پاسخ اجمالی:
در اسلام مشورت کردن از اهمیّت ویژه ای برخوردار است و آیات قرآن و روایات فراوان اهل بیت(ع) در این زمینه، بیانگر جایگاه با ارزش و مهم شورا و مشورت است. اسلام برای شورا و مشاور شرایط خاصی در نظر گرفته است و افرادى که مورد مشورت قرار می گیرند باید هوشمند، عاقل، خير خواه، باتجربه، راستگو، امين، شجاع و با سخاوت باشند که به پيشرفت برنامه هاى صحيح كمک و از طرفی نقاط ضعف انسان را از بین برده یا کم کنند.
پاسخ تفصیلی:
مشورت به معنی نظر خواهى با مراجعه بعضى به بعض ديگر است. کلمه شورا در آيه 159سوره آل عمران: «وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ» و آيه 38 از سوره شورى «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ» نیز به معنای كارى است كه در آن نظرخواهى مى شود(1). این کار به عنوان يكى از اسباب حيات جامعه، و ترك آن يكى از اسباب مرگ جامعه معرّفى شده است. اصولاً مردمى كه كارهاى مهم خود را با مشورت و صلاح انديشى يكديگر انجام مي دهند و صاحب نظران آنها به مشورت مى نشينند، كمتر گرفتار لغزش مى شوند. امّا کسانی که گرفتار استبداد راى هستند و خود را بى نياز از افكار ديگران مى دانند غالبا گرفتار اشتباهات خطرناك و دردناكى مى شوند. ضمن اینکه كسى كه در انجام كارهاى خود با ديگران مشورت مى كند، اگر مواجه با پيروزى شود كمتر مورد حسد واقع مى گردد، زيرا ديگران پيروزى وى را از خودشان مى دانند.
جایگاه و اهمیّت مشاوره در اسلام:
«مشورت» به ويژه در امور اجتماعى و آنچه به سرنوشت جامعه مربوط است، از مهم ترين مسائلى است كه اسلام آن را با دقّت و اهميّت خاصّى مطرح كرده و در منابع اسلامى و تاريخ پيشوايان بزرگ اسلام جايگاه ويژه اى دارد. چنانکه در آیات فوق، خداوند به پیامبر خویش دستور مشورت با مسلمانان داده و در توصیف خصوصیات مسلمانان، آنها اهل شورا در امور خویش معرفی می کند. پیامبر اسلام براى اينكه از يك سو مسلمانان را به اهميت مشورت متوجه سازد تا آن را جزء برنامه هاى اساسى زندگى خود قرار دهند، و از سوى ديگر، نيروى فكر و انديشه را در افراد پرورش دهد، در امور عمومى مسلمانان كه جنبه اجراى قوانين الهى داشت، جلسه مشاوره تشكيل مى داد، و مخصوصا براى رأى افراد صاحب نظر ارزش خاصى قائل بود. چنانکه می توان گفت، يكى از عوامل موفقيت پيامبر(صلى الله عليه و آله) در پيشبرد اهداف اسلامى همين موضوع بود.(2) آن حضرت در باره اهمیّت شورا می فرمایند: (هنگامى كه زمامداران شما نيكان شما باشند، و توانگران شما سخاوتمندان، و كارهايتان به مشورت انجام گيرد، در اين موقع روى زمين از زير زمين براى شما بهتر است ولى هرگاه زمامدارانتان بدان شما، و ثروتمندان افراد بخيل باشند و در كارها مشورت نكنيد، در اين صورت زيرزمين از روى آن براى شما بهتر است)؛ «اذا كانَ امَرائُكُمْ خِيارَكُمْ وَ اغْنِيائُكُمْ سُمَحائَكُمْ وَ امْرُكُمْ شُورى بَيْنَكُمْ فَظَهْرُ الارْضِ خَير لَكُمْ مِنْ بَطْنِها، وَ اذا كانَ امَرائُكُمْ شِرارَكُمْ وَ اغْنيائُكُمْ بُخَلائَكُمْ وَلَمْ يَكُنْ امْرُكُمْ شُورى بِيْنَكُمْ فَبَطْنُ الارْضِ خَيْرٌ لَكُمْ مِنْ ظَهْرِها» .(3)
مشورت عامل هدایت و فزونی عقل:
