پاسخ اجمالی:
منظور همان عقيده توحيد در تثليث است كه خداوند را جوهر واحدى در سه ذات اب و ابن و روح القدس دانسته؛ یا اینکه معتقد است هر سه خداست و بر هرکدام از این سه منطبق است. اما ظاهرا علاوه بر اعتقاد به خدايان سه گانه سخن از اين است كه خدا را سومين ذات دانستن و براى او وحدت عددى قائل شدن موجب كفر است، چنانکه در حدیثی از امام علی(ع) به این معنی اشاره شده است.
پاسخ تفصیلی:
قرآن در سوره مائده كسانى را كه مى گويند: خداوند سوّمين اقنوم از اقانيم سه گانه است؛(1) محكوم به كفر مى كند: «لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللهَ ثَالِثُ ثَلاَثَة».(2)
بايد توجّه داشت كه آيه نمى گويد كسانى كه معتقد به خدايان سه گانه اند كافرند؛ بلكه مى گويد كسانى كه خدا را سوّمين اصل يا سومين ذات مى دانند، كافرند.
مفسّران در فهم معناى آيه راه هاى مختلفى را پيموده اند:
بعضى گفته اند: منظور كسانى هستند كه خداوند را جوهر واحدى در سه ذات «اب» و «ابن» و «روح القدس» دانسته؛ و مى گفتند در عين تعدّد يگانه است؛ همان گونه كه واژه خورشيد نامى است كه شامل قرص خورشيد و نور و حرارت مى شود و هر سه يكى است. (3) به تعبير ديگر منظور همان عقيده توحيد در تثليث است كه مى گويد: خدا در عين اين كه سه گانه است؛ يگانه است. (و البتّه اين سخنى است نامعقول، زيرا هرگز عدد سه مساوى با يك نخواهد بود؛ مگر اين كه يكى از اين دو مجازى باشد و ديگرى حقيقى.)
در تفسير قرطبى آمده كه اين آيه اشاره به گروه هاى خاصّى از نصارى است به نام «مَلْكِيَّة» (يا مَلْكانِيّه) و «يَعقُوبيَّيه» و «نُسْطُورِيّه» كه معتقدند «اب» و «ابن» و «روح القدس» (خداى پدر و خداى پسر و روح القدس) هر سه يكى هستند. (4)
ولى ظاهراً اين اشتباه است؛ زيرا اين عقيده را به همه مسيحيان نسبت داده اند كه آنها در عين تثليث قائل به توحيدند.
علاّمه طباطبايى مى گويد: منظور از «ثالِثُ ثَلاثَة» اين است كه هر كدام از اين سه (اب و ابن و روح القدس) خدا است؛ و او بر هر كدام از اين سه منطبق است، و آن سه ذات است كه در عين حال يكى است. (5)
ولى ظاهراً آيه، سخنى غير از همه اينها مى گويد: سخن از اين است كه خدا را سومين ذات دانستن كفر است. يعنى نه تنها اعتقاد به خدايان سه گانه موجب كفر است؛ بلكه خدا را همرديف و همطراز موجودات ديگر قرار دادن و او را سومين از سه ذات شمردن، يا به عبارت ديگر براى او وحدت عددى قائل شدن موجب كفر است. (دقّت كنيد.)
شرح اين معنا به صورت جالبى در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) آمده است.
در اين حديث مى خوانيم كه مرد عربى روز جنگ جمل نزد اميرمؤمنان آمد و گفت: اى اميرمؤمنان، تو مى گويى خداوند يگانه است؟
ناگهان مردم به او حمله كردند و گفتند: اى اعرابى مگر تو نمى بينى كه فكر اميرمؤمنان(عليه السلام) متوجّه مسائل متعدّد ديگرى است. (هر سخن جايى و هر نكته مقامى دارد!)
اميرمؤمنان(عليه السلام) فرمود: «دَعُوهُ فَاِنَّ الَّذى يُريدُهُ الأَعْرابِىُّ هُو الَّذى نُريدُه مِنَ الْقَوْمِ»؛ (او را به حال خود بگذاريد؛ چيزى كه اين اعرابى از ما مى خواهد همان چيزى است كه ما از گروه دشمن مى خواهيم.) (و به خاطر آن مى جنگيم، آرى به خاطر توحيد.)
سپس فرمود: (اى اعرابى! اين كه مى گوييم: خداوند واحد است؛ چهار معنا مى تواند داشته باشد: دو معناى آن درباره خدا روا نيست، و دو معنا ثابت و مسلّم است.
امّا آن دو معنا كه روا نيست اين است كه كسى بگويد خداوند واحد است و مقصودش واحد عددى باشد. اين درست نيست؛ زيرا چيزى كه دومى ندارد در باب اعداد داخل نمى شود. (و يك و دو در آن راه ندارد) آيا نمى بينى كه خداوند آن كسى را كه مى گويد: «اِنَّهُ ثالِثُ ثَلاثَة»؛ (خداوند سومين از سه ذات است) كافر شمرده؟!
همچنين كسى كه بگويد او واحد است و منظورش واحد نوعى باشد؛ اين نيز روا نيست. چرا كه مفهوم اش اين است براى خدا شبيه و مانندى تصوّر شود در حالى كه او بزرگوارتر و برتر از اين است كه نوع داشته باشد.
امّا دو معنا از توحيد كه براى او روا است اين است كه كسى بگويد او واحد است؛ يعنى هيچ شبيه و مانندى ندارد. آرى پروردگار ما اينگونه است.
همچنين كسى كه بگويد خداوند متعال احدىُ المعنى است يعنى ذات او تقسيم پذير نيست نه در وجود خارجى نه در عقل و نه در وهم آرى پروردگار بزرگ ما چنين است.(6)، (7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.