پاسخ اجمالی:
از آنجا كه عامل مهم بى تقوايى، دنياپرستى است، امام علی(ع) از بى اعتبارى دنيا و رنج هاى آن سخن مى گويد، تا ريشه هاى بى تقوايى را بسوزاند. ایشان می فرماید: «دنيا سراى فنا، مشقت، ناپایداری و عبرت است. دنیا همچون، تيراندازی است كه انسانها را هدف تيرهاى بيمارى و مرگ قرار مى دهد، از ناگواری های آن اینست که فرد، چیزی را که نمی خورد جمع می کند و چیزی را که در آن ساکن نمی شود بنا می کند، و در حالى كه نزديك است به آرزوهايش برسد ناگهان اجلش فرا مى رسد و اميدش را قطع مى كند».
پاسخ تفصیلی:
از آن جا كه عامل مهم بى تقوايى، دنياپرستى و خودباختگى در برابر زرق و برق جهان مادى است، امام علی(علیه السلام) در بخشی از خطبه 114 نهج البلاغه به دنبال بحث تقوا، سخن از بى اعتبارى دنيا و ناپايدارى و مصائب و رنج هاى آن مى گويد، تا ريشه هاى بى تقوايى را بسوزاند، مى فرمايد: (سپس آگاه باشيد كه دنيا سراى فنا، مشقت، دگرگونى و عبرت است)؛ «ثُمَّ إنَّ الدُّنْيَا دَارُ فَنَاء وَ عَنَاء، وَ غِيَر وَ عِبَر». به اين ترتيب چهار ويژگى از ويژگى هاى دنيا را كه تفكر در آن، انسان را به چهره واقعى دنيا آشنا مى سازد، بر مى شمرد و در عبارات بعد، به شرح يك يك آنها مى پردازد و نکات ظریفى درباره هر يك بيان مى كند.
نخست به سراغ ويژگى فناپذيرى دنيا مى رود و مى فرمايد: (از نشانه هاى فناى دنيا اين است كه اين جهان همچون، تيرانداز ماهرى است كه كمان را آماده ساخته و تيرهايش به خطا نمى رود، و مجروحانش بهبود نمى يابند!)؛ «فَمِنَ الْفَنَاءِ أَنَّ الدَّهْرَ مُوتِرٌ(1)قَوْسَهُ، لا تُخْطِىءُ سِهَامُهُ، وَ لا تُؤْسَى(2)جِرَاحُهُ» چرا كه كسى را از مرگ و پيرى و ناتوانى و بيمارى و درد و رنج، خلاصى نيست. لذا امام(عليه السلام) در شرح اين جمله، چنين مى فرمايد: (دنيا زندگان را هدف تيرهاى مرگ، و تندرستان را هدف بيمارى، و نجات يافتگان را هدف هلاكت قرار مى دهد)؛ «يَرْمِي الْحَيَّ بِالْمَوْتِ، و الصَّحِيحَ بِالسَّقَمِ، وَ النَّاجِيَ بِالْعَطَبِ».(3) سپس سخن خود را در توضيح فناپذيرى دنيا با اين جمله پايان مى دهد: (دنيا خورنده اى است كه هرگز از خوردن انسان ها سير نمى شود و نوشنده اى است كه از نوشيدن خون بشر هيچ گاه عطش او فرو نمى نشيند!)؛ «آكِلٌ لا يَشْبَعُ، وَ شَارِبٌ لا يَنْقَعُ».(4)
امام(عليه السلام) با اوصاف هشتگانه اى كه براى دنيا بيان كرده، فناپذيرى آن را به روشن ترين وجه نشان داده است كه هر كس به راستى در آن بينديشد فناى دنيا را با تمام وجودش، لمس مى كند.
سپس امام(عليه السلام) به شرح و تفسير درد و رنج دنيا پرداخته مى فرمايد: (از درد و رنج دنيا اين است كه انسان اموالى را گردآورى مى كند كه هرگز نمى تواند آن را بخورد و مصرف كند، و بناهايى مى سازد كه هيچ گاه در آن ساكن نمى شود، سپس از اين جهان به سوى خدا مى رود در حالى كه نه مالى با خود مى برد و نه خانه اى را همراه خويش منتقل مى سازد)؛ «وَ مِنَ الْعَنَاءِ أَنَّ الْمَرْءَ يَجْمَعُ مَا لا يَأْكُلُ وَ يَبْنِي مَا لا يَسْكُنُ، ثُمَّ يَخْرُجُ إلَى اللهِ تَعَالَى لا مَالاً حَمَلَ، وَ لا بِنَاءً نَقَلَ».
