پاسخ اجمالی:
اوّلا: در معتبرترین منابع اهل سنت، احادیثی منتسب به پیامبر اکرم(ص) درباره ارتداد عدّه ای از صحابه - بعد از رسول خدا(ص) - وجود دارد، و اهل سنت به پاسخ این پرسش سزاوارترند. ثانیا: از اوّلیات فقه شیعه این است که کسی که شهادتین را می گوید مسلمان است و تکفیرش روا نیست. ثالثا: آنچه شیعه بر آن پای می فشارد باطل بودن نظریّه «عدالت همه صحابه» است. یعنی شیعه می گوید: قرآن و واقعیّات تاریخی نشان می دهد که بعضی از صحابه عادل نبودند.
پاسخ تفصیلی:
پیش از پاسخ دادن به چنین اتّهامی که درباره عقاید شیعه مطرح شده، توجّه خواننده عزیز را به روایات ذیل از منابع معتبر اهل سنّت جلب می کنیم:
بخاری در کتاب صحیح خود حدیثی نبوی را به نقل از ابی هریره بدین مضمون نقل می کند: «يَرِدُ عَلَيَّ يَوْمَ القِيَامَةِ رَهْطٌ مِنْ أَصْحَابِي، فَيُحَلَّئُونَ عَنِ الحَوْضِ، فَأَقُولُ: يَا رَبِّ أَصْحَابِي، فَيَقُولُ: إِنَّكَ لاَ عِلْمَ لَكَ بِمَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ، إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ القَهْقَرَى» (1)؛ (در روز قیامت گروهی از اصحابم بر من وارد می شوند اما بخشی از شما را جدا می كنند و من می گويم: خدايا! اين ها صحابه من هستند! جواب می آيد: تو نمی دانی كه اينها بعد از تو چه بدعت هايی گذاشتند. آنها را به طرف جهنم مي برند. آنها مرتد شدند و به جاهلیت پیشین شان بازگشتند).
در جایی دیگر از این منبع حدیثی معتبر چنین حدیثی را می خوانیم که: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ مَحْشُورُونَ إِلَى اللَّهِ حُفَاةً عُرَاةً غُرْلًا... وَيُجَاءُ بِرِجَالٍ مِنْ أُمَّتِي فَيُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ فَأَقُولُ يَا رَبِّ أُصَحَابِي فَيُقَالُ إِنَّكَ لَا تَدْرِي مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ... فَيُقَالُ إِنَّ هَؤُلَاءِ لَمْ يَزَالُوا مُرْتَدِّينَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ مُنْذُ فَارَقْتَهُمْ» (2)؛ (ای مردم شما پا برهنه و عریان و تنها در روز قیامت محشور خواهید شد... مردمانی از امت من آورده می شوند و به طرف محل اصحاب شمال (دوزخ) برده می شوند. من می گویم: خدایا اینها صحابه من هستند. اما گفته می شود: تو نمی دانی آنها بعد از تو چه بدعت هایی پدید آوردند،... آنها از همان زمانی که ازشان جدا شدی هنوز مرتدند و به دین گذشتگان خود هستند).
امثال این احادیث فقط در صحیح بخاری و در «باب الحوض» از «کتاب الرقاق» حدود ده مورد ذکر شده اند. چنین روایاتی که نمونه ای از آنها از معتبرترین منابع حدیثی اهل سنت نقل شد، صریحا و به صورت مطلق، بدون هیچ قیدی حکم به کفر و ارتداد صحابه می کنند.
بنابراین چنین سؤالی پیش از آنکه از شیعیان پرسیده شود، باید یک بار هم برای اهل سنت طرح شود تا با توجّه به دیدگاه مذهبی آن ها نیز پاسخ در خوری یابد.
علاوه بر آن مطالعه منابع اصیل شیعه و کمی تأمل راجع به آنها نشان می دهد انتساب چنین اتهامی به آن ها کذب محض و ساخته و پرداخته اذهان و دست های فتنه گری است که خود بزرگ ترین تکفیر کنندگان مسلمانان در دوران معاصرند. اتهامی که هیچ هدفی جز بدنام کردن شیعیان در میان دیگر مذاهب اسلامی ندارد. از مسلمات فقه شیعه پذیرش مرحله اول مسلمانی افراد با اقرار به شهادتین و جایز نبودن تکفیرشان است. بنابراین شخصى كه اقرار به دو اصل توحيد و نبوّت می کند، به عنوان کم ترین حقوقش احكام اجتماعى اسلام در حقش جارى است؛(3) یعنی جان و مال و ناموسش محترم است.