امام على(عليه السلام) مشورت را به هدایت تشبیه کرده و می فرماید: «الِاسْتِشارَةُ عَيْنُ الْهِدايَةِ وَ قَدْ خاطَرَ مَنْ اسْتَغنى بِرَأيِهِ» (4)؛ (مشورت عين هدايت است و كسى كه تنها به فكر خود قناعت كند خويشتن را به خطر انداخته است). در حديث ديگرى آن حضرت(عليه السلام) مشورت را نشانه عقل می داند «لايَسْتَغتَنِى الْعاقِلُ عَنُ المُشاوَرَةِ» (5)؛ (انسان عاقل خود را بى نياز از مشورت نمى بيند). دليل آن هم روشن است، و آن به تعبير زيبايى كه در بعضى از روايات از امام على(عليه السلام) در اين زمينه وارد شده است چنين است: «حَقّ عَلَى الْعاقِلِ انْ يُضيفَ الى رَأيِهِ رَأىَ الْعُقَلاءِ وَ يَضُمَّ الى عِلْمِهِ عُلُومَ الْحُكَماءِ» (6)؛ (سزاوار است كه عاقل رأى و فكر ساير عقلا را به رأى و فكر خود اضافه كند، و علوم دانشمندان را به علم خود ضميمه نمايد و از مجموع آنها براى كارهاى مهم تصميم گيرى كند). و در حديث ديگری آن حضرت(عليه السلام) می فرماید: «مَنْ شاوَرَ ذَوِى الْعُقُولِ اسْتَضاءَ بِانْوارِ الْعُقُولِ» (7)؛ (هر كس با خردمندان مشورت كند، از نور خرد آنها روشنى مى گيرد). امام حسن(عليه السلام) نیز در این زمینه مى فرمايد: «مَا تَشاوَرَ قَوْمٌ إِلَّا هُدُوا إلى رُشْدِهِمْ» (8)؛ (هيچ جمعيّتى در كار خود با يكديگر مشورت نكردند مگر اين كه به خير و صلاح خويش رهنمون شدند).
بنابراين مشورت موجب افزودن عقل و علم و تجربه ديگران بر عقل و علم و تجربه خويش است كه در اين صورت انسان كمتر گرفتار خطا و اشتباه مى شود. هر فكرى جرقه اى دارد كه در فكر ديگرى نيست، هنگامى كه اين جرقه ها به هم تركيب شوند شعله فروزانى ايجاد مى كنند كه هر تاريكى در پرتو آن روشن مى گردد.(9) اصولاً كار دسته جمعى در همه جا سرچشمه خير و بركت و ترقى و پيشرفت است، مخصوصاً در مسائل فكرى و طرح برنامه ها و حل مشكلات كه هم فكرى و مشورت در آنها اثر اعجازآميزى دارد. امّا آنها كه به استبداد فكر خو گرفته اند، در زندگى خود بسيار گرفتار اشتباه و خسران و زيان مى شوند. امام علی(علیه السلام) در مورد اجتناب از استبداد رای فرموده اند: «مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَكَ وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَكَهَا فِي عُقُولِهَا» (10)؛ (كسى كه استبداد به راى داشته باشد هلاك مى شود و كسى كه با افراد بزرگ مشورت كند در عقل آنها شريك شده است).
خصوصیات مشاور:
بى شك طرف مشورت انسان، مخصوصاً در امور مهمّه و مسائل حساس اجتماعى، هر شخصى نمى تواند باشد، بلكه مشاور بايد داراى صفات ويژه اى باشد كه شایستگی لازم را در او ایجاد کند. به همين دليل در روايات اسلامى، گروهى به عنوان «افراد شايسته مشورت» و گروهى به عنوان «غير شايسته» معرّفى شده اند.
با چه کسی مشاوره کنیم؟
امام على(عليه السلام) مى فرمايد: «شاوِرْذَوِى العُقُولِ تَأمَنُ مِنَ الزَّلَلِ وَ النَّدَمِ» (11)؛ (با خردمندان مشورت كن تا از لغزش و پشيمانى درامان بمانى). همچنین در حديث ديگرى از على(عليه السلام) آمده است: «خَيْرُ مَنْ شَاوَرْتَ ذَوُو النُّهَى وَ الْعِلْمِ وَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَزْمِ» (12)؛ (بهترين كسى كه با او مشورت مى كنى صاحبان عقل و علم و كسانى كه داراى تجربه و دور انديشى هستند، مى باشد).
امام صادق(عليه السلام) در حديثى مى فرمايد: «انَّ الْمَشْوِرَةَ لاتَكُونُ الّا بِحُدودِها الارْبَعَةِ ... فَاوَّلُها انْ يَكُونَ الَّذى تُشاوِرُهُ عاقِلًا، وَ الثّانى انْ يَكُونَ حُرّاً مُتَدَيِّناً، وَ الثّالثُ انْ يَكُونَ صَديقاً مُؤاخِياً، وَ الرّابِعُ انْ تُطْلِعَهُ عَلى سِرَّكَ فَيَكُونَ عِلْمُهُ بِهِ كَعِلْمِكَ» (13)؛ (مشورت تنها با چهار شرط سودمند است، نخست اينكه مشاور تو عاقل باشد، دوّم آزاده و با ايمان و سوّم دوست علاقمند و دلسوز باشد، چهارم اينكه او را بر سرّ خود آگاه سازى تا آگاهى او نسبت به موضوع مورد مشورت همچون آگاهى تو باشد).
