پاسخ اجمالی:
یکی از طرق رهايى از چنگال كيفرها در اين جهان پذيرفتن مسئوليت هاى ديگران است؛ مانند پذيرفتن جريمه مالى يا به جان خريدن كيفر جرم ديگري. لکن به تاكيد قرآن اين گونه كارها در آن دادگاه بزرگ الهى مطلقاً ممكن نيست، هر كس مسئول كارهاى خود است و خود كيفر اعمالش را مى بيند و جريمه جرائمش را مى پردازد. در قرآن آمده: «از آن روز بترسيد كه هيچ كس به جاى ديگرى مجازات نمى شود» و در آيه ای دیگر مى فرمايد: «و بترسید از روزى که نه پدرى مجازات فرزندش را پذیرا مى شود و نه فرزندى چیزى از مجازات پدرش را».
پاسخ تفصیلی:
يكى از طرق رهايى از چنگال كيفرها در اين جهان اين است كه كسى مسئوليت هاى ديگرى را بپذيرد و خود را جای او قرار دهد، جريمه مالى او را قبول كند و كيفر جرم او را به جان خود بخرد. قرآن در آياتی که نام هاى توصيفى قيامت را بيان مى كند اعلام مى دارد كه اينگونه كارها در آن دادگاه بزرگ الهى مطلقاً ممكن نيست، هركس مسئول كارهاى خويش است و تنها خودش كيفر اعمالش را مى بيند و جريمه جرائمش را مى پردازد. در قرآن مجيد مى خوانيم: (از آن روز بترسيد كه هيچ كس به جاى ديگرى مجازات نمى شود)؛ «وَ اتَّقُوا يَوْماً لاتَجْزِى نَفْسٌ عَنْ نَفْس شَيْئاً»(1) همين معنا در آيه دیگری با تفاوتى آمده است، مى فرمايد: (آن روز، روزى است كه هيچ كس مالك انجام كارى براى ديگرى نيست)؛ «يَوْمَ لاتَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْس شَيْئاً»(2) و در آيه ای دیگر انگشت روى مورد خاصى گذارده مى فرمايد: (و بترسید از روزى که نه پدرى مجازات فرزندش را پذیرا مى شود و نه فرزندى چیزى از مجازات پدرش را)؛ «وَ اخْشَوا يَوْماً لايَجْزى والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جاز عَنْ والِدِهِ شَيْئاً»(3)
رابطه پدر با فرزند براساس «عاطفه و محبت» است و رابطه فرزند با پدر براساس «احترام و محبت» و در واقع از نزديكترين و قوى ترين پيوندهاى عاطفى انسان همين دو رابطه است؛ ولى هول و وحشت قيامت آن چنان عظيم و كوبنده است كه تمام اين پيوندها را در هم مى كوبد و از ميان مى برد آن چنان كه هركس تنها به فكر خويشتن است. جمعى از مفسّران در تفسير آيات فوق تصريح كرده اند «لاتجزى» به معناى «لاتغنى» به معناى بى نياز نمى كند آمده است.(4)
راغب در «مفردات» مى گويد: «جزا در اصل به معناى بى نيازى و كفايت است. پاداش و كيفر را از اين رو جزا مى نامند كه براى جبران عمل انجام شده كفايت مى كند»، همين معنا در «مقاييس اللغه» نيز آمده است. قابل توجه اينكه مخاطب در دو آيه اوّل بنى اسرائيل اند كه در تعصب قومى و نژادى در جهان ضرب المثل هستند. قرآن به آنها هشدار مى دهد كه حتى شما با آن همه تعصبى كه درباره يكديگر داريد همه چيز، جز خودتان را، در آن روز بزرگ فراموش مى كنيد. پيام اين آيات ناگفته پيداست چرا كه به وضوح اين حقيقت را ثابت مى كند كه شدائد قيامت و حوادث سخت آن روز عظيم هيچ نمونه اى در دنيا براى آن نيست، بسيارند اشخاصى كه در اين جهان بر اثر پيوندهاى عاطفى، خود را فداى ديگرى مى كنند، ولى اين مطلب در قيامت در مورد هيچ كس و هيچ انسانى نسبت به ديگرى واقع نمى شود.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.