پاسخ اجمالی:
ابن تیمیه حدیث سد ابواب را از جعلیات شیعه می داند. اما مراجعه به کتابهای اهل سنت از جمله مسند احمد، نقل این حدیث را با سندهای صحیح و حسن از جمع کثیری از اصحاب مثل زید بن ارقم و عبدالله بن عمر و ابوهریره از عمر بن الخطاب و... که به حد تواتر هم می رسند، ثابت می کند.
در مقابل این حدیث طبق گفته ابن ابی الحدید طرفداران ابوبکر حدیث دوستی پیامبر(ص) با ابوبکر و باز بودن دریچه خانه او به مسجد را ساخته اند که نشانه های جعل و کذب در آن بر اهل تحقیق پوشیده نیست.
پاسخ تفصیلی:
براى نسبت دادن جعل این حدیث به شیعه، انگیزه اى جز بى شرمى و گزافه گویى و یاوه گویى و پوشاندن حقایق ثابت با هیاهو وغوغا و جار و جنجال یافت نمى شود؛ زیرا کتاب هاى اهل سنّت به ویژه مسند امامش احمد، در برابر دیدگان او بوده است و آنان در این کتاب ها این حدیث را با سندهاى گوناگون که برخى صحیح و برخى حسن مى باشد، از جمع کثیرى از اصحاب که تعدادشان به حدّ تواتر مى رسد، نقل کرده اند؛ مانند:
1 ـ زید بن أرقم؛ وى مى گوید: درِ خانه گروهى از اصحاب به مسجد باز مى شد و راه عبور و مرور آنان از آنجا بود. روزى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به آنان فرمود: «سدّوا هذه الأبواب إلاّ باب علیّ»ٍ(1)؛ (همه این درها را ببندید به جز درِ خانه على).
2 ـ عبدالله بن عمر بن خطّاب مى گوید: «لقد اُوتی ابن أبی طالب ثلاث خصال، لاََن تکون لی واحدة منهنَّ أحبُّ إلیَّ من حمر النعم: زوّجه رسول الله(صلى الله علیه وآله) ابنته فولدت له، و سدّ الأبواب إلاّ بابه فی المسجد، و أعطاه الرایة یوم خیبر»(2)؛ (سه خصلت به فرزند ابوطالب داده شده که اگر یکى از آنها براى من بود از شتران سرخ موى برایم عزیزتر بود: اوّل: پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) دخترش را به همسرى او درآورد و مادر فرزندانش شد. دوم: درهایى که به مسجد باز مى شد همه را بست به جز درِ خانه على. سوم: در جنگ خیبر، پرچم را به دست او سپرد).
3 ـ عمربن خطّاب؛ ابو هریره از عمر نقل کرده است: «لقد اُعطی علیُّ بن أبی طالب ثلاث خصال، لاَن تکون لی خصلة منها أحبّ إلیَّ من أن اُعطى حمر النعم. قیل: و ما هنَّ یا أمیر المؤمنین؟ قال: تزوّجه فاطمة بنت رسول الله، و سکناه المسجد مع رسول الله یحلُّ له فیه ما یحلُّ له، و الرایة یوم خیبر»(3)؛ (سه خصلت به على بن ابى طالب عطا شده که اگر یکى از آنها به من داده مى شد، از اینکه شتران سرخ موى به من داده شود برایم عزیزتر بود. پرسیدند یا امیر المؤمنین آنها چیست؟ گفت: ازدواج او با فاطمه دختر پیامبر خدا، سکونتش در مسجد به همراه پیامبر که هر چه براى پیامبر حلال بود براى او نیز حلال بود، و سپردن پرچم به دست او در جنگ خیبر).
و امّا صحیح دانستن حدیث دوستى ابوبکر و باز بودن دریچه خانه او به مسجد (حدیث خلّه و خوخه): آن گونه که ابن ابى الحدید در «شرح نهج البلاغه»(4) گفته است: این حدیث در برابر احادیث یاد شده، ساخته و پرداخته شده است؛ وى مى گوید:
حدیثِ بستن درها مخصوص على(علیه السلام) است ولى طرفداران ابوبکر [بکریّه] در آن دست برده و به نام ابوبکر تغییر داده اند.