اين نكته نيز قابل توجه است كه لزومى ندارد كه مشاوران حتماً بالاتر از خود انسان باشند، اى بسا افراد كوچك ترى كه داراى عقل و خرد خدادادى هستند كه مشورت با آنها راه گشا است؛ در حديثى از امام رّضا(عليه السلام) آمده كه در محضر آن حضرت، سخن از پدر گراميش به ميان آمد، فرمود: عقل و خرد آن حضرت هرگز با عقل و خردهاى ديگران قابل مقايسه نبود، ولى در عين حال گاه با غلامان سياه مشورت مى كرد، عرض كردند با مثل اين ها مشورت مى كنى؟! فرمود: «انَّ اللَّهَ تَبارَكَ و تَعالى رُبَّما فَتَحَ عَلَى لِسانِهِ» (14)؛ (چه بسا خداوند متعال حق را بر زبان او بگشايد).
از آنچه در بالا گفته شد به خوبى استفاده مى شود افرادى که مورد مشورت قرار می گیرند باید هوشمند، عاقل، خير خواه، باتجربه، راستگو، امين، شجاع و با سخاوت باشند که به پيشرفت برنامه هاى صحيح كمک و از طرفی نقاط ضعف انسان را از بین ببرد یا کم کند؛ و از ميان رفتن هر يك از اين صفات موجب وهن و سستى و تزلزل پايه هاى مشورت مى گردد(15).
با چه کسی مشاوره نکنیم؟
از طرف دیگر در روايات اسلامى شديداً از مشورت با افراد بخيل و ترسو و حريص و احمق نهى شده است؛ پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) به امام على(عليه السلام) فرمود: «يا على! لاتُشاوِرْ جَبانً فَانَّهُ يُضَيِّقُ عَلَيْكَ الَمخْرَجَ وَ لاتُشاوِرِ الْبَخيلَ فَانَّهُ يُقَصِّرُ بِكَ عَنْ غايَتِكَ، وَ لا تُشاوِرُ حَريصاً فَانَّهُ يُزَيِّنُ لَكَ شَرَهاً» (16)؛ (یا على با آدم ترسو مشورت نكن كه راه خروج [از مشكلات] را بر تو تنگ مى كند و با بخيل مشورت مكن كه تو را از [بذل و بخشش بجا] و رسيدن به هدف باز مى دارد و با حريص نيز مشورت مكن كه حرص و از را براى تو زينت مى دهد [و تو را به راه خطا مى كشاند]).
اميرمؤمنان على(عليه السلام) نیز مى فرمايد: «لا تُدْخِلَنَّ فِى مَشْوَرَتِكَ بَخِيلًا يَعْدِلُ بِكَ عَنِ الْفَضْلِ وَيَعِدُكَ الْفَقْرَ وَلا جَبَاناً يُضْعِفُكَ عن الْاموِر وَلا حَرِيصَاً يُزَّيِّنُ لَكَ الشَّرَهَ بِالْجَوْرِ» (17)؛ (با افراد بخيل مشورت مكن كه تو را از خدمت به خلق خدا باز مى دارند، و از تهيدستى مى ترسانند و با افراد ترسو مشورت مكن كه اراده تو را براى انجام كارهاى مهم تضعيف مى كنند و نيز اشخاص حريص را مشاور خود قرار مده كه ستمگرى را براى تو زينت مى دهند).
مشورت با افرادى كه نقاط ضعف روشنى دارند، زيان بخش است؛ و نتيجه معكوس مى بخشد- به همين دليل امام(عليه السلام) مؤكداً توصيه مى كند از انتخاب سه دسته به عنوان مشاور مخصوصاً در امور مهم اجتماعى خوددارى شود: بخيلان، ترسوها، حريصها، يكى دست انسان را مى گيرد تا بذل و بخشش از مواهب خداداد نكند، و ديگرى اراده او را سست مى كند و سوّمى انسان را براى حرص و ولع بيشتر تشويق به تجاوز به حقوق ديگران مى کند.
