پاسخ اجمالی:
مادى ها مى گویند: محکم ترین دلیل در اثبات خدا، برهان نظم است. لکن برهان نظم وقتى دلیل بر این مدّعا است که از روز اوّل جهان با آن همراه باشد، در صورتى که ممکن است بى نظمی های بسیاری در ابتداى خلقت وجود داشته و به تدریج تکامل یافته، در این صورت مانعى ندارد نظم موجود مولود تصادف باشد. اما در پاسخ باید گفت: اولا: توجیه تکامل تدریجى تنها مى تواند نظمى را به وجود آورد که شرط اولیه بقاى موجودات است ولى نمى تواند ضامن کمالات دیگر باشد. ثانیا: هیچ اثری از آن موجودات ناقصی که از بین رفته یافت نشده است.
پاسخ تفصیلی:
از جمله ایراداتى که ریشه آن در کلمات پیشینیان دیده مى شود و حتّى حکیم معروف ملاّصدراى شیرازى در کتاب اسفار آن را از «انباز قلس» حکیم معروف یونانى که در حدود 2400 سال قبل (قرن پنجم قبل از میلاد) مى زیسته نقل مى کند، ایراد تکامل تدریجى است.
مادّى ها مى گویند: محکم ترین دلیل و اساسى ترین راه براى توحید و اثبات خدا همان نظم است که سرتاسر جهان را فرا گرفته، ولى این نظم وقتى دلیل بر این مدّعا است که از روز اوّل جهان با آن همراه باشد، در صورتى که ممکن است هزاران وجود ناقص، غیر موزون و بى نظم در ابتداى پیدایش عالم بوده و در طىّ میلیاردها سال، کم کم نواقص تحلیل رفته و به تدریج با هزاران تغییر و تحوّل، تکامل یافته تا به صورت فعلى رسیده است.
بنابراین نظم فعلى، مولود (نتیجه) یک سلسله تکامل هاى تدریجى است و در این صورت مانعى ندارد مولود تصادف باشد.
به عبارت روشن تر شما مى گویید عالم، معلول تصادف نیست، زیرا که امکان ندارد با تصادف، نظم به وجود آید، ولى ما نمى گوییم که تصادف یک مرتبه این عالم را به وجود آورده، امّا امکان دارد که در اثر تصادف هزاران موجود غیر منظّم و بى فایده، هزاران حیوان و گیاه ناقص و درهم و برهم پیدا شده و چون به طور کامل، شرایط بقا در آنها آماده نبوده، به تدریج از بین رفته، قسمت هاى موزون آنها باقى مانده و صورت فعلى را به خود گرفته است.
گویا «دیدرو» فیلسوف قرن هیجدهم میلادى (1713-1748) طرفدار این نظریه بوده است، آنجا که مى گوید:
«موجودات کنونى را مى نگریم و آنها را کامل مى یابیم و غافلیم که چه قدر نواقص در طبیعت پیدا شده تا وجود، به این درجه از حیات رسیده است».
در هر حال، امروزه گروهى از مادّى ها فریفته این اشکال شده و به آن تکیه کرده اند و در واقع این اشکال، توسعه یافته نظریّه انتخاب طبیعى داروین است، زیرا او این مطلب را تنها در عالم جانداران معتقد بود، ولى طرفداران این نظریّه، آن را به همه چیز و همه موجودات تعمیم داده اند و بعید هم نیست که داروین، ریشه عقیده خود را از این نظریّه گرفته باشد.
اما در پاسخ به این ایراد باید گفت:
اگر به فرض این سخن درست باشد، یعنى به گفته شما میلیون ها موجود نامنظّم و ناقص وجود داشته که کم کم نامنظّم ها به واسطه عدم استعداد بقا از بین رفته و چون بقیّه استعداد بقا داشته اند، باقى مانده اند، باید گفت که این توجیه (تکامل تدریجى) تنها مى تواند نظمى را به وجود آورد که شرط اوّلیه بقاى موجودات است ولى نمى تواند ضامن کمالات دیگرى ـ که تأثیرى در حیات آنها ندارند ـ باشد. (دقّت کنید.)
نظمى که در موجودات فعلى دیده مى شود، بر دو نوع است:
الف) نظمى که شرط بقا و هستى موجودات است و یا به عبارت دیگر، عواملى که با فناى آنها، موجودات هم فانى مى شوند.
ب) سلسله عوامل و قوانینى که در اصل حیات و بقاى موجودات تأثیرى ندارد و فقط کمال موجودات در سایه آن تأمین مى شود، ولى عدم آنها موجب زحمت و سلب آسایش است.
بدیهى است که با تکامل تدریجى تنها دسته اوّل را مى توان توجیه نمود، زیرا مطابق این نظریّه، موجودات ناقص به علّت عدم استعداد بقا از بین رفته و بقیّه به علّت داشتن این شایستگى، باقى مانده اند؛ امّا دسته دوم که هیچ ربطى به اصل بقا و حیات موجودات ندارند، چگونه با این نظریّه توجیه مى شوند؟!
علاوه بر این به راستى اگر موجودات جهان، معلول انتخاب طبیعت اند باید میلیون ها و بلکه میلیاردها آثار آن موجودات ناقص و ناموزون را در طبقات زمین به صورت فسیل ها مشاهده کنیم تا دلیل صدق این نظریّه باشد و ثابت کند که این موجودات منظّم، از هزاران موجود غیر منظّم انتخاب شده اند، ولى علم دیرین شناسى (پالئونتولوژى) عکس آن را ثابت مى کند؛ زیرا هر چه به عقب مى رویم و در طبقات مختلف زمین آثار موجودات گذشته را مى نگریم، مشاهده مى کنیم که اگر چه بعضى از آنها با این موجودات کنونى تفاوت داشته اند ولى آنها هم به سهم خود منظّم بوده اند!
اگر براى به وجود آمدن یک نقش ساده تصادفى، هزاران اوراق باطله به وجود مى آید، پس اوراق باطله این نقش هاى شگرف عالم هستى ـ که از میلیاردها هم تجاوز مى کند ـ کجاست؟ چرا پاسخ نمى دهید؟!(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.