به نظر می آید، تهمت «تکفیر صحابه» علیه شیعه، فرار به جلو از طرف کسانی است که می خواهند ایده «عدالت همه صحابه» را به پیش ببرند؛ یعنی این معنا را جا بیاندازند که تمام کسانی که با رسول خدا(صلی الله علیه وآله) دیداری داشتند تا لحظه مرگ عادل و رستگار بودند. آنها می گویند همه کسانی که با رسول خدا دیداری داشتند، عادل بودند و در میان آنان خطاکار و فاسقی وجود نداشته است.
اما آیا همه صحابه بدون استثنا عادل بودند؟
متأسّفانه برادران اهل سنت بعضى از آيات قرآن را كه به سود عقیده آنهاست پذيرفته و بقيّه آيات را به فراموشى سپرده اند.
آياتى كه استثناهايى براى اين نظریّه (عدالت همه صحابه) ارائه مى دهد، بسیار زیادند و ما فقط به چند نمونه اکتفا می کنیم و می گوییم:
اين چه عدالتى است كه قرآن مجيد بارها خلاف آن را بيان كرده است؛ از جمله در آيه 155 سوره آل عمران مى خوانيم: «إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ» ؛ (كسانى كه در روز روبه رو شدن دو جمعيّت با يكديگر [روز جنگ احد] فرار كردند شيطان آنها را بر اثر بعضى از گناهان شان به لغزش افكند. خداوند آنها را بخشيد خداوند آمرزنده و حليم است).
این آيه اشاره به كسانى است كه در روز جنگ احد پا به فرار گذاشتند و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) را در مقابل دشمن تنها رها كردند. از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه در روز احد، گروهى فراركردند و در تواريخ عدد اين گروه بسيار زياد ذكر شده است و جالب اين كه مى گويد شيطان بر آنها غلبه كرد و غلبه شيطان هم به سبب گناهانى بود كه مرتكب شده بودند، پس گناهان پيشين باعث گناه بزرگ فرار از میدان جنگ شد. گرچه ذيل آيه مى گويد كه خداوند آنها را بخشيد ولى بخشش پروردگار به سبب پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) مفهومش اين نيست كه آنها عادل بودند و مرتكب گناه نشدند بلكه با صراحت مى گويد آنها مرتكب گناهان متعدّدى بودند. یعنی بخشش الهی به معنی تایید عدالت ذاتی صحابه نیست بلکه بخشش به «تخلّف عده ای از صحابه» تعلّق گرفته است.
مثال دیگر قرآنی برای نقض این عدالت نیز اين پرسش است که این چه عدالتى است كه قرآن مجيد در آيه 6 سوره حجرات بعضى را به عنوان «فاسق» معرّفى كرده است: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ» ؛ (اى كسانى كه ايمان آورده ايد اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد درباره آن تحقيق كنيد مبادا از روى نادانى به گروهى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد).
در ميان مفسّران معروف است كه اين آيه مربوط به «وليد بن عُقبة» است كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) او را با گروهى براى جمع آورى زكات طايفه «بنى المصطلق» فرستاد؛ وليد برگشت و گفت اين ها آماده دادن زكات نيستند و بر ضدّ اسلام قيام كرده اند. گروهى از مسلمانان حرف وليد را باور كردند و آماده پيكار با آن طايفه سركش شدند. ولى آيه شريفه سوره حجرات نازل شد و به مسلمانان هشدار داد كه اگر يک فرد فاسق خبرى آورد تحقيق كنيد؛ مبادا گروهى را به خاطر آن خبر فاسق گرفتار سازيد و ضربه اى بر آنها وارد كنيد و بعد هم پشيمان شويد. اتّفاقا بعد از تحقيق معلوم شد طايفه بنى المصطلق طايفه مؤمنى هستند و به استقبال وليد آمده بودند نه براى قيام بر ضدّ اسلام و وليد. امّا چون وليد با آنها خصومتى قبلی داشت، همين را بهانه كرده و برگشت و آن خبر نادرست را خدمت پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) عرضه داشت.
