پاسخ اجمالی:
در قرآن در موارد متعدد كلمه «مرض» به معناي «مرض روحي» در مورد منافقين اطلاق شده است. يكجا در سوره «بقره» درباره منافقين اطلاق مريض شده است. در جاي ديگر خطاب به همسران پيامبر مي فرمايد: «نبايد به نرمي سخن بگوييد؛ چراكه اين كار باعث تحريك افراد مريض مي شود». در جاي ديگر به كساني كه برای زنانی که شب از مسجد بيرون مي آمدند مزاحمت ایجاد می کردند، عنوان مريض اطلاق شده است.
پاسخ تفصیلی:
در قرآن کلمه مریض در مورد مرض روحى بسيار استعمال شده، و 12 مرتبه «فِى قُلُوبِهِم مَرَضٌ» يك مرتبه «فِى قَلبِهِ مَرَضٌ» كه مجموعاً 13 مرتبه مى شود، در قرآن استعمال شده است، خطاب اين آيات معمولا به منافقين و شهوت پرستان است، در اينجا هم سه نمونه ذكر مى كنيم:
1. در آيات اول سوره بقره كه حالات منافقين را بيان مى كند، چنين مى خوانيم: «فِى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً». آدمِ منافق، انسان سالمى نيست، او بيمار دل است، خداوند انسان را بر فطرت واحد يگانه پرستى و يكرنگى آفريده، و كسى كه شخصيت دوگانه پيدا كند، و هر وقتى به سوئى متمايل شود، و منافقانه عمل كند اين انسان از فطرت سليم خود به سقيم و از صحت به بيمارى افتاده است، چنانكه طبيعت سالم انسانى اين است، كه: با دو چشم خدادادى يك چيز را آن طورى كه هست ببيند، پس اگر دوبين (لوچ) شد از مسير صحت به مسير بيمارى و از طبيعت سالم به غير سالم روى آورده است، انسان در مسير زندگى خود چنانكه بر فطرت واحد آفريده شده بايد به سوى مقصد واحد كه خداوند واحد است حركت كند و رضاى او را در نظر داشته باشد، اگر اين فطرت دستخوش حوادث گرديده، و از حوادث به اثنينيت(دوگانگى) رسيد مسلماً هدف واحد او هم به وحدت خود ثابت نبوده، و هدفش ارضاء دو گروه است، نه خداوند يگانه. اگر در توحيد ذاتى و صفاتى و عبادى مشرك نباشد - چنانكه منافقين صدر اسلام بودند - مسلّماً در توحيد افعالى مشرك و ثَنَوى است، يعنى معتقد است كه كارهاى او بايد از طريق اين دو گروهى باشد، كه طالب رضاى آنها است، و اگر رضايت آنها جلب نشود، امور او بر زمين مى ماند، پس دوگانه پرست در افعال است (ثنويه در افعال) و چه مرضى از اين بالاتر.
2. درباره منافقين و شهوت پرستان در سوره احزاب مى خوانيم: «يَا نِسَاءَ النَّبِىِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ إِنْ اتَّقَيْتُنَّ فَلَاتَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَّعْرُوفاً»(1)؛ (اى زنان پيغمبر! شما مانند يكى از زنان ديگر نيستيد، اگر خداترس و پرهيزكار شديد، پس با نرمى و نازكى سخن نگوئيد، كه كسى كه در قلبش مرض است به شما طمع مى كند، بلكه متين و درست سخن گوئيد). همچنين در همين سوره مى فرمايد: «لَئِنْ لَّمْ يَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِمْ مَّرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِى الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَايُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلاً»(2)؛ (اگر منافقين و آنانكه در دلهايشان مرض است و همچنين شايعه پراكنان دست از كارهايشان بر ندارند، ما هم تو را بر آنها برانگيزانيم، و مسلط كنيم تا از آن پس جز اندك زمانى در جوار تو زيست نكنند). در شأن نزول اين آيه آمده كه: شهوت پرستان و منافقين هنگام شب، موقعى كه زنان مسلمان براى اقامه نماز در مسجد پيامبر(صلى الله عليه وآله) حاضر مى شدند، در بين راه مزاحم آنها شده، و با مزاح و سخنان ناروا آنها را آزار مى دادند، در اين مواقع اين آيات نازل شد.(3)
چنانكه گذشت انسان منافق بيمار است؛ زيرا قلبى كه با شك و نفاق آميخته شد، همچون عضوى است كه مورد حمله ميكروبها قرار گرفته و بيمار است، و همچون ميوه رسيده و لذيذى است كه آفت زده باشد، و نيز انسان شهوت پرستى كه از حالت اعتدال عفاف در اثر افراط به پرتگاه شَرّه و فجور(4) افتاده، بيمار است، و چه بسا اين بيمارى به حدّى مى رسد كه (جنون جنسى) می نامند و امروزه دانشمندان انواع اين بيمارى را در كتاب هاى خود توضيح داده اند، كه علاقمندان مى توانند به آنجا رجوع نمايند. طبيعت آدم هاى شهوت پرست طورى است كه با كوچكترين سخن تحريك آميز تحريك مى شوند، و چون روح آنها در مقابل اين سخنان واكسينه نشده، سريعاً متأثر مى گردند، و حتى سخنى رقيق از زنى را چراغ سبزى براى آمال شهوى و تسليم شدن در برابر تمايلات نفسانى خود، مى دانند بايد از حالات آنها عبرت گرفت، و روح را ايمن كرد.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.