در حديث جالب و پرمعنايى كه مرحوم «علامه مجلسى» از اميرمؤمنان على(عليه السلام) نقل كرده چنين مى خوانيم: «كَمْ مِنْ غَافِل يَنْسَجُ ثَوْباً لِيَلْبِسَهُ وَ إنَّما هُوَ كَفَنُهُ وَ يَبْني بَيْتاً لِيَسْكُنَهُ وَ إنّما هُوَ مَوْضِعُ قَبْرهِ»(5)؛ (چه بسيار غافلانى كه لباسى مى بافند كه آن را بپوشند در حالى كه كفن آنها مى شود و خانه اى بنا مى كنند كه در آن ساكن شوند در حالى كه قبر آنها خواهد شد).
سپس در شرح و تفسير سوّمين ويژگى دنيا چنين مى فرمايد: (از دگرگونى هاى آن، اين است كه آن كس كه روزى مورد ترحم مردم بوده است روز ديگر مورد غبطه آنها واقع مى شود، و آن كس كه مورد غبطه بود، مورد ترحم قرار مى گيرد و اين نيست مگر به خاطر زوال سريع نعمت ها و نزول ناگهانى بلاها!)؛ «و مِنْ غِيَرِهَا أَنَّكَ تَرَى الْمَرحُومَ مَغْبُوطاً وَ الْمَغْبُوطَ مَرْحُوماً؛ لَيْسَ ذلِكَ إلاَّ نَعِيماً زَلَّ(6)، وَ بُؤْساً نَزَلَ».
نه تنها در صفحات تاريخ كه در زندگى روزمره خود نيز بارها ديده ايم افرادى كه در اوج قدرت بودند و بسيار كسان آرزو مى كردند بخشى از قدرت آنها را داشتند ولى ناگهان چنان سقوط كردند كه همه بر آنها ترحم مى نمودند و بالعكس افراد قابل ترحّمى را كه هر كس وضع آنها را مى ديد به حال آنها تأسّف مى خورد و گاه اشك مى ريخت، به خاطر داريم كه ناگهان به اوج قدرت صعود كردند و مورد غبطه و اعجاب همگان واقع شدند.
و در تفسير چهارمين ويژگى دنيا يعنى عبرت انگيز بودن آن مى فرمايد: (از نشانه هاى عبرت انگيز بودن آن، اين است كه انسان در حالى كه نزديك است به آرزوهايش برسد ناگهان اجلش فرا مى رسد و اميدش را قطع مى كند، نه او به آرزو رسيده، و نه آنچه مورد آرزوى اوست باقى مى ماند!)؛ «و مِنْ عِبَرِهَا أَنَّ المَرْءَ يُشْرِفُ عَلَى أَمَلِهِ فَيَقْتَطِعُهُ حُضُورُ أَجَلِهِ. فَلا أَمَلٌ يُدْرَكُ، وَ لا مُؤَمَّلٌ يُتْرَكُ».
آرى! گاهى انسان مقدمات زيادى براى رسيدن به مال و ثروت يا جاه و مقامى مى چيند، امّا در لحظات آخر كه به گرفتن نتيجه نزديك و نزديك تر مى شود، ناگهان داس مرگ مزرعه عمر او را درو مى كند و تمام نقشه هاى او نقش بر آب مى شود حتى مال و مقامى كه آرزوى آن را مى كرد آن هم باقى و برقرار و جاويدان نمى ماند.
اين سخن را با حديثى كه از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است پايان مى دهيم که آن حضرت می فرماید: «ثَلاَثَةُ أشْيَاء لا يَنْبَغِي لِلْعاقِلِ اَنْ يَنْسَاهُنَّ عَلَى كُلِّ حال، فَنَاءُ الدُّنْيا وَ تَصَرُّفُ اْلاَحْوالِ وَ الآفَاتُ الَّتي لا اَمَانَ لَها»(7)؛ (سه چيز است كه سزاوار است هيچ انسان عاقلى آن را فراموش نكند: فناى دنيا، و تغيير و دگرگونى حالات، و آفاتى كه بى امان دامان انسان را مى گيرد).(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.