و نشانه هاى جعل در آن پیداست و بر اهل تحقیق پوشیده نیست؛ به برخى نشانه ها توجّه کنید:
1ـ دقّت در احادیث مربوطه نشان مى دهد که هدف از بستن درهاى مذکور پاک نگه داشتن مسجد از آلودگى معنوى و ظاهرى بوده است؛ و به همین جهت جنب نباید از آن ها عبور کند، و نیز نباید کسى در آنجا جنب شود. امّا باز گذاشتن در خانه خودش و امیر مؤمنان(علیه السلام) به خاطر این است که طبق آیه تطهیر، آن دو بزرگوار از هر نوع آلودگى معنوى و ظاهرى پاک مى باشند، حتّى جنابت در آن دو بزرگوار، آلودگى و خباثت معنوى ـ که در مردم عادى ایجاد مى کند ـ ایجاد نمى کند.
براى آگاهى بیشتر از مطلب یاد شده توجّه شما را به پاره اى از روایات جلب مى کنیم:
امیر مؤمنان(علیه السلام) در حال جنابت وارد مسجد مى شد(5). و در حال جنابت از آن عبور مى کرد(6). و در حال جنابت رفت و آمد مى کرد(7). و روایت أبو سعید خدرى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) که حضرت خطاب به على(علیه السلام) مى فرماید: «لا یحلُّ لأحد أن یجنب فی هذا المسجد غیری وغیرک»(8)؛ (جنب شدن در این مسجد براى احدى جز من و تو جایز نیست).
و سخن دیگر پیامبر: «ألا لا یحلُّ هذا المسجد لجُنب و لا لحائض إلاّ لرسول الله و علیّ، و فاطمة، و الحسن، و الحسین، ألا قد بیّنت لکم الأسماء أن لا تضلّوا»(9)؛ (آگاه باشید که ورود به این مسجد براى جنب و حائض جایز نیست، جز براى پیامبر خدا و على و فاطمه و حسن و حسین. بدانید که من این نام ها را مخصوصاً یاد آور شدم تا گمراه نشوید).
و روشن تر از همه اینها آن است که: باز گذاشتن آن در، و اعطاى اذنى که خدا به پیامبرش داده به آنان، همگى طبق آیه تطهیر مى باشد که آنان را از هر گونه رجس و پلیدى پاک مى داند.
2ـ مقتضاى این روایات آن است که پس از جریان بستن درها، به جز در خانه پیامبر خدا و پسر عمویش، در دیگرى باز نمانَد. امّا حدیث باز بودن دریچه ابوبکر، تصریح دارد که غیر از دریچه در آنجا درهایى براى عبور و مرور وجود داشته است، و میان این دو جریان فاصله زیادى وجود دارد.
برخى براى جمع میان احادیثى که بر باز ماندن درِ خانه على دلالت مى کنند، با احادیثى که بر وجود دریچه ابوبکر دلالت مى کنند، توجیهى را به کار بسته و گفته اند: واژه «باب» به معناى درب، در احادیث مربوط به امیر مؤمنان(علیه السلام) در معناى حقیقى به کار رفته، ولى در حدیث مربوط به ابوبکر در معناى مجازى به کار رفته، و از «باب» معناى دریچه اراده شده است. و نیز گفته اند(10): وقتى مردم مأمور شدند درها را ببندند، همه درها را بستند ولى هر کدام براى خود دریچه و روزنه اى باز کردند و از آنجا وارد مسجد مى شدند و بعداً دستور داده شد که آن را نیز ببندند؛ امّا این توجیهات و جمع ها قابل قبول نیست؛ چون اینها جمع استحسانى و تبرّعى است(11) و هیچ دلیل و شاهدى براى آنها وجود ندارد. بلکه توجّه به هدف و انگیزه بستن درها آنها را ردّ مى کند؛ زیرا هدف از بستن درها این بود که مسجد محل عبور نباشد و آنان از این درها وارد مسجد نشوند، بنابراین چگونه ممکن است در برابر دیدگان پیامبر و بر خلاف دستور او، راه عبور براى خود ایجاد کنند؟! و این کاملاً مخالف با هدف شارع مقدّس و مبغوض او مى باشد؛ از این رو پیامبر حتّى به دو عموى بزرگوار خود حمزه و عبّاس که مى خواستند راهى مشترک براى آن دو باقى بگذارد، و یا به عدهّ اى که مى خواستند فقط پنجره اى مشرف بر مسجد باز نمایند، اجازه نداد؛ زیرا حکم واحدى که غرض واحد دارد با تعدّد نامِ موضوع، تغییر پیدا نمى کند. و مجرّد اراده دریچه از واژه «باب»، نه مانع را برطرف مى کند و نه موضوع را تغییر مى دهد.(12)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.