پاسخ اجمالی:
سبط بن جوزى از سلمان روايت کرده، رسول(ص) فرمود: «من و على نورى واحد نزد خداوند متعال بوديم، هنگامى که آدم را آفريد آن نور را دو جزء نمود، جزئى من و جزء ديگر على است». ابن مغازلى نیز از سلمان نقل کرده، محمّد(ص) مى فرمود: «من و على نورى بوديم نزد خداوند عزّوجلّ، آن نور، خداوند را تسبيح و تقديس مى نمود، دائماً آن نور در يک جا بود تا آن که ما در صلب عبدالمطلب از همديگر جدا شديم. پس در من است نبوت و در على است خلافت».
پاسخ تفصیلی:
حدیث «نور» را جماعتى از علماى اهل سنت در کتاب هاى خود نقل کرده اند که برخى از آنها عبارتند از:
1 ـ سبط بن جوزى از احمد بن حنبل در کتاب «فضائل» نقل کرده که او از عبدالرزاق، از معمر، از زهرى، از خالد بن معدان، از زاذان، از سلمان روایت کرده که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «کنت أنا و على بن ابى طالب نوراً بین یدى الله تعالى قبل ان یخلق آدم باربعة آلاف عام، فلمّا خلق آدم قسّم ذلک النور جزئین: فجزء أنا و جزء علىّ»(1)؛ (من و على بن ابى طالب نورى نزد خداوند متعال بودیم، چهار هزار سال قبل از آن که خداوند آدم را خلق کند. هنگامى که آدم را آفرید آن نور را دو جزء نمود: جزئى من و جزء دیگر على است).
و در روایت دیگر آمده است: «خلقت أنا و علىّ من نور واحد»(2)؛ (من و على از یک نور آفریده شدیم).
رجال این حدیث همگى افرادى مورد وثوقند.
ـ عبدالرزاق صنعانى؛ وى کسى است که نزد اهل سنت، بسیار مورد احترام و وثوق و مورد اطمینان است و لذا احتیاج به توضیح ندارد.
ـ معمر بن راشد ابوعروه ازدى؛ از رجال ترمذى و نسائى و ابن ماجه و ابو داوود است. احمد بن حنبل گفته: هیچ کس را در کنار او نمى گذاریم جز آن که معمر از آن ها پیشى دارد.(3)
ـ زهرى؛ کسى است که ابن حجر در حق او گفته: «او فقیه و حافظ است و علما بر جلالت و اتقان او اتفاق دارند...».(4)
ـ خالد بن معدان؛ کسى است که ابن حبان در حقّ او مى گوید: «او هفتاد نفر از اصحاب رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را ملاقات کرده و از بهترین بندگان خداست».(5)
ذهبى مى گوید: «او فقیه بزرگ، ثبت، مخلص است...».(6)
عجلى، یعقوب بن شیبه، محمّد بن سعد، ابن جریر و نسائى او را توثیق کرده اند.(7)
ـ زاذان؛ وى از مشاهیر تابعین به شمار مى آید که مسلم و ابو داوود و ترمذى و نسائى و ابن ماجه در صحاح خود از او روایت نقل کرده اند. ذهبى او را ثقه معرفى کرده است.(8)
2 ـ ابن مغازلى شافعى به سند خود از سلمان نقل کرده که گفت: از حبیبم محمّد(صلى الله علیه وآله) شنیدم که مى فرمود: من و على نورى بودیم نزد خداوند عزّوجلّ، آن نور، خداوند را تسبیح و تقدیس مى نمود چهار هزار سال قبل از آن که خدا آدم را بیافریند. پس هنگامى که خداوند آدم را آفرید آن نور را در صلب او قرار داد. دائماً آن نور در یک جا بود تا آن که ما در صلب عبدالمطلب از همدیگر جدا شدیم. پس در من است نبوت و در على است خلافت.(9)، (10)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.