«وليد» از صحابه پيغمبر(صلى الله عليه و آله) بود؛ يعنى «از كسانى بود كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) را درک كرد و در خدمت پيغمبر بود». قرآن در اينجا او را «فاسق» مى داند، آيا این بیان قرآن با عدالت همه صحابه سازگار است؟
در مقابل مدعیان عدالت مطلق برای صحابه، سوال دیگری را نیز طرح می کنیم و می گوییم اين چه عدالتى است كه بعضى از صحابه به هنگام تقسيم زکات به پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) اعتراض كردند؛ قرآن مجيد اعتراض آنها را در آيه 58 سوره توبه نقل كرده است: «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ يَسْخَطُونَ» ؛ (در ميان آنها كسانى هستند كه در تقسيم غنايم به تو خرده مى گيرند اگر سهمى از آن به آنها داده شود، راضى مى شوند و اگر داده نشود خشم مى گيرند). آيا اين گونه افراد عادلند؟
بر این اساس است که می گوییم تقسیم بندی صحابه پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) بر اساس آیات قرآن کریم می تواند بدین نحو باشد:
1- پاكان و صالحان: آنها گروههاى مؤمن و با اخلاص بودند كه ايمان در عمق جانشان نفوذ كرده بود و از هيچ گونه ايثار و فداكارى در راه خدا و اعتلاى كلمه اسلام كوتاهى نمى كردند. همان گروهى كه در آيه 100 سوره توبه به آنها اشاره شده است: (هم خدا از آنها راضى بود و هم آنها از الطاف پروردگار راضى بودند)؛ «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» .
2- مؤمنان خطاكار: همان گروهى كه در عين ايمان و عمل صالح گاهى لغزش هايى داشتند و اعمال صالح و ناصالح را به هم آميختند كه به گناه خود معترف بودند و اميد عفو و بخشش درباره آنها مى رود، و در آيه 102 سوره توبه به دنبال گروه اوّل به آنها اشاره شده است: «وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ» ؛ (و گروهى ديگر به گناهان خود اعتراف كردند و كار خوب و بد را به هم آميختند اميد مى رود كه خداوند توبه آنها را بپذيرد).
3- افراد آلوده به گناه: كه قرآن نام فاسق بر آنها نهاده و فرموده اگر فاسقى خبرى براى شما آورد بدون تحقيق نپذيريد، كه در سوره حجرات آيه 6 به آنها اشاره شده است: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا» ؛ (اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد درباره آن تحقيق كنيد). كه مصداق آن در تفاسير شيعه و اهل سنّت ذكر شده است.
4- مسلمانان ظاهرى: آنها كه ادعاى اسلام داشتند ولى ايمان در اعماق قلب شان نفوذ نكرده بود كه در آيه 14 سوره حجرات به آنها اشاره شده است: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ» ؛ (عرب هاى باديه نشين گفتند: «ايمان آورده ايم» بگو: «شما ايمان نياورده ايد ولى بگوييد اسلام آورده ايم، امّا هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است»).
5- منافقان: افرادى كه با روح نفاق در لابه لاى مسلمانان گاهى به صورت شناخته شده و گاه ناشناخته به سر مى بردند و از كارشكنى در امر اسلام و پيشرفت مسلمين ابا نداشتند، كه در همان سوره توبه به دنبال اشاره به گروه مؤمنان صالح، كه در آيه 101 به آنها اشاره شده است: «وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ» ؛ (و از [ميان] اعراب باديه نشين كه اطراف شما هستند جمعى منافقند و از اهل مدينه [نيز]، گروهى سخت به نفاق پاى بندند).
بى شک همه اينها پيامبر(صلى الله عليه و آله) را ديده بودند و با او مصاحبت و معاشرت داشتند و بسيارى از آنها در غزوات شركت داشتند و هر تعريفى براى صحابه كنيم بر همه اين گروه هاى پنج گانه تطبيق مى شود. آيا مى توان همه آنها را اهل بهشت و پاک دانست یا از آن سو کافر و جهنمی دانست؟ مسلما خیر.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.