پاسخ اجمالی:
اهل سنت استدلال می کنند که پیامبر(ص) فرمود: «بعد از من به ابوبکر و عمر اقتدا نمایید». و چون عمر خلافت بعد از خود را به شورا محوّل کرد، پس نظام شورایى مشروعیت دارد. لکن؛ سند این حدیث ضعیف است و بسیاری از علما آن را موضوع، باطل، غیرصحیح و منکر توصیف نموده اند. ضمن اینکه با مراجعه به تاریخ درمى یابیم که ابوبکر و عمر نسبت به بسیارى از مسایل جاهل و ناآگاه بوده اند و در بسیارى از مسایل نیز با یکدیگر اختلاف داشتند؛ پس چگونه ممکن است پیامبر(ص) به اقتدا و پیروى از چنین افرادی امر کرده باشد!؟
پاسخ تفصیلی:
برخى به حدیث «اقتدا» براى اعتبار و مشروعیت بخشیدن به حکم و حکومت از طریق شورا استدلال مى کنند زیرا طبق نقل اهل سنت، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «اقتدوا بالذین من بعدى ابى بکر و عمر»؛ (بعد از من به ابوبکر و عمر اقتدا نمایید). و از آنجا که عمر خلافت بعد از خود را به شورا محوّل کرد، پس نظام شورایى مشروعیت دارد.
در پاسخ باید گفت: حدیث مزبور از حیث سند و دلالت اعتبارى ندارد:
1 ـ تمام سندهاى این حدیث به عبدالملک بن عمیر بازمى گردد که «ضعیف»، «کثیرالغلط»، و «مضطرب الحدیث» است. او کسى بود که سر عبدالله بن یقطر یا قیس بن مسهر صیداوى ـ فرستاده امام حسین(علیه السلام) به کوفه ـ را از تن جدا کرد.
2 ـ ترمذى بعد از نقل حدیث، تصریح به غرابت آن مى کند و مى گوید: تنها از طریق یحیى بن سلمة بن کهیل به حدیث دست یافتم، که ضعیف است.
3 ـ گروه زیادى از علماى اهل سنت این حدیث را با تعبیرات گوناگون همچون: موضوع، باطل، غیرصحیح و منکر، تضعیف نموده اند. از قبیل: ابوحاتم رازى، ابوعیسى ترمذى، ابوبکر بزار، ابوجعفر عقیلى، ابوبکر نقاش، دارقطنى، ابن حزم اندلسى، برهان الدین فرقانى، شمس الدین ذهبى، نورالدین هیثمى، ابن حجر عسقلانى، شیخ الاسلام هروى، عبدالرؤف مناوى و ابن درویش حوت که هر کدام در کتاب هاى خود، آن را تضعیف کرده اند.
4 ـ ابوبکر و عمر در بسیارى از مسایل با یکدیگر اختلاف داشتند، پس چگونه مى توان گفت که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به اقتدا و پیروى از کسانى امر کرده باشد که خود در بسیارى از امور با یکدیگر اختلاف داشتند.
5 ـ با مراجعه به تاریخِ خلیفه اول و دوم درمى یابیم که آن دو نسبت به بسیارى از مسایل جاهل و ناآگاه بوده اند، و بعید است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) امر به اطاعت و پیروى از آن دو نموده باشد.
6 ـ ظاهر این حدیث دلالت بر عصمت عمر و ابوبکر دارد، در حالى که هیچ کس چنین ادعایى نکرده است.(1)
در پاسخ باید گفت: حدیث مزبور از حیث سند و دلالت اعتبارى ندارد:
1 ـ تمام سندهاى این حدیث به عبدالملک بن عمیر بازمى گردد که «ضعیف»، «کثیرالغلط»، و «مضطرب الحدیث» است. او کسى بود که سر عبدالله بن یقطر یا قیس بن مسهر صیداوى ـ فرستاده امام حسین(علیه السلام) به کوفه ـ را از تن جدا کرد.
2 ـ ترمذى بعد از نقل حدیث، تصریح به غرابت آن مى کند و مى گوید: تنها از طریق یحیى بن سلمة بن کهیل به حدیث دست یافتم، که ضعیف است.
3 ـ گروه زیادى از علماى اهل سنت این حدیث را با تعبیرات گوناگون همچون: موضوع، باطل، غیرصحیح و منکر، تضعیف نموده اند. از قبیل: ابوحاتم رازى، ابوعیسى ترمذى، ابوبکر بزار، ابوجعفر عقیلى، ابوبکر نقاش، دارقطنى، ابن حزم اندلسى، برهان الدین فرقانى، شمس الدین ذهبى، نورالدین هیثمى، ابن حجر عسقلانى، شیخ الاسلام هروى، عبدالرؤف مناوى و ابن درویش حوت که هر کدام در کتاب هاى خود، آن را تضعیف کرده اند.
4 ـ ابوبکر و عمر در بسیارى از مسایل با یکدیگر اختلاف داشتند، پس چگونه مى توان گفت که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به اقتدا و پیروى از کسانى امر کرده باشد که خود در بسیارى از امور با یکدیگر اختلاف داشتند.
5 ـ با مراجعه به تاریخِ خلیفه اول و دوم درمى یابیم که آن دو نسبت به بسیارى از مسایل جاهل و ناآگاه بوده اند، و بعید است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) امر به اطاعت و پیروى از آن دو نموده باشد.
6 ـ ظاهر این حدیث دلالت بر عصمت عمر و ابوبکر دارد، در حالى که هیچ کس چنین ادعایى نکرده است.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.