وظیفه مشاور؟
در اسلام به افرادى كه مورد مشورت قرار مى گيرند تاكيد شده كه از هيچ گونه خيرخواهى فرو گذار نكنند؛ رسول خدا(صلى الله عليه و آله) وظیفه کسی را که مورد مشورت قرار می گیرد، این گونه بیان مى کند: «حَقُ الْمُسْتَشِيرِ فَإِنْ عَلِمْتَ أَنَّ لَهُ رَأْياً حَسَناً أَشَرْتَ عَلَيْهِ وَ إِنْ لَمْ تَعْلَمْ لَهُ أَرْشَدْتَهُ إِلَى مَنْ يَعْلَمُ وَ حَقُّ الْمُشِيرِ عَلَيْكَ أَنْ لَا تَتَّهِمَهُ فِيمَا لَا يُوَافِقُكَ مِنْ رَأْيِهِ» (18)؛ (و اما حق كسى كه با تو مشورت كند در امرى، بايد كه تامّل و تدبّر بسيار بكنى، اگر ترا رايى نيكو ظاهر شود به او به گويى، و اگر نشود او را راه نمائى به كسى كه خوب داند و يا فكرش از تو دقيقتر باشد و عواقب امور را بيشتر تجربه نموده باشد).
امام سجاد(علیه السلام) نیز در رساله حقوق مى فرمايد: «... وَ أَمَّا حَقُّ الْمُسْتَشِيرِ فَإِنْ عَلِمْتَ أَنَّ لَهُ رَأْياً حَسَناً أَشَرْتَ عَلَيْهِ وَ إِنْ لَمْ تَعْلَمْ لَهُ أَرْشَدْتَهُ إِلَى مَنْ يَعْلَمُ وَ حَقُّ الْمُشِيرِ عَلَيْكَ أَنْ لَا تَتَّهِمَهُ فِيمَا لَا يُوَافِقُكَ مِنْ رَأْيِه...» (19)؛ (حق كسى كه از تو مشورت مى خواهد اين است كه اگر عقيده و نظرى دارى در اختيار او بگذارى و اگر در باره آن كار، چيزى نمى دانى، او را به كسى راهنمايى كنى كه مي داند و اما حق كسى كه مشاور تو است اين است كه در آنچه با تو موافق نيست او را متهم نسازى).
امير مؤمنان على(عليه السلام)این مطلب را به صورت هشدار جدّی متذکر می شود: «خِيانَةُ الْمُسْتَسْلِمِ وَ الْمُسْتَشيرِ مِنْ افْظَعِ الامُورِ وَ اعْظَمِ الشُّرور وَ مُوجِبُ عَذابِ السَّعيرِ» (20)؛ (خيانت به كسى كه در برابر نظر تو تسليم شده و مشورت مى خواهد از بدترين كارها، و بزرگترين بدى ها، و موجب عذاب سوزان [روز قيامت] است).
محدوده مشاوره؟
گرچه كلمه الامر در آيه 159سوره آل عمران، «وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ» ، مفهوم وسيعى دارد و همه كارها را شامل مى شود، ولى پيامبر(صلی الله علیه و آله) هرگز در احكام الهى با مردم مشورت نمى كرد بلكه در آن موارد صرفاً تابع وحى بود. بنا بر اين مورد مشورت، تنها روش اجراى دستورات و نحوه پياده كردن احكام الهى بود. به عبارت ديگر پيامبر(صلی الله علیه و آله) در قانونگذارى، هيچوقت مشورت نمى كرد و تنها در طرز اجراى قانون نظر مسلمانان را مى خواست و لذا گاهى كه پيشنهادى را طرح مى كرد مسلمانان نخست سؤال مى كردند كه آيا اين يك حكم الهى است؟ و يك قانون است كه قابل اظهار نظر نباشد و يا مربوط به چگونگى تطبيق قوانين مى باشد، اگر از قبيل دوم بود اظهار نظر مى كردند و اگر از قبيل اول بود تسليم مى شدند. چنان كه در جنگ بدر لشكر اسلام طبق فرمان پيغمبر مى خواستند در نقطه اى اردو بزنند يكى از ياران بنام «حباب بن منذر» عرض كرد اى رسول خدا اين محلى را كه براى لشگرگاه انتخاب كرده ايد طبق فرمان خدا است كه تغيير آن جايز نباشد و يا صلاحديد خود شما مى باشد؟ پيامبر فرمود: فرمان خاصى در آن نيست، عرض كرد: اينجا به اين دليل و آن دليل جاى مناسبى براى اردوگاه نيست دستور دهيد لشكر از اين محل حركت كند و در نزديكى آب براى خود محلى انتخاب نمايد پيغمبر اكرم نظر او را پسنديد و مطابق رأى او عمل كرد(21)؛ (22).
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.