پاسخ اجمالی:
حضرت على(ع) در یکى از روزهاى خلافتش، مردم را جمع کرده و کسانی که حدیث غدیر را از پیامبر(ص) شنیده بودند، قسم داد که آن چه شنیده اند را برای مردم بازگو کنند. سی نفر بلند شدند و ماجرا را آن طور که شنیده بودند شرح دادند. امام(ع) چون دید چند نفر از حاضرین در واقعه غدیر، شهادت ندادند، آن ها را نفرین کرد.
پاسخ تفصیلی:
حضرت على(علیه السلام) در یکى از روزهاى خلافتش، مردم را در یک جائى وسیع گرد آورد و از روى منبر فریاد برآورد: «من شما را به خدا قسم مى دهم هر مسلمانى که روز غدیر خم، سخن پیامبر(صلى الله علیه وآله) را شنید که فرمود: «من کنت مولاه فعلى مولاه»؛ (هر که من مولاى اویم، على مولاى او است)، اکنون بلند شود و آنچه را که با دو گوش خود از پیامبر(صلى الله علیه وآله)، شنیده است، گواهى دهد، پس تنها سى نفر از اصحاب که شانزده نفرشان اهل بدر بودند، برخاستند و شهادت دادند که پیامبر(صلى الله علیه وآله) دست على را بلند کرد و به مردم فرمود: «آیا مى دانید که من از مؤمنین نسبت به خودشان هم اولاتر و سزاوارتر هستم؟» عرض کردند: آرى، سپس فرمود: «هر که من مولاى اویم، پس این (على) مولاى اوست، خداوندا! آن کس که ولایتش را پذیرفت دوست بدار و آن کس که با او دشمنى ورزید، دشمن بدار....».
ولى برخى از اصحاب گرچه در روز غدیر حاضر بودند، با این حال در اثر حسد یا کینه نسبت به امام، براى شهادت برنخاستند و از جمله آنها انس بن مالک بود که حضرت على پس از پائین آمدن از منبر، به او فرمود: اى انس بن مالک! چرا همراه با دیگر اصحاب پیامبر(صلى الله علیه وآله) بلند نشدى و آنگونه که آنها شهادت دادند، شهادت ندادى به آنچه که در آن روز شنیده بودى؟
گفت: یا امیرالمؤمنین! من پیر و سالخورده شدم و فراموشى به من دست داده است!! حضرت فرمود: اگر دروغ مى گویى، امید وارم خدا ترا به چنان مرضى مبتلا کند که عمّامه او را نپوشاند.
راوى مى گوید: او از جایش بلند نشد مگر آنکه پیسى تمام صورتش را فراگرفته بود، و لذا پیوسته پس از این حادثه مى گریست و مى گفت: نفرین بنده شایسته خدا مرا گرفت زیرا براى او شهادت ندادم.
و این داستان معروف و مشهور است و ابن قتیبه در کتاب «المعارف» آن را نقل کرده که انس را جزء بیماران مبتلا به برص و پیسى شمرده است(1) و همچنین امام احمد بن حنبل در مسندش این داستان را آورده و در آخر گفته است: همه شهادت دادند جز سه نفر که نفرین امام آنها را گرفت.(2) و این سه نفر به روایت بلاذرى(3) عبارت بودند از: انس بن مالک و براء بن عازب و جریر بن عبد الله بجلى، آنگاه حضرت على(علیه السلام) بار دیگر مردم را به شهادت طلبید ولى هیچ یک از آن سه نفر پاسخش را ندادند، سپس فرمود: خداوندا! هر کس با علم به قضیه، این شهادت را کتمان کند، او را از دنیا نبر تا اینکه علامتى در او ایجاد کنى که به آن شناخته شود.
راوى گوید: و بدینسان انس بن مالک به مرض پیسى گرفتار شد و براء بن عازب کور و نابینا شد و جریر به حالت اعراب بازگشت در حالى که هجرت کرده بود و در خانه مادرش درگذشت.
این داستان بسیار مشهور است و گروه بسیارى از تاریخ نگاران آن را نقل کرده اند.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.