار افتاده اند، نفس ها در سينه حبس و صداها بسيار ضعيف شده و عرق، لجام بر دهان ها زده و وحشتى عظيم، همه را فرا گرفته است».
پاسخ تفصیلی:
امام علی(عليه السلام) در خطبه 83 نهج البلاغه نخست مى فرمايد: (اوضاع اين جهانِ ناپايدار همچنان ادامه مى يابد و زمانها پشت سر هم سپرى مى شود و رستاخيز نزديك مى گردد)؛ «حَتَّى إِذَا تَصَرَّمَتِ الاُمُورُ وَ تَقَضَّتِ الدُّهُورُ وَ أَزِفَ(1)النُّشُورُ» اين سه جمله اشاره هاى روشنى به پايان جهان دارد.
در نخستين جمله به گذشت و فناى همه چيز: عمرها، قدرتها، اموال و ثروتها و... اشاره مى كند و در جمله دوم به پايان گرفتن ماهها و سالها و قرنها و در جمله سوم كه نتيجه آن است نزديك شدن رستاخيز و آشكار شدن نشانه هاى آن.
امام(عليه السلام) در ادامه مى فرمايد: ([در اين هنگام] آنها را از شكاف قبرها و آشيانه هاى پرندگان و لانه هاى درندگان و ميدان هاى هلاكت خارج مى كنند)؛ «أَخْرَجَهُمْ مِنْ ضَرَائِحِ(2)الْقُبُورِ وَ أَوْكَارِ(3)الطُّيُورِ وَ أَوْجِرَةِ(4)السِّبَاعِ وَ مَطَارِحِ(5)الْمَهَالِكِ». گاه انسان به مرگ طبيعى و در ميان جمع از دنيا مى رود و او را به خاك مى سپارند و گاه ممكن است در بيابانى تنها چشم از جهان فرو بندد و بدن بى جان او طعمه پرندگان شود، گاه ممكن است حيوان درنده اى او را بخورد و گاه ممكن است در دريا و صحرايى يكّه و تنها دار فانى را وداع كند و بدن او بپوسد و خاك شود و يا در زلزله ها، در زير آوارها از بين برود. امام(عليه السلام) مى فرمايد: خداوند از جايگاه همه آنها، در هر جا باشند، با خبر است و با فرمان رستاخيز، همه را از جايگاهشان به حركت درمى آورد و براى حساب و كتاب آماده مى سازد.
سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن مى افزايد: (با شتاب به سوى فرمان [و دادگاه] پروردگار حركت مى كنند، در حالى كه گردن كشيده اند [و نگران سرنوشت خويشند و هنگامى كه در دادگاه الهى حضور مى يابند] به صورت گروه هاى خاموش، صف به صف ايستاده، به گونه اى كه چشم به خوبى آنها را مى بيند و صداى دعوت كننده [الهى] به آنها مى رسد)؛ «سِرَاعاً إِلَى أَمْرِهِ، مُهْطِعِينَ(6)إِلَى مَعَادِهِ، رَعِيلاً(7)صُمُوتاً، قِيَاماً صُفُوفاً، يَنْفُذُهُمُ الْبَصَرُ وَ يُسْمِعُهُمُ الدَّاعِي».
حركت آنها به صورت گروهى و ايستادن آنها در صحنه محشر در صفوف مختلف يا به خاطر اين است كه مردم به تناسب اعمال و رفتارشان از يكديگر جدا مى شوند و هر كس با همانندش، در يك صف قرار مى گيرد و طبعاً سرنوشت مشتركى دارد و يا از اين جهت است كه هر گروهى كه در گورستانى با هم بودند، با هم به حركت در مى آيند. قرآن مجيد نيز مى فرمايد: «يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجاً»(8)؛ (روزى كه در صور دميده مى شود و شما فوج فوج، وارد صحنه محشر مى شويد).
سپس به ترسيم ديگرى از وضع خلايق در عرصه محشر پرداخته، مى فرمايد: ([ابهامِ سرنوشت و ترس از نتيجه دادرسى پروردگار و هول و وحشت محشر چنان است كه گويى] لباس نياز و مسكنت و تسليم و خضوع بر تن پوشيده اند و راه هاى چاره بسته شده و اميد و آرزو قطع گرديده است؛ قلبها از كار افتاده و نفس ها در سينه حبس شده و صداها بسيار ضعيف و كوتاه است و عرق، لجام بر دهان ها زده و وحشتى عظيم، همه را فراگرفته است)؛ «عَلَيْهِمْ لَبُوسُ الاِسْتِكَانَةِ وَ ضَرَعُ(9)الاِسْتِسْلَامِ وَ الذِّلَّةِ. قَدْ ضَلَّتِ الْحِيَلُ وَ انْقَطَعَ الاَمَلُ وَ هَوَتِ الاَفْئِدَةُ كَاظِمَةً وَ خَشَعَتِ الاَصْوَاتُ مُهَيْنِمَةً(10)وَ أَلْجَمَ الْعَرَقُ وَ عَظُمَ الشَّفَقُ(11)».
هنگامى كه راه بازگشت بسته شود و داور خداوند باشد و تمام اعمال كوچك و بزرگ با دقّت و موشكافى تمام، مورد محاسبه قرار گيرد و جزاى هر كس با قاطعيّت به او داده شود و مجازات هاى دردناك در انتظار بدكاران و آلودگان باشد، بروز و ظهور چنين حالاتى عجيب نيست.
سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين حالتِ هولناك، مى افزايد: (گوش ها از صداى رعدآساى دعوت كننده به سوى حسابرسىِ پروردگار، به لرزه درآمده و همه بايد نتيجه اعمال خود را دريابند: مجازات و كيفر الهى، يا نعمت و ثواب را)؛ «وَ أُرْعِدَتِ الاَسْمَاعُ لِزَبْرَةِ(12)الدَّاعِي إِلَى فَصْلِ الْخِطَابِ وَ مُقَايَضَةِ(13)الْجَزَاءِ وَ نَكَالِ(14)الْعِقَابِ وَ نَوَالِ(15)الثَّوَابِ».
در واقع تمام ترس و وحشت، از همين جاست كه هيچ كس از سرنوشت خود آگاه نيست و خود را در ميان بهشت و دوزخ و پاداش و عذاب مى بيند.
خوف و وحشت، از اينجا ناشى مى شود كه هيچ كس از ميزان خلوص طاعت هاى خود آگاهى ندارد و از خطاها و لغزش هاى فراموش شده خود، با خبر نمى باشد؛ حسابرسى، بسيار دقيق و حساب رسان از همه چيز آگاهند! هيچ راه بازگشتى وجود ندارد و هيچ كس قادر به دفاع از ديگرى نيست.(16)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.